|
| موسيقى نظامى در دورهٔ ناصرى
|
|
در سال ۱۲۲۶ ش. (۱۸۴۷ م.) با همت ميرزا تقىخان اميرکبير، مدرسه دارالفنون تأسيس شد. در شعبه نظامى آن براى اولين بار دروس موسيقى نظامى گذاشتند که بهکوشش ژنرال فرانسوى 'آلفرد ژان باتيست لومر' راه افتاد. لومر از ۱۲۴۸ ش. در ايران به تربيت شاگردان موسيقى نظامى پرداخت. اين دسته جديد موزيک جانشين موسيقى قديمى نقارهخانه شد. هدف لومر، تربيت نوازنده و آهنگساز و معلم موسيقى نظامى بود و در اين راه بهخوبى توفق يافت.
|
|
اين آموزشگاه شاگردان را با اصول و قواعد تئوريک و پراتيک (نظرى و عملي) موسيقى غربى آشنا مىکرد و در مناسبات رسمى به اجراى موسيقى مىپرداخت. در سال ۱۲۵۲ ش. متن اولين سرود ملى و مارش تاجگذارى ناصرالدينشاه بهدست لومر ساخته و در حضور شاه اجرا شد. در دورهٔ ناصرى از موزيک نظام در ايام عيد، سفرهاى ييلاقى شاه، آئينهاى رسمى دربار، تعزيه تکيه دولت، هنگام غروب، جشنهاى عروسى دربار و مسابقات کُشتى استفاده مىشد.
|
|
لومر در ۱۲۸۸ش. در تهران درگذشت و غلامرضاخان سالار معزز جانشين وى شد.
|
|
شعبهٔ موزيک نظام در ايران تأثير بسيارى گذاشت. در حقيقت آشنايى موسيقىدانهاى ايرانى با موسيقى غرب از طريق موسيقى نظام بود و تحصيلکردگان اين مدرسه بعدها از چهرههاى نامآور موسيقى ايران در نهضت تغيير و تجدد آن بهشمار آمدند و براى اولين بار دربار يک پادشاه ايرانى به يک سيستم موسيقى نظامى به شيوه اروپايى مجهز شد. اصطلاح موزيک در زبان فارس از همين زمان بهوجود آمد.
|
|
| بزرگان موسيقى در عهد قاجار
|
|
شايد مدتها پيش از دورهٔ قاجاريه گروه رامشگرانى را که با هم کار مىکردند پادسته مىناميدند. در عصر قاجاريه اين دستهها بسيار بودند و بعضى شهرت بسيارى داشتند. در زمان فتحعلىشاه دو دستهٔ معروف به دستهٔ استاد زهره و استاد مينا بهدليل وابستگى به دربار، مهارت در فن خود، تعداد زيادى نوازنده و خواننده و بازيگر و پر زرق و برق بودن، بيش از ديگران نامدار بودند که برادران آقامحمدخان آنها را در حبالهٔ نکاح خود در آورده بودند. افراد دستهٔ آنان بيش از پنجاه بازيگر و خواننده و نوازنده و رقاص داشت؛ با آلاتى همچون تار، سهتار، کمانچه، سنتور، ضرب، دايره، زنگ و قاشقک و ... از اين قبيل هر يک از اين دو دسته علاوه بر زهره و مينا رئيس و سرپرستى داشتند که هر يک در موسيقي، شهرت و استادى داشتند: يکى استاد مهراب از ارامنهٔ اصفهان و ديگرى استاد رستم از کليميان شيراز بود.
|
|
ديگر از استادان درباري: آقا محمدرضا، رجب علىخان و چالانچىخان بودند که دوشيزگان خدمتگزار دربار و گماشتگان زمان شاه را آموزش مىدادند.
|
|
فتحعلىشاه مانند آقامحمدخان به شاهنامه فردوسى علاقه داشت و ميرزا ابوالحسن جندقى براى آنها شاهنامه مىخواند.
|
|
ديگر از خوانندگان و نوازندگان دورهٔ فتحعلىشاه که نام آنها باقىمانده، زاغي، ريحان، مليخا، اکبري، احمدى و بابايى را نام بردهاند. زاغى و ريحان و مليخا کليمى و از نوازندگان تار بودند، و اکبرى و احمدى و بابايى ضرب مىگرفتند. قاآنى شاعر معروف عصر فتحعلىشاه و محمدشاه و اوايل سلطنت ناصرالدينشاه در شعر خود اسامى آنان را آورده است.
|
|
|
من و دل هر
دو در اين
هفته با بازار
شديم
|
دلبرى ديدم
دلم رشک گل
رعنايى |
|
من نشستم
به کنارى دل و
او مست شدند |
مستى آغاز
نهادند به صد
رسوايي |
|
دل سر آورد
به گوشم که به
جان سرشاه
|
که مرا در
بر اين ترک
خجل ننمايي |
|
اين سخن
گفت و زجا جست
و به کرسى
بنشست
|
رو به من کرد
که کو چنگى و
چون شد نايي |
|
تارزن،
زاغى و ريحان
و مليخاى يهود |
ضربگير
اکبرى و احمدى
و بابايى
|
|
|
گذشته از موسيقدانان دربارى و خوانندگان و نوازندگانى که در پايتخت بودند يا به مراکز کشور روى آورده بودند؛ در شهرهاى ديگر ايران نيز خوانندگان مذهبى و نوازندگانى بودهاند. از جمله اين هنرمندان وصال شيرازى است. ميرزا محمد شفيع ملقب به ميرزا کوچک و متخلص به وصال در شيراز متولد شد و از علوم و فنون عصر خويش بهره کافى داشت. وى از راه نوشتن کلام الله مجيد عمر مىگذرانيد. در فن نوازندگى ماهر بود و از سازهاى موسيقى سهتار مىنواخت. وصال علاوه بر آشنايى با موسيقي، خطوط فارسى بهويژه نسخ را خوب مىنوشت و نوشتههاى او را به بهاى گران خريد و فروش مىکردند. در نقاشى و تذهيب نيز دست داشت. اما شهرت وى بيشتر بهخاطر استعارى است که از او باقىمانده است. وصال در آخرين سال زندگانى به دليل افراط در مطالعه و تحريز نابينا شد.
|
|
با روى کار آمدن محمدشاه، بهدليل ضعف مزاج و شدت بيماري، کارها بهدست وزير او، حاجميرزا آقاسى افتاد. وى مردى صوفىمنش و شاعر بود که در موسيقى دست داشت و آهنگ مىساخت. در عصر وى موسيقدانان بزرگى پيدا شدند که هر يک در فن خود استادى بىمانند بودند. مانند آقا علىاکبر استاد تادر، حسنخان ملقب به سنتورخان استاد سنتور، خوشنواز استاد کمانچه، آقا مطلب استاد کمانچه و ميرزا غلامحسين پدر سماع حضور که کمانچه مخصوصى اختراع کرده بود. سه نفر اول از استادان کمنظير موسيقى بودند. استادان موسيقى معروف عهد ناصرالدينشاه نزد اين سه استاد بزرگ، آموزش ديدهاند. خانوادهٔ آقا علىاکبر در حفظ موسيقى و انتقال آن به تربيتشدگان خود حق بزرگى به گردن اين فن و اهل آن دارند و اگر اقدام آنان نبود، از اين مختصر موسيقى قديم ملى که اکنون در دست است، با فقدان خط موسيقى چيز قابلتوجهى باقى نمانده بود.
|
|
سنتورخان بزرگترين استاد سنتور در عصر قاجاريه است. وى بسيار مورد توجه محمدشاه بود. سنتورخان از تربيتشدگان عهد فتحعلىشاه و از نوازندگان مشهور دربار محمدشاه بود. او تنها شاگردى که تربيت کرد، محمد صادقخان سرورالملک فرزند آقا مطلب نوازنده کمانجه عصر ناصرالدينشاه بود.
|
|
در عصر ناصرالدينشاه دانشمندان رياضى و موسيقى کم بودند و علوم دينى خريدار بيشترى داشت. در اواخر سلطنت وى مردم طبقه اول و دوم و علما و دانشمندانى که به علم يا عمل موسيقى آشنايى داشتند و يکى از سازهاى موسيقى را مىنواختند. غالباً اين امور را پنهان مىکردند. در عصر ناصرالدينشاه، موسيقى از انحصار گروهى خاص بيرون آمد و رفته رفته به قشرهاى بالاى اجتماع و محافل اشراف و نجبا راه يافت.
|
|
ناصرالدينشاه که فردى راحتطلب و عياش بود، غالب اوقات فراغت خود را به گردش و شکار و شنيدن ساز و آواز مىگذراند. به نقاشى و موسيقى دلبستگى داشت و دارندگان اين فنون را با تشويق و انعام حمايت مىکرد و از دستگاههاى موسيقى همايون را بسيار دوست داشت. در عصر وي، هر يک از شاهزادگان و رجال دربارى در جلب هنرمندان، نگاه داشتن آنها در دستگاه خويش، از يکديگر سبقت گرفته و گاهى بر سر تصاحب يکى از اساتيد فن موسيقى کارشان به رقابت و درگيرى ختم مىشد. نوازندگان و خوانندگان هر دستگاه بهنام ايشان شهرت داشتند. مانند: قلىخان شاهى و علىاکبرخان شاهى و حاجىخان عينالدولهاى و علىخان نايبالسلطنه و غير اينها. زنان شاه نيز خود مستخدمههاى رامشگر داشتند.
|
|
بهگفتهٔ معيرالممالک دربارهٔ خوابگاه رامشگران هنگام خواب شاه، يکى 'جواد خان قزويني' بود و ديگر سرورالملک که خداوند موسيقى بود و دستمالى روى سنتور مىگسترد و بهقدرى صداى مليحى مىداد که بهتر از آن نمىشد. هنرمند ديگر 'آقا غلامحسين' تارزن بود و ديگر 'اسماعيلخان' که کمانچه کشى او بىنظير بود و 'حاجى حکيم' که آوازهخوان بود.
|