|
| مطالعات اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى شهرها
|
|
اين طبقه از مطالعات که پژوهشهاى جامعهشناسى و جمعيتشناسى، فرهنگى، تاريخى و جغرافيائى را دربر مىگيرند به گروههاى زير تقسيم مىشوند:
|
|
گروه اول: مطالعاتى که تحت عنوان 'مونوگرافى شهرها' منتشر شدهاند.
|
گروه دوم: مطالعاتى که تحت عنوان 'گزارش اوضاع اقتصادى' ، اجتماعى شهرها انتشار يافتهاند.
|
گروه سوم: مطالعات جمعيتشناسانه.
|
گروه چهارم: مطالعات فرهنگى ـ تاريخى شهرها.
|
گروه پنجم: مطالعات جغرافيائى و تاريخى.
|
گروه ششم: مطالعات نظرى در مورد شهرنشينى بهطور کلى (و نه شهرى خاص)
|
گروه هفتم: مطالعات به مشکلات خاص شهرنشينى
|
|
از ميان مطالعات اين طبقه به يک مطالعه که از نظر جامعهشناختى اهميت دارد اشاره مىکنيم و آن مطالعه تحت عنوان 'جامعه و اقتصاد در سکونتگاه فردوس' نگاشته احمد اشرف مىباشد. اين مطالعه در جريان زلزله خراسان در سال ۱۳۴۷ انجام شده و جنبههاى مختلف اقتصادى و اجتماعى شهر فردوس را که در اثر زلزله ويران شده بود مورد مطالعه قرار داده است. با وجود اين نگارنده کوشيده است که از ارائه يک کار صرفاً توصيفى در کاربردى بپرهيزد و در جاى مطالعه تلاش کرده تا بهکار خود رنگ و بوى نظريه جامعهشناسى بدهد. بدين منظور دکتر اشرف در بخشى از مطالعه کوشيده است تا تصويرى از قشرها و طبقات اجتماعى موجود در شهر فردوس ارائه دهد. اين بخش از مطالعه هرچند که به نظر مىرسد فرصت کمى به خود اختصاص داده و با دقت کافى به آن پرداخته نشده، نمونهٔ جالبى از مطالعهٔ تجربى قشربندى در شهرى کوچک بهمنظور تعيين طبقات اجتماعى موجود در آن مىباشد و از اين بابت بسيار جالب و گيرا است.
|
|
| طبقهبندى مردم شهر فردوس براساس معيارهاى اقتصادى، اجتماعى، ميزان درآمد، تحصيلات، شغل
|
|
نگارنده در ابتدا اشاره مىکند که معيارهاى او براى تعيين طبقات اجتماعى سه چيز است: اول پايگاه هر قشر در ساخت اقتصادى، اجتماعى، دوم ميزان درآمد، تحصيلات، شغل، نوع مسکن او. اين دو معيار را که اولى کلىتر و دومى مشخصتر است ملاکهاى عينى قشربندى مىخواند. معيار سوم عبارت است از تصورات مردم راجع به اينکه چه اقشار و طبقاتى در جامعه وجود دارند و چه سلسله مراتبى بين آنها برقرار است. و معيار چهارم اينکه مردم جايگاه خود و ديگر اقشار را در اين سلسله مراتب منزلتاى اجتماعى چگونه مشخص مىکنند. اين دو معيار را محقق ملاکهاى ذهنى مىخواند. بنابراين در اين پژوهش را تعيين اقشار اجتماعى به هر دو معيار ذهنى و عينى توجه شده است.
|
|
براساس معيارهاى فوق اشرف مردم شهر فردوس را چنين طبقهبندى مىکند:
|
|
۱. طبقهٔ بالا (قشر آقايان) شامل ۳۰ خانوار با درآمد متوسط سيصد هزار ريال در سال
|
|
۲. قشر کارمندان شامل ۳۲۰ خانوار با درآمد متوسط ۷۰ هزار ريال در سال
|
|
۳. قشرهاى خرده بورژوا شامل:
|
|
- بازرگانان شامل ۲۰ خانوار با درآمد متوسط سيصد و پنجاه هزار ريال در سال
|
- کسبه شامل ۳۰۰ خانوار با درآمد متوسط سى هزار ريال در سال
|
- پيشهوران شامل ۳۲۰ خانوار با درآمد متوسط ۲۳ هزار ريال در سال
|
- زارعان شامل ۶۰ خانوار با درآمد متوسط ۲۸ هزار ريال در سال
|
|
۴. طبقه پائين (فعله، عمله) شامل ۹۱۰ خانوار با درآمد متوسط ۱۵ هزار ريال در سال
|
|
|
اين قشر که بالاترين قشر اجتماعى را در فردوس تشکيل مىدهند از مالکين و کارگزاران بزرگ ادارى ناحيه هستند. مالکيت ارضى و قدرت سياسى ـ ادارى در فردوس همواره همبسته بوده است. نفوذ ادارى باعث تملک زمين و تملک زمين منجر به گرفتن منصب از حکومت مىشده است. اين قشر قديمى شأن و منزلت بسيار بالائى دارند و در مجموع ۱۰ خانواده و با خانوادههاى وابسته به خود حداکثر ۳۰ خانواده را تشکيل مىدهند. در ميان آنها يک خانوادهٔ روحانى نيز ديده مىشود. افراد اين قشر با حفظ و تقويت پيوندهاى خانوادگى بين خود شبکهٔ بههم بستهاى از روابط خويشاوندى و سياسى ـ اجتماعى بهوجود آوردهاند. معمولاً بين خود و قشر بالاى کارمندان ادارى رفت و آمد مىکنند. حتى محل سکونت آنها نيز همواره مشخص بوده است. محله مخصوص آنها اخيراً جابهجا شده اما همواره محلهٔ مخصوصى داشتهاند. خانههاى ايشان معمولاً بهصورت باغسرا بوده حدود ۲۰۰۰ مترمربع وسعت داشته داراى انارستان و ده اطاق با يک مهانخانهٔ مفروش و تزئين شده با وسايل غيرمحلى مىباشد. خانه و وسايل خانهٔ آنها شبيه خانههاى بازارىهاى نسبتاً مرفه تهران مىباشد.
|
|
با وجود سابقه و منزلت بسيار در سالهاى اخير درآمد اين قشر کم شده به نحوى که در اکثر موارد براى تأمين هزينهٔ زندگى آنها کافى نيست و بسيارى از آقايان به بانک يا به افراد ديگر بدهکار شدهاند. هر چند همواره قدرت سياسى ـ ادارى منطقه را در دست خود داشتهاند اخيراً قشر بازرگان که در دو دههٔ اخير (دههٔ سى و دههٔ چهل) وضع مالى مساعدى پيدا کردهاند تسلط آنها را نمىپذيرند. اقشار تحصيلکرده و کارمندان بانفوذ نيز با سلطه اين طبقه مخالف هستند. بزرگترين روحانى محل و به پيروى از او گروههاى مذهبى نيز خواهان تسلط اين طبقه نيستند. با وجود اين، روابط اين قشر با کارگزاران ادارى محکم بوده و با معامله با دستگاه ادارى و استفاده از شبکه روابطى که با دستگاه ادارى مرکز استان و پايتخت دارند هنوز تمام مقامات محلى عمده را در اختيار خود دارند بهطورى که مقامات بالاى ادارى يا در اختيار ايشان است و يا در اختيار افراد غيرمحلى که از مرکز استان يا پايتخت فرستاده شدهاند.
|
|
از نظر ذهنى پائينترين قشر جامعه فردوس (قشر عمله) اين طبقه را همراه با بازرگانان و کارمندان در بالاترين مرتبه جا مىدهند. اما زارعين بهجاى اصطلاح آقايان از اين قشر با نام مالکين ياد مىکنند و آنها را به همراه کارمندان در طبقه بالا جا مىدهند. بهويژه بازرگانان و کسيد (بازارىها) و تحصيلکردههاى شهر يا سوءظن و انتقاد به اين طبقه مىنگرند.
|
|
|
اين قشر تقريباً همگى مستخدم دولت بوده و قشرى کاملاً متمايز از بقيهٔ طبقات را تشکيل مىدهند. در سال ۱۳۴۵، ۲۲۰ خانوار از اين قشر قابل تشخيص بوده است که از اين ميان ۱۰۳ نفر از رؤساى خانوارها به کارهاى فنى و حرفهاى مشغول بوده، و ۸۹ نفر و دبير و آموزگار بودهاند. ۶/۵۸ درصد از کارمندان مالک خانهٔ مسکونى خود بودهاند. ۱۰ درصد از آنان بىسواد و نيمى ديپلمه بودهاند. درآمد متوسط اين قشر ۷۰ هزار ريال در سال بوده است. قشر بالاى کارمندان يا از خانوادههاى آقايان بوده و يا از افراد غيرمحلى مىباشند که با آقايان معاشرت دارند. در تصور اهالى کارمندان و آقايان قشر واحدى را تشکيل مىدهند اما خود کارمندان آقايان را طبقه بالا مىدانند اما قشر بالاى کارمندان خود را آقايان در يک طبقه قرار داده و از رؤساى ادارت و آقايان نام مىبرند و قشرهاى ديگر را به ترتيب شامل کارمندان ـ کسبه ـ زارعين ـ و عملهها مىدانند. قشر متوسط کارمندان آقايان و مالکان را بالاتر از خود آورده و کسبه، زارعان، و عملهها را بعد از آنها ذکر مىکنند. قشر پائين کارمندان، آقايان، کارمندان عالىرتبه، تجار و کسبه را بالاتر و سپس خود را ذکر مىکنند. ساير اقشار کارمندان را بالافاصله پس از آقايان قرار مىدهند و ۸۰ درصد رؤساى خانوارهاى کسبه و پيشهور و زارع کارمندى دولت را شغل دلخواه فرزندان خود مىدانند. فعلهها کارمندان و کسبه را يک قشر واحد تشخيص داده و بالاتر از خود به حساب مىآورند.
|
|
|
-
بازرگانان:
|
محقق براساس بررسىهاى خود ۲۰ خانوار بازرگانان را مشخص مىکند که ۸ درصد خانوارها را تشکيل مىدهند. فعاليت عمدهٔ بازرگانى در فردوس عبارت است از خريد قاليچه، پنبه، و زيره، و صدور آنها به مشهد و وارد کردن پشم، قند و شکر، چاي، پوشاک، کفش و لوازم زندگي. حيطهٔ نفوذ بازرگانان فردوس محدود به قسمت جنوبى دهستان برون مىباشد. درآمد متوسط سالانه اين قشر سيصد و پنجاه تا چهار صد هزار ريال در سال مىباشد. از نظر سبک زندگى هماننند کسبه و پيشهوران بوده و وضع ظاهر آنها نيز تفاوتى با کسبه و پيشهوران ندارد. بهشدت صرفهجو بوده و بخشى از درآمد خود را همواره پسانداز کرده و هيچگاه تمام سرمايهٔ خود را در معاملات بهکار نمىاندازند و در رشتههاى مختلف داد و ستد تخصص ندارند هرچند که نوعى تقسيم کار کوچک بين آنها که روغننباتي، پشم شتر، قند، معامله مىکنند با آنها که به تجارت پنبه و فرش مىپردازند بهوجود آمده است.
|
|
اين قشر خود را همرديف کسبه مىداند و آقايان را از خود بالاتر و طبقهٔ بالا به حساب مىآورند. در عين حال بهشدت در تضاد با طبقهٔ آقايان هستند. از نظر مالى خود را در وضعى بهتر از آقايان مىدانند (و هستند) اما در گروه تدبيرکنندگان شهر راهى ندارند. در واقع تصميمات مهم در شهر بهوسيلهٔ رؤساى ادارات و آقايان اتخاذ مىشود، هر چند که بهعلت قدرت اقتصادى بازرگانان، گاه از آنها براى شرکت در جلسات دعوت مىشوند، اما علىرغم احترام ظاهرى مشارکت آنان را در امور شهر محدود است. در نظر بازرگانان علاوه بر آقايان رؤساى ادارات هم از آنها بالاتر بوده و زارعان و عملهها پائينتر از آنها قرار دارند.
|
|
- کسبه:
|
در سال ۱۳۴۵، ۲۲۰ خرده فروش مستقل سرپرست خانوار در فردوس وجود داشته است و ۴۲ نفر بهعنوان شاگرد براى اين عده کار مىکرده و مزد و حقوق مىگرفتهاند. متوسط درآمد اين قشر سى تا سى و پنج هزار ريال در سال بوده است. ۳۴ درصد از رؤساى خانوار کاسب بىسواد بودهاند. نيمى از آنان داراى زمين زراعى يا باغ بوده و ۴۰ درصد از خانوارها بهکار قاليبافى و نخريسى نيز اشتغال داشتهاند. از نظر آگاهى طبقاتى اعضاى اين طبقه خود را کاسب معرفى مىکنند و فعله و عمله را پائينتر از خود مىدانند. ۹۰ درصد از اين گروه از زارعين بهعنوان قشر مشخصى نام برده ولى به آنها رتبه ندادهاند. ده درصد بقيه خود را کاسب جزء معرفى کردهاند و از کاسب و زارع بهعنوان قشرهاى در مرتبهاى بالاتر سخن گفتهاند. همه قشر کارمندان را بالاتر از خود دانسته و ۹۰ درصد آنان آقايان را در صدر طبقات جاى دادهاند. ۴۰ درصد آقايان و کارمندان را در رأس تشخيص دادهاند. سبک زندگى آنها کاملاً همراه با صرفهجوئى است. سبک زندگى متداول در شهر فردوس در ميان کسبه و اقشار پائين چندان تفاوتى با سبک زندگى روستائى ندارد. کار کشاورزى و کارهاى ديگر در بسيارى مواقع تأمان صورت مىگيرد و شهر خصلتى نيمه روستائى دارد.
|
|
- پيشهوران:
|
اين قشر در سال ۱۳۴۵، از ۳۲۰ خانوار تشکيل شده بود که ۱۷۰ کارگاه پيشهورى مختلف را اداره مىکردند. متوسط درآمد اين قشر ۲۵،۰۰۰ ريال در سال بود و ۲۵ درصد خانوارها به زراعت و دامدارى و باغدارى نيز مىپرداختهاند. ۳۰ درصد از پيشهوران در صنايع خانگى از قبيل قاليبافى و نخريسى مشغول بودهاند.
|
از نظر ذهنى اعضاء اين قشر، عمله را پائينترين قشر دانسته، تاجران و کارمندان را بالاتر از خود مىدانند. زارعين را بهعنوان يک قشر معين تشخيص مىدهند اما به آنها رتبه نمىدهند و جاى آنها را در سلسله مراتب طبقات اجتماعى تعيين نمىکنند.
|
|
- زارعين:
|
در سال ۴۵، ۶۰۰ خانوار کشاورز مستقل در شهر فردوس وجود داشته است که ۲۵ درصد کل خانوادههاى شهر را تشکيل مىدادهاند. از نظر سبک زندگى زارعين تفاوت عمدهاى با کسبه و پيشهوران ندارند. جز اينکه خانههاى آنها کمى بزرگتر بوده، اطاقهاى بيشتر و انبار غله و آغل و طويله داشته است. ۲۵ درصد خانوارهاى زارع به کار قاليبافى نيز اشتغال داشتهاند و همچنين ۲۵ درصد رؤساى خانوارها باسواد بودهاند.
|
از نظر ذهنى اين قشر عمله را پائينتر از خرده مالکان (آقايان)، کسبه و کارمندان را بالاتر از خود مىدانند.
|
|
|
مطابق بررسى نگارنده ۹۱۷ خانوار کارگر مزدبگير در شهر فردوس زندگى مىکردهاند. سى و پنج درصد قشر کارگران به قاليبافى اشتغال داشتهاند. متوسط درآمد اين قشر ۱۵،۰۰۰ ريال در سال بوده و فقط ۵ درصد از رؤساى خانوارهاى اين قشر باسواد بودهاند. هشتاد درصد از اعضاء اين قشر داراى خانهٔ شخصى بودهاند و نخريسى و قاليبافى در بين اغلب آنها رايج بوده است.
|