'معناى خاص' هر امرى را که جامعه نهاده، يعنى برقرار و ايجاد کرده است 'نهاد' مىخوانند در اين صورت نهادهاى اجتماعى بر دو نوع است:
|
|
۱. نهادهاى اساسى و اصلى
|
|
۲. نهادهاى فرعى
|
|
نهادهاى اساسى و اصلى عبارت هستند از: نهاد خانواده و خويشاوندى و ازدواج، نهاد دين و سازمان ديني، نهاد آموزش و پرورش، نهاد سياست (حکومت و دولت) و نهاد اقتصاد که از اهميت بسيار زيادى برخوردار هستند.
|
|
نهادهاى فرعى مانند: نهاد تفريح و اوقات فراغت، هنر و امور ذوقى و بهداشتى و نظاير آن که از اهميت کمترى برخوردار هستند و در مرتبه دوم قرار مىگيرند.
|
|
نهادهاى اجتماعى هر يک بهمنزلهٔ کلى است که از اجزاء متعددى ترکيب يافته و هر يک از اين اجزاء به نوبه خود بهمنزله دستگاهى منظم هستند.
|
|
|
|
آن دسته از نهادهائى هستند که براى رفع نيازهاى حياتى افراد و بقاءِ جامعه ضرورت دارد و هر فرد از زمانى که به دنيا مىآيد، تا لحظهٔ مرگ با آنها در ارتباط است. بهوسيلهٔ اين ارتباط است که 'ميراثهاى اجتماعي' از نسلى به نسل ديگر منتقل مىشود و آموزش و پرورش صورت مىگيرد. از اينرو گفته مىشود، که نهادهاى نخستين يا اصلي، عمومى و جهانى هستند و در هر عصر و جامعهاى وجود دارند. مانند نهاد آموزش و پرورش، خانواده، خويشاوندي، ازدواج و دين و مذهب.
|
|
|
آن دسته از نهادها هستند که به نيازهاى درجه دوم انسان پاسخ مىگويند و غالباً از فرعيات نهادهاى نخستين (اساسى و اصلي) بهشمار مىروند. بدين جهت مانند آنها ضرورت جهانى ندارند بلکه وجود آنها بسته به نياز جوامع است. هرچه جامعه وسيعتر و پيچيدهتر گردد. مؤسسهها و سازمانهاى اجتماعى از نوع نهادهاى دومين يا فرعى گستردهتر و فراوانتر مىشوند. بررسىهاى گوناگون معلوم کرده است که شمارهٔ مؤسسههاى اجتماعى با تعداد جمعيت جامعه نسبت مستقيم دارد. برعکس در جامعههاى ابتدائي، کوچک و کمجمعيت، چون داراى روابط ساده و معدود است نيازى به مؤسسههاى وسيع و گوناگون وجود ندارد و يک مؤسسه مىتواند به کارهاى اجتماعى گوناگون بپردازد. لذا مؤسسههاى اجتماعى آنها نيز پيچيده و متعدد نيستند. البته دانشمندان به صور مختلف ديگرى 'نهادها' را طبقهبندى کردهاند. ولى آنچه مسلم است اين است که نهادها به همان دو نوع اساسى و اصلى و نوع فرعى تقسيم مىشوند. مثلاً: سامنر و کلر 'نهادهاى اجتماعي' را براساس منافع يا نيازمندىهائى که موجب پيدايش آنها شدهاند به نهادهاي: اقتصادي، سياسي، خانوادگي، آموزشى و فرهنگي، دينى و تفريحى طبقهبندى کردهاند.
|
|
جامعهشناس ديگرى به نام 'جويس هرتزلر' (Joyce Hertzier) در کتاب نهادهاى اجتماعي، نهادهاى مهم و اصلى را عبارت از:
|
|
نهادهاى اقتصادي، صنعتي، خانواده و ازدواج، سياسي، پرورشي، علمي، ارتباطي، هنري، بهداشتى و تفريحى مىداند.
|
|
حقيقت اين است که اگر به اين فهرست بنگريم، نهاد بهداشتي، نهاد ارتباطي، نهاد هنرى و زيبائي، نهاد تفريحى و نهاد علمي، نهادهاى نسبتاً فردى بهشمار مىآيند که بىترديد بعضى از آنها بعداً پيدا شدهاند، و حق اين است که نهادهاى اساسى و اصلى را به همان صورتىکه ذکر کرديم بپذيريم.
|
|
امر مهم ديگر، اين است که برخى از نهادهاى اصلى بتدريج رشد و گسترش پيدا کردهاند.
|
|
حتى در بعضى از آنها مانند 'دولت' چنانکه در جامعهشناسى ديده مىشود، امرى است که در جوامع ابتدائى چندان آشکار نيست. در اينگونه جوامع، 'حاکميت' بين افراد منتشر شده است و هيئت خاصى به نام 'دولت' وجود ندارد. حال آنکه در جامعههاى رشديافته، حاکميت در هيئتى خاص که آن را 'دولت' مىناميم تشخّص و تحقق پيدا مىکند.
|
|
در جامعههاى ساده 'دولت' به معناى کنونى نيست و حاکميت در افراد جا گرفته است. مثلاً اگر کسى جرمى مرتکب مىشود جامعه او را مجازات مىکند و به قول 'دورکيم' حقوق 'زاجره' است، حال آنکه در جامعههاى پيشرفته امروزي، دستگاهى خاص از مجرم بازخواست و او را به اندازه و نسبت اهميت جرم تنبيه مىکند و حقوق، 'جابره' است.
|
|
در مطالعه نهادها همچنين به بعضى از نهادهاى فرعى برمىخوريم که در زمان ما علت وجودى ندارند و نه تنها سودمند نيستند، بلکه گاهى زيانآور و زحمت افزا هستند. مثلاً مسئله اختلاف نژادى يا نظام چند شوهرى و چند زني.
|
|
اختلاف نژادى از ديرباز در کشورهاى آفريقائى و هندوستان از جمله در نظام 'کاستي' وجود داشته است، و با آنکه امروزه علت وجودى ندارد و زيانبخش است، معهذا هنوز هم رعايت مىگردد و يکى از مشکلات بزرگ هندوستان و کشورهاى آفريقائى (آفريقاى جنوبي) است. همينطور نظام چندزنى در کشورهاى آفريقائى و مسلمان و يا نظام چند شوهرى که در کشورهاى تبت، نپال، سيلان و جزيره مارکيز وجود دارد.
|
|
سخن در بد و خوب بودن اين امور نيست بلکه مىخواهيم بگوئيم اينگونه نظامها با ميزان علم و اطلاعات و نيازمندىهاى سياسى و با افکار اجتماعى و نظامهاى فعلى جهان سازگارى ندارد. حتى گاهى اين امور به کج رفتارىها و جناياتى منتهى مىشود.
|
|
نهادهاى اصلي، از يک طرف جنبه 'تأميني' و ارضائي، و از طرف ديگر نظارت در حفظ انتظامات جامعه را برعهده دارند. اين دو صفت از مميزات نهادى اجتماعى است.
|