
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، منظومه «هفت پیکر» اثر نظامی گنجوی با تصحیح بهروز ثروتیان به تازگی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ چهارم رسیده است.
چاپ اول این تصحیح مربوط به سال ۱۳۷۷ است که براساس ۱۴ نسخه خطی «هفت پیکر» انجام شد و پنج سال بعد در سال ۱۳۸۲ به چاپ دوم رسید. البته مقدمهای که ثروتیان درباره «هفت پیکر» نوشته مربوط به سال ۱۳۶۵ است.
شاعری که به نام نظامی گنجوی میشناسیم، با نام اصلی جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف در سال ۵۳۵ هجری قمری در شهر گنجه متولد شده و معاصر خاقانی است. نظامی علاوه بر شعر و ادب، بر دانشهای رایج روزگار خود احاطه و اشراف داشته و تسلطش بر نجوم، علوم اسلامی و زبان عربی را میتوان در اشعارش مشاهده کرد. نظامی اثری معروف به نام «خمسه» یا «پنج گنج» دارد که دربرگیرنده این منظومه هاست: «مخزن الاسرار»، «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «هفت پیکر» و «اسکندرنامه».
نظامی سال ۶۱۴ هجری قمری در گنجه از دنیا رفت. او را در زمینه داستان پردازی، تخیل و قدرت توصیف شاعری متبحر و چیره دست میدانند. منظومه «هفت پیکر» یا «بهرام نامه» او درباره سرگذشت بهرام گور یا بهرام پنجم پادشاه ساسانی است، اما در کنار آن شخصیتها و قهرمانان دیگری را هم معرفی میکند و ارتباط درونی و معنوی آنها با خالقشان را هم مد نظر دارد. جنبههای اخلاقی و اجتماعی شخصیتهای افسانههای «هفت پیکر» ازجمله موارد محتوایی این منظومه است.
بهروز ثروتیان که این منظومه را تصحیح کرده میگوید: امتیاز هفت پیکر تنها به حلاوت بیرونی و درونی افسانههای شیرین و مرموز ختم نمیشود و هرجا که فرصتی پیش آید، شاعر ضمن پندهای خردمندانه به مناسبتی سخن را در موضوعی خاص میپرورد و تصویر کاملی از اصطلاحات متداول زمان خویش را پیش دست آیندگان میگذارد و در این تلاش، گاهی نام میوهها را به نخ ابیات میکشد و از گردن افسانه میآویزد.
تصحیح «هفت پیکر» در کتاب پیش رو ۵۳ عنوان دارد که به این ترتیباند:
«بسم الله الرحمن الرحیم»، «در نعت سیدالمرسلین علیه الصلاه و السلام»، «در معراج رسول الله صلی الله علیه و سلم»، «در سبب نظم کتاب»، «در دعای پادشاه سعید انار الله برهانه»، «در خطاب زمین بوس»، «در ستایش سخن و چند کلمهای در حکمت»، «در نصیحت فرزند خویش»، «آغاز داستان شاه بهرام گور»، «صفت [سنمار]و ساختن قصر خورنق»، «صفت خورنق و ناپیداشدن نعمان از ملک خویش»، «شکار کردن بهرام و داغ کردن گوران»، «کشتن بهرام، شیر و گوربه یک زخم تیر»، «کشتن بهرام گور اژدها را و گنج یافتن»، «دیدن شاه بهرام صورت هفت پیکر در خورنق»، «خبر یافتن بهرام از وفات پدر»، «لشکرکشیدن بهرام به زمین عجم»، «نامه نوشتن ایرانیان به شاه بهرام»، «جواب دادن شاه بهرام گور ایرانیان را»، «رسیدن نامه بهرام به ایران»، «برگرفتن بهرام تاج از میان دو شیر»، «بر تخت نشستن بهرام به جای پدر»، «صفت داد و عدل شاه بهرام گور در پادشاهی»، «صفت تنگی سال و شفقت بهرام بر رعیت»، «داستان بهرام با کنیزک خویش»، «رفتن بهرام به مهمانی سرهنگ از شکارگاه»، «لشکرکشیدن خاقان چین و ظفر یافتن بهرام گور»، «عتاب کردن بهرام با امیران لشکر»، «خواستن بهرام دختران هفت اقلیم [را]»، «صفت مجلس بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد»، «صفت چگونگی هفت گنبد و عیش کردن شاه بهرام در آن»، «نشستن بهرام در روز شنبه در گنبد مشکین و حکایت کردن دختر ملک اقلیم اول»، «نشستن شاه بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و حکایت گفتن دختر قیصر روم»، «نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و حکایت کردن دختر پادشاه اقلیم سوم»، «نشستن بهرام روز سه شنبه به گنبد سرخ و حکایت کردن دختر ملک اقلیم چهارم»، «نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه و حکایت کردن دختر پادشاه اقلیم پنجم»، «نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و حکایت کردن دختر ملک اقلیم ششم»، «نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و حکایت کردن دختر ملک اقلیم هفتم»، «[صفت بهار]آگاهی بهرام از لشکرکشی خاقان چین بار دوم»، «خبر یافتن بهرام از لشکرکشیدن دیگرباره و آگاه شدن از شورش لشکر»، «رسیدن بهرام به خانه پیر شبان»، «بازخواست نمودن شاه بهرام وزیر را»، «شکایت کردن مظلوم اول»، «شکایت کردن مظلوم دوم»، «شکایت مظلوم سیم»، «شکایت مظلوم چهارم»، «شکایت مظلوم پنجم»، «شکایت مظلوم ششم»، «شکایت مظلوم هفتم»، «کشتن بهرام وزیر ظالم را»، «عذرخواهی فرستادن خاقان نزدیک بهرام»، «فرجام کار بهرام و ناپدیدشدن او در غار» و «در دعای دولت پادشاه و ختم کتاب».
پس از این عناوین هم ۵ بخش «تعلیقات»، «توضیحات و شرح ابیات»، «واژه نامه»، «فهرست ماخذ» و «فهرست اعلام».
عنوان پنجاهم کتاب «کشتن بهرام وزیر ظالم را» به این ترتیب است:.
چون زمین از گلیم گردآلود/سایهی گِل بر آفتاب اندود
شه درین خشت خانهی خالی/ خشت نمناک شد ز غمناکی
راه میجست بر مصالح کار / تا ز گُل، چون برد درشتیِ خار
در جفای جهان نظاره کنان / مصلحت را به عدل چاره کنان.
چون ز کار وزیرش آمد یاد / دست از اندیشه بر شقیقه نهاد
تا سحرگه نخفت از آن خجلی / دیده بر هم نزد ز تنگ دلی.
چون درین کوزهی سفال سرشت / چشمهی آفتاب ریحان کشت
شه چو باران رسیده ریحانی / کرد بر تشنگان گل افشانی
داد فرمان که تخت بار زنند / بر در بارگاه دار زنند
عام را بار داد و خود بنشست / خاصگان ایستاده تیغ به دست
سر بلندانِ مُلک را بنشاند / عدل را ناقه بر بلندی راند
جمع کرد از خلایق انبوهی / برکشید از نظارگان کوهی
آن جفاپیشه را که بود وزیر / پایها درکشید در زنجیر
زنده بر دار کرد و باک نبرد / تا چو دزدان به شرمساری مرد
گفت هرک آن چنان سرافرازد / روزگارش چنین براندازد
از خیانت گری ست بدنامی / وز بدی هست بد سرانجامی
ظالمی کآن چنان نماید شور / عادلانش چنین کنند به گور
تا نگویی که عدل بی یارست / آسمان و زمین درین کارست
هرکه میخ و کُدینه پیش نهاد / کُنده بر دست و پای خویش نهاد
پس از این داوری نمایِ بزرگ / یاد کرد از سگ و شُبانه و گرگ
آن شُبان را بخواند و شاهی داد / نیک بختی و نیک خواهی داد
سختی از کار مملکت برداشت / برکسی زور دست خود نگذاشت
تا نه بس دیر از چنان تدبیر / آهنش زر شد و پلاس حریر
لشکر و گنج شد بر او انبوه / این ز دریا گذشت و آن از کوه
چاپ چهارم این کتاب با ۷۲۷ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت یک میلیون و ۱۹۰ هزار تومان عرضه شده است.
منبع : خبرگزاری دانشجو

















































