شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی


فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی    فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
آزاد بنده‌ای که بود در رکاب تو    خرم ولایتی که تو آن جا سفر کنی
دیگر نبات را نخرد مشتری به هیچ    یک بار اگر تبسم همچون شکر کنی
ای آفتاب روش و ای سایه همای    ما را نگاهی از تو تمامست اگر کنی
من با تو دوستی و وفا کم نمی‌کنم    چندان که دشمنی و جفا بیشتر کنی
مقدور من سریست که در پایت افکنم    گر زان که التفات بدین مختصر کنی
عمریست تا به یاد تو شب روز می‌کنم    تو خفته‌ای که گوش به آه سحر کنی
دانی که رویم از همه عالم به روی توست    زنهار اگر تو روی به رویی دگر کنی
گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم    آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی
شرطست سعدیا که به میدان عشق دوست    خود را به پیش تیر ملامت سپر کنی
وز عقل بهترت سپری باید ای حکیم    تا از خدنگ غمزه خوبان حذر کنی


همچنین مشاهده کنید