|
|
بدن داراى يکسرى مواد 'خودشفادهي' مىباشد و از يک سيستم ارتباطى بىنهايت شگفتانگيزى برخوردار است. هنگامى که بدني، موج و ارتعاش را تجربه مىکند که موزون نيست، بلافاصله علائمى را در سرتاسر سيستم غددى 'آندوکريني' ارسال مىدارد، يا بهگونهاى واضحتر: به تمام نقاط مهم يا سيستم عصبى موجود در بدن خود، پيغامى ارسال مىکند. بلافاصله مواد شفادهى رها مىشوند تا با هر مشکل و ناراحتى پيش آمده به مبارزه بپردازند و نظم و ترتيب هميشگى را برقرار نمايند (آندوکرين: غدههاى درون ريز) پيامرسانهاى شيميائى يا هورمونها به توسط غدههاى درون ريز (آندوکرين) که در جاهاى مختلف بدن قرار گرفتهاند در دستگاه گردش خون ترشح مىشوند. براى مثال: غدهٔ تيروئيد، غدهٔ هيپوفيز و... .
|
|
|
کالبد عاطفى عين مادرى حمايتکننده، بر روى کالبد فيزيکى مراقبت دارد، اما بهطور ضمنى از آن، براى ارضاء نمودن نقاط ضعف و نيازهاى خود استفاده مىکند. کالبد عاطفى بر روى کالبد فيزيکى قدرت و نفوذ دارد و سعى بر اين دارد که آن را با هر خواسته و هوسي، با هر نوع بىامنيتى و ترديد، تحت تأثير قرار بدهد. هنگامى که کالبد عاطفى در حالت طغيان و ناراحتى باشد، سموماتى را در بدن فيزيکى رها مىکند. کالبد فيزيکى بلافاصله بهکار مىپردازد تا اين سمومات را حذف کرده و از بين ببرد. با اين وجود، هنگامى که اين حالت آشفتگى و اغتشاش ادامه يابد، و سموماتى کماکان، براى يک مدت زمانى طولانى در بدن رها مىگردد، يک حالت سقوط و فروريختگى ناگهانى رخ مىدهد. کالبد و بدن انسانى ديگر قادر به حذف و دفع مقدار سمومات موجود در بدن نمىگردد.
|
|
|
خون بيش از آنچه که تصور مىکنيد مهم است. اين خون است که سمومات را به اعضاء مهم بدن مىبرد، و باعث تحليل و از بين رفتن زهر و سم آن مىگردد. جريان سمومات داراى تأثيرى معکوس به انرژى شفادهى دارد.
|
|
|
وجه تشابه سلول با عالم هستى
|
|
يک سلول، مشابه يک عالم است و يک انسان برابر است با يک سياره، همين طور هم يک دانه شن. همه چيز در درون سلول قرار دارد. هماهنگى و ميزان و تعادل کامل، در بانک حافظهٔ سلول جاى دارد.
|
|
|
تغيير سلول با جوهر کريستالى
|
|
يک سلول مىتواند بهوسيلهٔ جوهر کريستالى (جوهر کريستالى يعنى هستهٔ انرژى يا سرچشمهٔ انرژي) درون آن، تمديد و حياتى دوباره بگيرد. يک سلول مىتواند طورى مورد تشويق قرار بگيرد که مواد کامل شفادهى را از خود بيرون دهد، و باعث تجديد دوبارهٔ سلول شده و آن را به يک وضعيت متعادل باز گرداند. سلولها تنها بهوسيلهٔ غذا و اکسيژن کنترل نمىشوند، بلکه شديداً بهوسيلهٔ کالبد عاطفى تحت تأثير قرار مىگيرند.
|
|
پس نتيجه مىگيريم که کالبدهاى اثيرى روى کالبد فيزيکى و همچنين برعکس کالبد فيزيکى روى کالبدهاى اثيرى تأثير بسزائى دارند. از اين موضوع نتيجه مىگيريم براى معالجهٔ خود و ديگران هر دو کالبد را بايد تحت معالجه و مراقبت ويژه قرار دهيم يعنى کالبد فيزيکى و کالبدهاى اثيري، زيرا آنها لازم و ملزوم يکديگرند. پس يک پزشک بايد علاوه بر جسم بيمار به روحيهٔ بيمار هم توجه کافى داشته باشد.
|
|
اگر پزشکى بتواند روحيهٔ بيمار را بالا ببرد، مىتواند از طريق روح بيمار خيلى زودتر و بهتر جسم بيمار را معالجه نمايد، طورى که ديگران از اين موضوع شگفتزده گردند. مثل استادان چىکنگ، که بهوسيلهٔ انتقال انرژى به روح بيمار، جسم بيمار را معالجه مىکنند، طورى که حتى توانستهاند بيمارىهاى ناعلاج مثل: پوکى استخوان، سرطان خون، تومورهاى مغزي، خورد شدن استخوانهاى کمر، زخمهاى معده، جراحتهاى شديد بدن، سوختگىهاى شديد، ناراحتىهاى کليوى (دياليزي)، فلجى بدن و انواع مختلف بيمارىهاى ناعلاج ديگر که علم پزشکى از معالجهٔ بدن بيماران عاجز و ناتوان مىماند را معالجه نمايند.
|
|
اين نکته را متذکر مىشوم که اين استادان از تمامى علمهاى موجود استفاده مىنمايند و مثل پزشکان ما فقط از طب کلاسيک استفاده نمىکنند، بلکه علاوه بر طب کلاسيک از طبهاى سنتي، مثل: طب سوزني، طب فشاري، ماساژ حرفهاي، انرژى درمانى (بهوسيلهٔ نيروى چي)، آب درماني،طب گياهي، تغذيه طبيعي، نرمش درماني،حجامت، بادکش، فتيلهگذاري، گفتار درماني، مثبت انديشى درماني، هيپنوتيزم درماني، مانيهتيزم درماني، روحدرمانى و شوکدرمانى استفادهٔ لازم را مىبرند که بستگى به حالت و نوع بيمار دارد.
|
|
|
|