|
نظریهٔ یادگیری اجتماعی بر کنش متقابل بینفردی آدمیان توجه دارد، اما ریشهٔ آن را باید در بررسیهای مکتب رفتارگرائی در زمینهٔ یادگیری حیوانها جستجو کرد. سروکار این مکتب با شکلهائی از رفتار است که آدمیان در پاسخ به شرایط محیط سر میزند. بعضی رفتارهای اجتماعی ممکن است تقویت شوند در حالیکه برخی دیگر ممکن است پیامدهای نامطلوبی داشته باشند. آدمها از طریق فرایند تقویت افتراقی سرانجام موفقترین الگوی رفتاری را برمیگزینند. نظریهٔ یادگیری اجتماعی با رفتارگرائی ناب این تفاوت را دارد که در آن تأکید بر فرایندهای شناختی است. از آنجا که آدمیان میتوانند موقعیتها را در ذهن خود مجسم کنند، در نتیجه قادر هستند پیامدها را پیشبینی کنند و رفتارشان را مطابق آن تنظیم کنند.
|
|
نظریهٔ یادگیری اجتماعی با رفتارگرائی ناب این تفاوت را نیز دارد که در آن یادگیری جانشینی (vicarious)، یا یادگیری از طریق مشاهده تأکید میشود. بسیاری از الگوهای رفتاری از راه تماشای رفتار دیگران و مشاهدهٔ پیامدهای چنین رفتاری آموخته میشوند. کودکی که حالت دردمند خواهر یا برادر بزرگتر خود را روی صندلی دندانپزشک مشاهده میکند احتمالاً وقتی خودش برای نخستینبار به دندانپزشک مراجعه میکند دچار ترس خواهد شد. نظریهپردازان یادگیری اجتماعی به نقش سرمشقها (models) در انتقال رفتارها و پاسخهای هیجانی تأکید میورزند. آنان در پی یافتن پاسخ به سؤالهائی از این قبیل هستند: چگونه رفتارهای سرمش انتقال مییابند؟ چه نوع سرمشقهائی بیشتر مؤثرند؟ و چه عواملی تعیین میکنند رفتاری که از راه سرمشقگیری آموخته شده، از قوه به فعل درآید (بندورا، ۱۹۸۶؛ ۱۹۷۳)؟
|
|
با این تأکید بر نقش یادگیری، جای شگفتی نیست که در نظریهٔ یادگیری اجتماعی، مفهوم پرخاشگری بهعنوان غریزه یا سائق ناشی از ناکامی، مردود شناخته شده و پاسخی آموخته شده محسوب میشود. پرخاشگری ممکن است از راه مشاهده یا تقلید آموخته شود و هر چه بیشتر تقویت شود احتمال وقوع آن بیشتر میشود. هر کس بهعلت عدم دستیابی به هدف ناکام بماند یا بهخاطر اتفاقات تنشزا دچار ناراحتی شود، برانگیختگی هیجانی ناخوشایندی تجربه میکند. پاسخی که این برانگیختگی هیجانی فرا میخواند بستگی دارد به اینکه شخص چه پاسخهائی را برای کنار آمدن با موقعیتهای تنشزا یاد گرفته است. کسی که ناکام شده ممکن است از دیگران یاری بطلبد یا پرخاش کند یا گوشهگیری اختیار کند یا برای فائق آمدن بر مانع بر تلاش خود بیفزاید، یا با پناه بردن به الکل یا داروهای مخدر خود را تخدیر کند. هر آدم ناکامی پاسخی را نشان میدهد که در گذشته در غلبه بر ناکامی کارسازتر بوده است. طبق این نظر، ناکامی بهویژه کسانی را به پرخاشگری برمیانگیزد که یاد گرفتهاند در برابر موقعیتهای ناراحت کننده، رفتار پرخاشگرانه نشان دهند (بندورا، ۱۹۷۷).
|
|
شکل دو نگرش به مسئله پرخاشگری تفاوت نظریهٔ یادگیری اجتماعی را با نظریهٔ روانکاوی (فرضیهی ناکامی ـ پرخاشگری) از لحاظ ساخت نظری مفهوم پرخاشگری نشان میدهد. در نظریهٔ یادگیری اجتماعی فرض میشود که: ۱. پرخاشگری فقط یکی از چند واکنش احتمالی به تجربهی نامطبوع ناکامی است، و ۲. پرخاشگری پاسخی است فاقد ویژگیهای سائق، و در نتیجه از پیامدهای رفتاری مورد انتظار، اثر میپذیرد.
|
|
|
|
|
این نمودار طرحی از عوامل تعیینکنندهٔ پرخاشگری را براساس نظریهٔ روانکاوی (فرضیه ناکامی ـ پرخاشگری) و نظریهٔ یادگیری اجتماعی نشان میدهد. از دیدگاه نظریهٔ یادگیری اجتماعی، برانگیختگی هیجانی ناشی از تجربههای ناخوشایند میتواند رفتارهای بسیار گوناگونی را سبب شود که نوع آن بستگی به این دارد که چه رفتاری در گذشته موفق بوده است.
|
|
|
بخشی از شواهد مربوط بهنظریهٔ یادگیری اجتماعی حاصل بررسیهائی است که نشان میدهند پرخاشگری مانند هر پاسخ دیگر، میتواند از طریق تقلید آموخته شود. کودکان کودکستان که انواع رفتارهای پرخاشگرانهٔ آدم بزرگسالی را نسبت به عروسک بادی تماشا کرده بودند، بعداً بسیاری از رفتارهای او، از جمله الگوهای نامتداول رفتار پرخاشگرانهٔ او را تقلید کردند (شکل تقلید کودکان از پرخاشگری بزرگسالان).
|
|
|
|
|
کودکان کودکستانی آدم بزرگسالی را تماشا کردند که رفتارهای پرخاشگرانه گوناگونی نسبت به عروسک بادی انجام میداد. بهدنبال آن، هم پسرها و هم دخترها رفتار پرخاشگرانه نشان دادند و بسیاری از اعمال پرخاشگرانهٔ فرد بزرگسال را به همان تفصیل اجراء کردند، از جمله بلند کردن و پرت کردن عروسک، زدن آن با چکش، و لگد زدن به آن.
|
|
با گسترش آزمایش، دو روایت فیلمبرداری شده از پرخاشگری نیز به آن افزوده شد (یکی از فیلمها رفتار پرخاشگرانهٔ فردی بزرگسال را نسبت به عروسک نشان میداد، و در فیلم دیگر یک شخصیت کارتونی همان رفتار پرخاشگرانه را نمایش میداد). در اینجا نیز نتایج درخور توجهی بهدست آمد: کودکانی که یکی از دو فیلم را دیده بودند به اندازهٔ کودکانی که رفتار واقعی فرد بزرگسال را تماشا کرده بودند، نسبت به عروسک رفتار پرخاشگرانه داشتند. شکل تقلید پرخاشگری میزان رفتار پرخاشگرانه را در هر سه گروه آزمایشی و نیز در دو گروه گواه که هیچ سرمشقی ندیده بودند، نشان میدهد. از این بررسیها چنین برمیآید که مشاهدهٔ سرمشقهای پرخاشگری زنده یا فیلمبرداری شده، احتمال پرخاشگری را در بیننده افزایش میدهد. این یکی از علل پرخاشگری بیشتر کودکانی است که والدینشان آنها را بهشدت تنبیه میکنند، نکته اینجا است که در این موارد والدین برای آنها الگو و سرمش میشوند (ایرون، Eron ،۱۹۸۷).
|
|
|
|
|
|
شواهد دیگری در تأیید نظریهٔ یادگیری اجتماعی، ریشه در این دیدگاه دارد که پرخاشگری نیز همانند سایر پاسخهای آموخته شده از وابستگی تقویتی (reinforcement contingency) تأثیر میپذیرد. بررسیهائی نشان میدهند کودکانی که پاسخهای پرخاشگرانه را با تماشای سرمشقهای پرخاشگر آموختهاند، در مواردی این پاسخها را بیشتر بروز میدهند که یا این قبیل پاسخهای آنان تقویت میشده، یا شاهد تقویت آن در سرمشقهای پرخاشگر بودهاند. پژوهشگران در یکی از بررسیها کودکان بهمدت ده هفته زیر نظر گرفتند و هم موارد پرخاشگری در روابط شخصی را یادداشت کردند، و هم رویدادهائی را که بلافاصله بهدنبال پرخاشگری صورت میگرفت ـ مثلاً تقویت مثبت پرخاشگری (قربانی کز میکرد یا گریه میکرد)، تنبیه پرخاشگری (قربانی متقابلاً حمله میکرد)، یا واکنشهای خنثی (قربانی، پرخاشگری را نادیده میگرفت). رایجترین واکنش به اعمال پرخاشگرانهی کودکانی است که بهطور کلی بیشترین رفتار پرخاشگرانه داشتند، تقویت مثبت بود. تنبیه رایجترین واکنش دیگران به پرخاشگری کودکانی بود که کمترین رفتار پرخاشگرانه داشتند. کودکانی که در ابتدا ناپرخاشگر بودند ولی گهگاه پرخاش متقابل آنان با موفقیت همراه بود بهتدریج خود آغازگر حمله میشدند (پرخاشگری آنان تقویت مثبت در پی داشت). روشن است که پیآمدهای پرخاشگری نقش عمدهای در شکلگیری این رفتار دارند (پترسون، Patterson، لیتمن، Littman و بریکر، Bricker ،۱۹۶۷).
|