|
|
- چه کسانى بيشتر به شهر مهاجرت مىکنند؟
|
در کشورهاى صنعتى بيشتر جوانان و زنها در مراتب بعدى بهمحض آنکه ميزان جمعيت روستا از حد معينى پائينتر آيد صنعتگران، کسبه (بهعلت کمبود مشتري) و بالأخره ساير روستانشينان بهخاطر ترس از تنهائى به شهرها رو مىآورند.
|
|
در مورد ايران، وضع تا اندازهاى تفاوت مىکند. مخصوصاً مهاجرت زنها نسبت به مردها ضعيفتر است. دلايل اجتماعى مختلفى مهاجرتها را توجيه مىکند، ليکن دو عامل اصلى، يکى افزايش سريع جمعيت، دوم کمبود کار و پائين ماندن ميزان راندمان کشاورزى نسبت به جمعيت اضافى، از عوامل اصلى مهاجرت جوانان از روستاها بهسوى شهرها است. از طرفى وقوع خشکسالىها، که غالب اوقات در نقاط مختلف مملکت روى مىدهد موجب مىشود که بسيارى از دهات، جمعيت خود را از دست بدهند و کسانى که در روستا باقى مىمانند با فقر و گرسنگى دست به گريبان باشند.
|
|
بهعلاوه امروزه با دسترسى آسان به وسايل رفت و آمد، بسيارى از روستانشينان مخصوصاً قشر جوان به هنگام بيکارىهاى فصلى به شهرهاى نزديک و گاه به شهرهاى دور مسافرت کرده در آنجا بهکار اشتغال مىورزند و در فصل کار، احياناً به روستا برمىگردند. به اين ترتيب دائماً بين دو نوع زندگى، يکى شهرى و ديگرى روستائى در رفت و آمد هستند تا وقتى که يکى از اين دو سبک زندگى بهطور کامل آنها را به خود جذب کند و نگه دارد.
|
|
- آهنگ مهاجرت:
|
آهنگ مهاجرت يعنى افزايش و کاهش آن تابع ادوار توسعه و گشايش امور زراعى از يکسو و ساير امور اقتصادى از سوى ديگر است. زيرا تقاضاى کار در بخشهاى مختلف فعاليت دائماً در تغيير است، هر کجا که امکان کار بيشتر شود و نياز به کارگر عادى زياد گردد روستائيان بيکار موقتاً به آن سو هجوم مىآورند و ممکن است مدتى بعد به ديار خود باز گردند.
|
|
هرم سنى جامعهٔ روستائى نشان مىدهد که نسبت جمعيت مرد در سنين ۲۰ تا ۳۰ به حداقل مىرسد و مجدداً از حدود سى سالگى افزايش قابل ملاحظهاى نشان مىدهد. قسمتى از کاهش جمعيت در اين سنين مربوط به اعزام جوانان به خدمت نظام وظيفه است ولى بخش ديگر بهعلت اين است که جوانان روستائى هنوز در جامعهٔ خود بهکار معين اشتغال نورزيده، بستگى کامل به امور زراعى در ده خود پيدا نکردهاند و به اين ترتيب به آسانى ديار خود را ولو بهطور موقت هم که شده، رها مىکنند.
|
|
بديهى است که افزايش ماشينآلات کشاورزى در نقاط روستائى به اين مهاجرتها کمک مؤثرى کرده است. در کشورهائى که جمعيت روستائى ذخيره کاهش کافى يافته باشد از مهاجرت روستائيان بهتدريج کاسته مىشود.
|
|
- مهاجرت چند درجهاى:
|
غالباً اتفاق مىافتد که مهاجرين روستائى در مرحلهٔ اول در شهرهاى کوچک و يا حومهٔ شهرهاى بزرگ يا حتى در شهر مرکزى متوسطى که در منطقهٔ روستائى آنها واقع است توقف مىکنند و مدتى در آن اقامت مىگزينند و سپس به شهر بزرگتر مهاجرت مىکنند. بنابراين مسئله مهاجرت از شهرى به شهر ديگر نيز بايد بهدرستى مورد توجه قرار گيرد تا منشأ رشد جمعيت شهرهاى بزرگ روشنتر گردد. بهطور کلى در همهٔ شهرهاى بزرگ دنيا، بخشى از مهاجران از روستاها کوچ کردهاند. ولى قسمت ديگر از مهاجرين از شهرهاى متوسط و کوچک آمدهاند، حتى کوچندگان از شهرهاى کوچک و متوسط به شهرهاى بزرگ و مرکز بيش از جمعيت روستائى مهاجرتى است که در شهر مرکزى اقامت گزيدهاند. وضع شهر بزرگى مانند پاريس چنين است.
|
|
در ايالات متحدهٔ آمريکا، در شهرهائى که بيش از ۱۰۰ هزار نفر جمعيت داشتهاند. ۳۲ درصد مهاجرين از شهرهاى متوسط ۱۰۰ هزار نفرى بودند و ۳۷ درصد از شهرهاى کمتر از ۱۰۰ هزار نفر. بنابراين نقش مهاجرت چند مرحلهاى بهطرف شهرهاى بزرگ، تنها بهعهدهٔ شهرهاى کوچک نيست.
|
|
- مهاجرت خارجيان:
|
در نهايت، مسئله مهاجرت و اقامت خارجيان در شهرهاى بزرگ نيز قابل ملاحظه است و برخى شهرها مانند مارسى در فرانسه، قسمت اعظم جمعيت خود را مديون خارجيانى است که مخصوصاً، از کشورهاى آفريقا به اين شهر بندرى و تجارتى رو آوردهاند. وضع بسيارى از بنادر در ساير نقاط نيز چنين است.
|
|
| برخى نتايج جامعهشناختى توسعهٔ شهرنشينى
|
|
- تأثيرات جمعيتى. در اثر مهاجرت، ترکيب جمعيت شهرهاى بزرگ به کلى جنبهٔ طبيعى خود را از دست مىدهد. چنانکه تعداد جوانان و نسبت مجردين در اين شهرها افزايش فوقالعادهاى نشان مىدهد. در حالىکه در سطح کلى يک کشور، نسبت زن و مرد بسيار به هم نزديک است، در شهرهاى بزرگ اين نسبت تا حدودى به هم مىخورد.
|
|
- نتايج منطقى اينگونه توزيع جمعيت بر مرگ و مير و ميزان بارورى جمعيت شهرنشين قابل ملاحظه است. ليکن عوامل ديگر که بسته به سبک شهرى است اين تأثير را تا اندازهاى خنثى مىکند. به اين ترتيب گرچه ميزان مرگ و مير اصولاً در شهرها ضعيف است (بهعلت جوانى جمعيت و وجود امکانات بهداشتى و درماني) ولى اميد زندگى در شهرهاى بزرگ از روستاها کمتر است. البته اين نتيجه بيشتر در کشورهاى صنعتى به بار آمده است.
|
|
- مواليد. قاعده کلى اين است که در شهرها بهويژه شهرهاى کشورهاى اروپائى و آسيائى، ميزان مواليد کمتر از روستا است. چنانکه در ايالات متحدهٔ آمريکا، در مناطق روستائى ميزان مواليد ۸/۵۹ در هزار و در شهرهاى بزرگ ۸/۴۲ در هزار است. اين پديدهٔ کاهش ميزان مواليد در شهرها نسبت به روستاها توجيهات گوناگونى دارد:
|
|
نخستين دليل کم شدن ميزان بارورى در شهرها، بالا بودن سطح تحصيلات شهرنشينان و مخصوصاً اطلاعات آنان در مورد چگونگى استفاده از روشهاى ضد باردارى است. ليکن اين مسئله، تنها نشانهاى از گرايش شهرنشينان به تحديد تعداد مواليد است و به نظر مىرسد نحوهٔ گذران اوقات فراغت از يکسو و مشکلات اقتصادى از سوى ديگر موجب مىشود که جوانان شهرى ديرتر از جوانان روستائى ازدواج کنند که اين خود در کاهش ميزان بارورى در شهر تأثير مىگذارد.
|
|
در حقيقت مىتوان گفت که کودک در شهر از نظر اقتصادى سربار ولى در ده کمک کار والدين است. پس اگر شهرنشين ترجيح مىدهد تعداد اطفال خود را به حداقل کاهش دهد بهخاطر اين است که بتواند امکانات کافى براى پرورش و بهبود کيفيت زندگى فرزندان خود پيدا کند و افزايش سريع و دائمى هزينههاى زندگى او را از پاى درنياورد تا ضمن فراهم ساختن رضايت خاطر خويش از داشتن فرزند کم برخلاف ارزشها و سنتها وابسته به خانواده (اهميت خانواده، اخلاق، مذهب و سنن محلي) در جهت بهتر ساختن زندگى خويش به جاهطلبى و فردگرائى خود جامهٔ عمل پوشانده و در محدود ساختن تعداد فرزند، کوشش بهعمل مىآورد. به هر حال در مورد تعداد اولاد بايد مجموعهاى از حقايق روانشناسى اجتماعى را که وابسته به زندگى شهرنشينى است مورد توجه قرار داد. همچين اين مسئله نيز در خور توجه است که افزايش ميزان مواليد در شهرها، بهخصوص در کشورهاى صنعتى که پس از جنگ جهانى دوم از سر گرفته شده است چه در محيطهاى شهرى و چه در محيط روستائى صادق است ولى براى مدت طولانى ادامه نيافته است. اين واقعيت وابستگى پديدههاى جمعى شهرى را نسبت به پديدههاى جمعى که در سطح کلى جامعه اثر مىگذارد تأئيد مىکند.
|
|
| تحول در جمعيت فعال و شاغل
|
|
در بسيارى از کشورهاى صنعتى، همراه با توسعهٔ صنعت، روشهاى بسيار مدرن وارد کشاورزى شده است. در نتيجه بهعنوان نمونه، جمعيت کشاورز ايالات متحدهٔ آمريکا، از ۱۸۲۰ تاکنون از ۷۳ درصد به ۹ درصد تقليل يافته است و جمعيت شاغل در صنعت از ۱۲ درصد به ۳۲ درصد افزايش يافته و بخش خدمات از ۱۰ درصد به ۵۹ درصد افزايش يافته است، زيرا در خدمات همواره به پرسنل بيشترى احتياج است. در فرانسه، بخش کشاورزى از ۵۳ درصد به ۲۱ درصد و بخش خدمات از ۲۸ درصد به ۴۱ درصد رسيده است. به اين ترتيب کشش عمده در ابتداى توسعهٔ صنعت، از بخش کشاورزى به صنعت بود و کمکم متوجه خدمات شد بهطورى که اين بخش فعاليت مقدارى از جمعيت بخش صنايع را نيز جذب مىکند.
|
|
بهطور کلى با توسعهٔ صنعت مرتباً از جمعيت روستاها کاسته شده و به جمعيت شهرها افزوده گشته است. در آمريکا، جمعيت روستائى در ۱۸۲۰ تقريباً با وضع امروز کشورهاى توسعه نيافته تطبيق مىکرد. در آن موقع در همهٔ جوامع حدود ۸ درصد جمعيت فعال در بخش صنعت و ۱۲ درصد در بخش خدمات فعاليت داشتند. اين تحول يکى از پديدههاى مهم اجتماعى عصر ما است. در حقيقت مىبايست که دگرگونى عميقى در تمدن بشر و در شکل گذشتهٔ آن حاصل شود تا مردمى که آبا و اجداد آنها قرنها در روستا زندگى مىکردهاند، دل از ديار خود برکنند و به شهرها روى مىآورند و بين نسلهاى مختلف انقطاع حاصل شود. همچنين مىبايست، افراد تغيير شغل دهند که اين خود موجب ناراحتى بسيارى در زندگى افراد مىشود و در جهان امروز، از جمله کشور خود ما با يک چنين تغيير و تحول عظيمى روبهرو هستيم.
|