
به گزارش ایلنا، روزهای ابتدایی رافینیا در بارسلونا، شباهت زیادی به حکایت مشهور سیزیف دارد؛ اسطورهای که محکوم شده بود یک سنگ را تا نوک قله ببرد و پس از بازغلتیدن سنگ، دوباره این کار را از اول تکرار کند. شروع دوران رافینیا در بارسلونا، بیشباهت به سیزیف اسطورهای نبود. بازیکنی که هرچه میدوید، هرچه تلاش میکرد، دوباره از نقطه صفر شروع میشد. انتقال ۵۵ میلیونپوندی از لیدزیونایتد، انتظارات زیادی را ایجاد کرد اما این انتقال و انتظارات، نه به یک جایگاه ثابت در ترکیب تبدیل شد و نه اعتماد کامل و نه حتی ستایشی درخور را برای او ایجاد کرد. تا یک سال پیش، باشگاه آماده فروشش بود؛ نه هواداران شیفتهاش بودند و نه مربی وقت، راهی روشن پیش پایش میدید. اما با ورود هانسی فلیک، داستان جهت دیگری پیدا کرد. مربی آلمانی که جانشین ژاوی شد، به سرعت فهمید رافینیا فقط یک وینگر نیمکتنشین نیست. او ظرفیت تأثیرگذاری بر ساختار بازی را دارد؛ هم در شکلدهی حملات و هم در رهبری رختکن. فصل گذشته، در مسیر سهگانه داخلی بارسا، نقش رافینیا به تدریج پررنگتر شد و اعدادش با ۳۴ گل و ۲۶ پاس گل تصویری تازه ارائه داد؛ تصویری از بازیکنی که نه فقط کار میکند، بلکه نتیجه میآورد.
با این حال، تقدیر بیرونی با او مهربان نبود. نامزد توپ طلا شد اما به جایگاه پنجم رسید. به جمع یازده بازیکن برتر فیفا راه نیافت؛ اتفاقی که حتی واکنش صریح فلیک را هم برانگیخت: «جوک است که رافینیا در این تیم نیست.» برای مربی بارسا، مسأله فقط آمار نبود؛ «تأثیرگذاری» رافینیا بر تیم مهمتر بود. مسیر رافینیا ساده طی نشده. ابتدا زیر سایه دمبله قرار گرفت؛ بعد که ستاره فرانسوی رفت، مصدومیت همسترینگ گریبانش را گرفت. در غیاب او، یامال ۱۶ ساله فرصت را ربود و به سرعت بدل به پدیده شد. اینجا نقطه تصمیم بود؛ جنگیدن برای جای قبلی یا انطباق. رافینیا راه دوم را برگزید؛ بدون جنجال، بدون مصاحبههای گلایهآمیز. در سمت چپ بازی کرد، گاهی نقش هافبک هجومی را پذیرفت و آرامآرام مؤثر شد.
فشار روحی اما کم نبود. خودش بعدها گفت که انتقادها بر ذهنش سنگینی میکرد و حتی راههای همیشگی «فرار از فوتبال» دیگر کارساز نبود. با این وجود، درون تیم تصویر متفاوتی از او شکل گرفت. وقتی فلیک آمد، همتیمیها به او رأی کاپیتانی دادند؛ تصمیمی که بیرون از باشگاه تعجببرانگیز بود، اما درون رختکن معنا داشت: تعهد، وسواس حرفهای و عطش موفقیت.
سه ماه از فصل نگذشته بود که او ۱۰ گل زد و ۹ پاس گل داد؛ هتتریک برابر بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان نگاهها را برگرداند. شعار «کاپیتان!» روی سکوها طنین انداخت و فضای رسانهای منتقد، عقبنشینی کرد. در کنار یامال و لواندوفسکی، خط حملهای شکل گرفت که یادآور دوران MSN بود؛ نه با همان نامها، اما با همان طراوت.
جوایز داخلی هم رسید؛ عنوان بهترین بازیکن لالیگا و سپس تمدید قرارداد تا ۲۰۲۸. اما دوباره همان داستان تکرار شد: مصدومیت دیگری در سپتامبر، بازگشت شتابزده برای الکلاسیکو و عقبماندن بیشتر از برنامه. اینبار فلیک کنترل اوضاع را به دست گرفت و دستور بازگشت به پروتکلهای پزشکی فصل پیش را داد تا نشان دهد که تا چه اندازه روی رافینیا در برنامههای تیمش حساب باز میکند.
بازگشت در نیوکمپ بازسازیشده فقط ۹ دقیقه طول کشید، اما تشویق ایستاده هواداران پیام روشنی داشت. از آن روز، بارسا با انرژی و جسارت او جان تازهای گرفت؛ چهار گل و یک پاس گل در هفت بازی و مهمتر از آن، بازگشت اعتمادبهنفس و لبخندی که مدتها دیده نمیشد. کاپیتانی برایش فقط بازوبند نبود؛ مسئولیتی بود برای همراهکردن نسلی جوان با رؤیایی تازه.
رافینیا گاهی با تأخیرها و خطاهای کوچک انضباطی هم روبهرو شد، مثل نیمکتنشینی بهدلیل دیر رسیدن به گرمکردن؛ اما پاسخ را در زمین داد: دبلِ ۱۳ دقیقهای برابر والنسیا. این همان نقطهای است که سرنوشت متفاوت رافینیا با سیزیف را رقم میزند. سنگ دیگر به پایین برنمیگردد؛ نه به خاطر شانس، بلکه به دلیل ترکیبی از صبوری، تطبیقپذیری و مقاومت. در جهانی که ستارهها با یک فصل افت، برچسب «ناکامی» میخورند، رافینیا یادآور میشود که گاهی مهمتر از سرعت صعود، اصرار بر ادامه مسیر است. شاید جوایز فردی هنوز به او پشت کنند، اما در بارسلونا چیزی را بازگردانده که از هر آمار و تندیسی ارزشمندتر است: روح تیم.
منبع : ایلنا


![ادعای ترامپ: آماده مذاکرات مستقیم و توافق با ایران هستم/ پیامد رفتار نادرست برای تهران، بسیار قدرتمند خواهد بود/ میشنوم که ایران در حال ساخت سلاح و چیزهای دیگر است؛ آنها از سایتهای جدید برای این آمادهسازی استفاده میکنند، اگر چنین باشد، چارهای جز نابودی [آن سایتها] نداریم](/news/u/2025-12-30/entekhab-su4iz.jpg)













































