اولين قدم در تشخيص افتراقى CRF، تأييد مزمن بودن آن (و رد وجود يک عامل اصلى حاد) است. دو شيوهٔ ناشايع تعيين مزمن بودن بيمارى عبارتند از شرح حال (در صورت وجود) و اولتراسوند کليه، که از آن براى اندازهگيرى ابعاد کليهها استفاده مىشود. در کل، کليههاى جمعشده و چروکيده (۵/۱۱ - ۱۰ cm>، براساس اندازهٔ بدن) احتمالاً تحت تأثير يک بيمارى مزمن قرار گرفتهاند. اگرچه کاهش اندازهٔ کليه، داراى ويژگى قابل قبولى است (مثبت کاذب اندک)، حساسيت آن براى CRF، زياد نيست. بدين معنى که حالات نسبتاً شايع متعددى هستند که علىرغم مزمن بودن در بيمارى کليه، اندازهٔ کليهها کاهش نيافته است. نفروپاتى ديابتي، نفروپاتى ناشى از HIV و بيمارىهاى ارتشاحى مانند ميلوم مولتيپل، ممکن است علىرغم مزمن بودن، با بزرگى نسبى کليهها همراه باشند. بيوپسى کليه روش قابل اعتمادترى براى تعيين مزمن بودن بيمارى است؛ ارجحيت گلومرولواسکلروز يا فيبروز بينابيني، قوياً مطرحکنندهٔ بيمارى مزمن است. هيپرفسفاتى و ديگر اختلالات متابوليک، نشانگرهاى قابل اعتمادى براى افتراق بيمارى حاد از مزمن نيستند.
با تأييد مزمن بودن اختلال، مىتوان از يافتههاى معاينهٔ فيزيکي، بررسىهاى آزمايشگاهى و سديمان ادراري، براى تعيين اتيولوژى سود برد. يک شرح حال کامل مىتواند به شناسائى بيمارىهاى همزمان مهم مانند ديابت، مثبت بودن سرولوژى HIV يا بيمارى عروقى محيطي، کمک کند. اخذ شرح حال خانوادگي، مهمترين قدم براى بررسى بيمارى اتوزومال غالب کليهٔ پلىکيستيک يا نفريت ارثى (سندرم آلپورت) است. شرح حال شغلى مىتواند نشاندهندهٔ تماس با سموم محيطى يا داروهاى مضر (شامل داروهاى بدون نسخه مانند مسکنها يا گياهان داروئى چيني) باشد.
ممکن است در معاينهٔ فيزيکي، وجود تودههاى شکمى (در کليههاى پلىکيستيک)، کاهش نبضها (در بيمارى آترواسکلروتيک عروقى محيطي) و يا بروئى غير طبيعى (در بيمارى عروقى کليه) مشخص شود. شرح حال و معاينهٔ فيزيکى نيز ممکن است به کسب اطلاعات مهمى در رابطه با شدت بيماري، کمک کنند. کوتاه شدن انگشتان (بهدليل جذب کلافههاى استخوانى بندهاى ديستال انگشتان) و / يا ندولهاى زيرپوستى را ممکن است بتوان در نارسائى پيشرفتهٔ کليه و هيپرپاراتيروئيديسم ثانويه، مشاهده کرد. خراشهاى پوستى (Excoriation) (خارش اورميک)، رنگپريدگى (کمخوني)، از بين رفتن تودهٔ عضلانى و بوى بد نيتروژن، همگى از نشانههاى بيمارى پيشرفته و مزمن کليه هستند. عوارض مهمى مانند پريکارديت، پلوريت و آستريکسيس، نشاندهندهٔ پيشرفته و مزمن بودن بيمارى کليوى هستند که در صورت بروز، بايد سريعاً اقدام به دياليز نمود.
يافتههاى آزمايشگاهى
يافتههاى آزمايشگاهى در مورد سرم و ادرار، مشخصاً اطلاعاتى بيشتر جهت تعيين اتيولوژى و شدت CRF، در اختيار مىگذارند. پروتئينورى شديد (۵/۳ g/d<)، هيپوآلبومينمي، هيپرکلسترولمى و ادم، مطرحکنندهٔ سندرم نفروتيک هستند. علل عمدهٔ آن عبارتند از نفروپاتى ديابتي، نفروپاتى غشائي، گلومرولواسکلروز فوکال سگمنتال، بيمارى تغيير حداقل (Minimal Change Disease)، نفروپاتى ناشى از آميلوئيد و عفونت HIV. پروتئينورى ممکن است با کم شدن GFR، اندکى کاهش يابد ولى بهندرت بهسطوح طبيعى مىِسد. هيپرکالمى و اسيدوز متابوليک ممکن است در نهايت سبب عارضهدار شدن تمام انواع CRF شوند ولى در بيماران مبتلا به بيمارىهاى بينابينى کليه، بيشتر ديده مىشوند.
سندرم اورميک
سموم مضر ايجادکنندهٔ سندرم اورميک، ناشناخته باقى ماندهاند. کرآتينين سرم (Cr)، شايعترين نشانهٔ آزمايشگاهى عملکرد کليه است. کليرانس کرآتينين (CrCl) با تقسيم غلظت ادرارى کرآتينين بر غلظت سرمى آن، ضربدر سرعت جريان کليوى بهدست مىآيد؛ مقدار آن تقريباً با GFR برابر است و نسبت به غلظت Cr سرمي، نشانگر قابل اعتمادترى براى عملکرد کليه است. علائم اورميک هنگامى بروز مىکنند که mol/L ۷۱۰-۵۳۰ < Cr سرم (6-8 mg/dL<) يا Cr<۱۰mL/min باشد، البته اين مقادير بسيار متغير هستند.
علائم اورمى پيشرفته عبارتند از بىاشتهائي، کاهش وزن، تنگىنفس، خستگي، خارش، اختلال خواب و طعم، گيجى و ديگر علائم انسفالوپاتي. يافتههاى کليدى معاينهٔ فيزيکى عبارتند از هيپرتانسيون، اتساع وريد ژوگولار، صداى مالش
(Friction Rub) پريکاردى / يا پلورال، از بين رفتن تودهٔ عضلاني، آستريکسيس، خراشهاى پوستى و اکيموز. اختلالات آزمايشگاهى ممکن است عبارت باشند از: هيپرکالمي، هيپرفسفاتمي، اسيدوز متابوليک، هيپوکلسمي، هيپراوريسيم، کمخونى و هيپوآلبومينمي. در نهايت، اکثر اين اختلالات با آغاز دياليز يا انجام پيوند کليه، بهبود مىيابند.