وقتی از نجوم در شعر فارسی سخن میگوییم بیاختیار خاقانی و خیام و نظامی به ذهن متبادر میشود. بسیاری اینان را با هم مقایسه کردند درحالیکه خیام اساسا مثل روایت متن تئاتر «بر زمین میزندش» در جهتی دیگر حرکت میکند. خاقانی منجموار با نمادهای اخترشناختی، سرنوشت و چرخههای زندگی را به شکلی اسرارآمیز و منظم ترسیم میکند؛ و شعر در همان لحظه نخستینش علم به ماهو علم را در آغوش میگیرد.