از لحظهاى که تأثرات حسى بهوسيلهٔ يادگيرنده دريافت مىشوند تا زمانى که از حافظهٔ کوتاهمدت مىگذرند و به حافظهٔ درازمدت انتقال مىيابند و يادگيرى کامل مىشود، فرآيندهاى مهمى جريان مىيابند. از آنجا که اين فرآيندها به دانستن يا شناخت مربوط مىشوند به آنها فرآيندهاى شناختى حافظه مىگويند. اين فرآيندها را مىتوان در سه دستهٔ تکرار يا مرور (tip-of-the-tongue)، بسط يا گسترش (elaboration) و سازماندهى (organization) قرار داد. بهاين فرآيندها استراتژىها يا راهبردهاى شناختى نيز مىگويند.
|
|
|
|
در بخش حافظهٔ کوتاهمدت گفتيم که تکرار يا مرور ذهنى دو کار عمده انجام مىدهد. نخست آنکه اطلاعات را در حافظهٔ کوتاهمدت نگه مىدارد؛ دوم اينکه به انتقال اطلاعات به حافظهٔ درازمدت کمک مىکند. سادهترين شکل تکرار يا مرور اين است که يک مطلب را چه با صداى بلند و چه با صداى آهسته براى خود بگوئيم. مثلاً رانندهاى که آدرس محلى را از کسى پرسيده است، براى اينکه آن را فراموش نکند، در ضمن رانندگى بهسوى مقصد، مرتباً مىگويد 'چپ - راست، چپ - چپ - راست.' يا شخصى که شمارهٔ تلفنى را از کسى پرسيده است، براى حفظ کردن، آن را چندين بار تکرار مىکند. نوع پيشرفتهتر اين کار تکرار تراکمى (Cumulative rehearsal) نام دارد. در تکرار تراکمي، فهرستى از تعدادى ماده ابتدا چند بار تکرار مىشود. در مرحلهٔ بعد، نخستين مادهٔ فهرست کنار گذاشته مىشود و مادهٔ تازهاى به انتهاى آن افزوده مىشود و باز هم فهرست براى چند بار تکرار مىشود. در مرحلهٔ بعدى بار ديگر مادهٔ بالاى فهرست حذف مىشود و مادهٔ تازهاى به انتهاء آن اضافه مىشود و باز هم فهرست براى چند بار تکرار مىشود، و اين کار به همين صورت ادامه مىيابد.
|
|
بهترين روش تکرار يا مرور مطالب اين است که ابتدا آنها را بر طبق ويژگىهاى مشترک بين مواد دستهبندى نمائيم و مجموعههاى متفاوتى از مادههاى همگون بسازيم و آنگاه به تکرار آنها اقدام نمائيم. اين نوع تکرار بهترين روش تکرار و مرور براى يادگيرى مطالب است. اگر در زمان يادآوري، يادگيرنده بههر طبقه يا دستهٔ همگون از اطلاعات حفظ شده نام يا عنوانى بدهد احتمال يادآورى عناصر يا اجزاء آن طبقه به مقدار بسيار زياد افزايش مىيابد. هر چند استراتژى يا راهبرد تکرار و مرور بيشتر براى يادگيرى اطلاعات ساده، مانند شمارهٔ تلفن مفيد است، اما در يادگيرى مطالب پيچيده نيز مىتواند مفيد واقع شود.
|
|
|
بسط يا گسترش روش ديگرى براى حفظ اطلاعات است که از آن طريق يادگيرنده به مطالبى که مىخواهد بياموزد چيزهائى مىافزايد يا آنها را گستردهتر مىسازد، و هدف او از اين کار آن است که مطالب را بيشتر قابل يادگيرى و يادآورى نمايد. وول فولک (۱۹۹۳) بسط را بهعنوان 'افزودن معنى بهاطلاعات تازه از راه ارتباط دادن آنها با دانش قبلي' (ص۲۵۴) تعريف کرده است. 'به سخن ديگر، ما طرحوارههاى خود را مورد استفاده قرار مىدهيم و از دانش موجود خود استفاده مىکنيم تا معنى اطلاعات تازه را درک نمائيم ... ما از دانش موجود خود استفاده مىکنيم تا اطلاعات تازه را بفهميم' (ص۲۵۴). بهعنوان مثال از بسط دادن، برادشاو (Bradshaw) و آندرسون (Anderson) (۱۹۸۲) از آزمودنىهاى خود خواستند تا جملههائى نظير جملهٔ زير را حفظ کنند:
|
|
'مرد چاپ نوشتهٔ روى تابلو را خواند'
|
|
در آزمون يادآورى معلوم گشت کسانى که جملهٔ بالا را بهصورت جملهٔ زير بسط داده بودند آن را بهتر به ياد آوردند:
|
|
'مرد چاق نوشتهٔ روى تابلو را که بهوجود لايهٔ نازک يخ بر روى رودخانه اشاره مىکرد خواند.'
|
|
بهطور کلي، مىتوان گفت که بسط معنائى فرآيند تفکر دربارهٔ يک مطلب جديد است براى ربط دادن آن مطلب به دانش موجود فرد. اين کار از راه افزودن جزئيات بيشتر به مطلب تازه، خلق مثالها و مواردى براى آن، ايجاد تداعى بين آن و انديشههاى ديگر، و استنباط کردن دربارهٔ آن انجام مىشود.
|
|
|
سازماندهى بهترين شيوهٔ يادگيرى مطالب پيچيده و مفصل است. ناگفته پيدا است، مطالبى که سازمانيافته هستند از مطالبى که پراکنده و نامرتبط هستند سريعتر آموخته مىشوند و آسانتر بهياد مىآيند. بنابراين، اگر ما بتوانيم مقدار زيادى اطلاعات را سازمان دهيم قادر به اندوزش و بعداً بازيابى آنها خواهيم بود. بهعنوان مثال، شکل الگوى خبرپردازى يادگيرى (از بايلر و اسنومن، ۱۹۹۳) يک ديد سازمانيافته از ويژگىهاى اصلى سهحافظهٔ حسي، کوتاهمدت، و درازمدت به ما مىدهد. تقطيع که در رابطه با حفظ کردن اطلاعات در حافظهٔ کوتاهمدت معرفى شد، نمونهٔ ديگرى از سازمان دادن مطالب است.
|
|
|
|
|
سازماندهى مطالب مىتواند بسيار ساده و يا خيلى پيچيده صورت پذيرد. با اين حال، ويژگى مشترک همهٔ آنها اين است که بر شناخت ما از شباهتها و تفاوتها استوار هستند. بنا به گفتهٔ لفرانسوا (۱۹۹۴)، 'يکى از مهمترين روشهائى که ما انسانها براى کسب معنى از تجارب مختلف بهکار مىبنديم اين است که عناصر مشترک تجارب مختلف را انتزاع مىکنيم و بدينوسيله به مفاهيم يا انديشههائى که قادر به يادگيرى و يادآورى آنها هستيم دست مىيابيم' (ص۱۳۰).
|
|
سازمان دادن مستلزم تعيين سطوح مختلف مطالب از نظر معنى است، و بهکمک آن، تز يا مضمون محوري، نکات اصلي، و جزئيات مطلب مشخص مىشوند.
|
|
در آزمايش معروفى که براى تعيين تأثير سازمان مطالب بر يادگيرى و يادآورى انجام گرفت (باور - Bower، کلارک - Clark، لسگولد - Lesgold، و وينزنز - Winzenz در سال ۱۹۶۹) از آزمودنىها که دانشجويان دانشگاه بودند خواسته شد تا ۱۱۲ کلمهٔ مربوط به کانىها را که در فهرستهاى جداگانه به آنان ارائه شد حفظ کنند. به يک گروه از آزمودنىها (گروه آزمايشي) کلمات بهصورت سلسله مراتب و سازمان يافته نظير شکل سازمانبندى کانىها بهصورت سلسله مراتبى براى بهبود يادگيرى و يادآورى (از باور و همکاران، ۱۹۶۹) نشان داده شد؛ به آزمودنىهاى گروه ديگر (گروه گواه) کلمات بهطور درهم و تصادفى ارائه شد. نتايج اين آزمايش نشان داد که ميزان يادآورى آزمودنىهاى گروه آزمايشى که کلمات را بهصورت سازمانيافته دريافت کردند، نسبت به ميزان يادآورى گروه گواه که کلمات را در فهرست تصادفى کلمات آموختند، بسيار بيشتر بود. در واقع تعداد کلماتى که گروه آزمايشى توانست به يادآورد متجاوز از سه برابر (۶۵ درصد کل کلمات) تعداد کلماتى بود که گروه گواه به ياد آورد (۱۹ درصد کل کلمات).
|
|
|
|
|
بهطور خلاصه، حافظهٔ درازمدت آخرين مرحلهٔ نظام ياد است. وقتى که اطلاعات به حافظهٔ درازمدت انتقال يافتند يادگيرى کامل مىشود. اين حافظه که گنجايش نامحدودى دارد اطلاعات را براى مدتهاى طولانى در خود نگه مىدارد. حافظهٔ درازمدت از سه جزء حافظهٔ رويدادي، حافظهٔ معنائى و حافظهٔ روندى تشکيل مىشود. اطلاعات به کمک سه فرآيند شناختى عمده با نامهاى تکرار يا مرور، بسط يا گسترش، و سازماندهى به حافظهٔ درازمدت انتقال مىيابند.
|