پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان


خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان    کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان
بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم    کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان
دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد    می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان
دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو    تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان
من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم    بگذار تا بیاید بر من جفای آنان
روشن روان عاشق از تیره شب ننالد    داند که روز گردد روزی شب شبانان
باور مکن که من دست از دامنت بدارم    شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان
چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم    مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم    همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
شکرفروش مصری حال مگس چه داند    این دست شوق بر سر وان آستین فشانان
شاید که آستینت بر سر زنند سعدی    تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان


همچنین مشاهده کنید