
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ هنوز ۶ ماه از پایان جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نگذشته است که برخی از سیاستمداران و فعالان سیاسی، تجارب حاصله از جنگ و واقعیتهای آن را از یاد برده و دعواها و کینههای سیاسی خود را به حوزه عمومی کشاندهاند. از سوی دیگر اپوزیسیون ایرانی نیز که بقایش در تداوم اختلافات داخلی است و به نوعی میتوان آنها را «اپوزیست» خواند، تلاشهایی برای ایجاد ناآرامی در ایران داشتهاند.
با این وجود باید یادآوری کرد که اگرچه جنگ نظامی و آشکار ایران و اسرائیل پس از ۱۲ روز به پایان رسید، اما کارزار صهیونیستها برای افزایش سیطره خود بر منطقه، تضعیف ایران و تجزیه آن کماکان ادامه خواهد داشت. همچنان که تلاشها و طرحهایی نیز از سوی اسرائیل و آمریکا برای تجزیه ایران در جریان جنگ ۱۲ روزه نیز مطرح بوده است.
عطاءالله مهاجرانی، مشاور رئیسجمهور در دوره سید محمد خاتمی در این زمینه نوشت: «تجاوزطلبی و اشغال سرزمین دیگران به جایی رسیده است که اسرائیل برای اشغال جنوب لبنان و جنوب سوریه هم پروژه دارد. ترامپ به صراحت گفته است : «اسرائیل کشور خیلی کوچکی است. اصلاً خوب نیست. ما باید بزرگش کنیم!» این طرح را برای ایران هم داشته و دارند. گمان میکردند در جنگ ۱۲ روزه به نتیجه میرسند. رضا پهلوی قرار بود شاه تهران و کرج و حواشی شود، خوزستان و کردستان و بلوچستان و آذربایجان تجزیه شوند، آذربایجانی که تا قزوین امتداد دارد! این پروژه شکست خورد. اما به روایت آمریکاییها همچنان این گزینه روی میز است.» طرحها و برنامههایی که اگرچه هنوز بر روی میزاند، اما برای امروز و دیروز نبودهاند.
صهیونیستها بیش از دو دهه است که تلاش برای ایجاد جنگ علیه ایران را ادامه داده بودند. جان مرشایمر و استفان والت، دو استاد برجسته روابط بینالملل، در کتاب خود، لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا عنوان کردهاند: «شارون در نوامبر ۲۰۰۲ در مصاحبهای با تایمز لندن آشکارا از آمریکا خواست تا هدف بعدی او حمله نظامی به ایران باشد. او در این مصاحبه ادعا کرد که ایران «مرکز ترور جهانی» است و این رژیم خواهان دستیابی به تسلیحات هستهای میباشد. او در ادامه مصاحبه از بوش خواست پس از فتح عراق، بیدرنگ با قدرت نظامی بلامنازع آمریکا به ایران حمله کند.»
همچنین مهاجرانی نیز در این زمینه بیان کرده: «ترامپ بارها گفته است: «ارتش آمریکا برای بمباران مراکز هستهای ایران، ۲۲ سال تمرین میکرد. رؤسای جمهوری سابق جرأت اقدام نداشتند.» این حرف یعنی از سال ۲۰۰۳ میلادی، مطابق سال ۱۳۸۲ شمسی در فکر حمله به ایران بودهاند. ۲۰۰۳ سالی است که عراق اشغال شده است. در بین همکاران «جرج بوش پسر»، سخن بر سر حمله به ایران مطرح بوده است. نتانیاهو گفته است: «چهل سال بود که در فکر حمله به ایران بود.» در دهه اول قرن بیستویکم، پس از اشغال افغانستان و عراق از سوی آمریکا و متحدان، اسرائیل فرصت طلایی برای جنگ با ایران را مغتنم میشمرد.»
در واقع مسئله اینجاست که در برههای که ایران اساسا تهدیدی جدی برای اسرائیل نبوده، هنوز محور مقاومت به شکل پساجنگ ۲۰۰۳ نمود نیافته بود و از سویی دیگر ایران در رابطه با القاعده و جنگ افغانستان حتی با آمریکاییها همکاری کرده و خاتمی نیز علم «گفتگوی تمدنها» را برداشته بود، پس چرا اسرائیل به دنبال کشیدن آمریکا به جنگ با ایران بود؟
ریشه این مسئله را باید در ژئوپلیتیک ایران جست. در واقع از منظر صهیونیستها، ایران با جغرافیای سیاسی کنونی، حتی با وجود یک نظام سیاسی غیرایدئولوژیک نیز تهدید بالقوهای برای اسرائیل خواهد بود. به تعبیر دیگر ایران بزرگ و قوی، خطری است که بقای اسرائیل را تهدید خواهد کرد و برهمین اساس میبایست آن را چندپاره کرد. از همین حیث، طرحهای تجزیه ایران در آمریکا و رژیم صهیونیستی از دههها قبل مطرح بوده و حتی در جنگ ۱۲ روزه نیز تلاشهایی برای پیش بردن آن رقم خورده بود.
پس از تضعیف شبکه منطقهای ایران در پی آسیب به حزبالله لبنان و فروپاشی حکومت سوریه، صهیونیستها حمله به ایران را فرصتی تاریخی یافته بودند. بر همین اساس، آنها در شامگاه ۲۳ خرداد به ایران حمله کردند. اقدامات بعدی ایشان از جمله ایجاد ضربات به پدافند غرب کشور و پایگاههایی که وظیفهشان مقابله در برابر تجزیهطلبهاست، نشان داد هدف اسرائیل تنها از بین بردن توان هستهای ایران و آسیب به ساختار سیاسی و نظامی نیست. در حقیقت، حمله به شورای عالی امنیت ملی کارزاری برای ایجاد ناامیدی در مردم و انگیزهای برای آشوب و تجزیه در ایران بود.
از همین رو صهیونیستها سعی داشتند تا با زدن ضربات اساسی به ایران، ساختار سیاسی و نظامی ایران را از بین ببرند. خبرگزاری رویترز در اینباره نوشته بود: «در روزهای اخیر، نتانیاهو همچنین بهطور آشکار احتمال تغییر رژیم را مطرح کرده و به ایرانیان وعده داده است که «روز رهایی در راه است» ... به گفته مقامهای اسرائیلی، غربی و منطقهای، این کارزار در پی آن است که بنیانهای حکومت رهبر جمهوری اسلامی، آیتالله علی خامنهای، را در هم بشکند و آن را در آستانه فروپاشی قرار دهد.»
در حقیقت باید اذعان کرد که از بین بردن نظام سیاسی ایران، پیشدرآمدی بر تجزیه آن و فعال کردن دینامیکهایی است که تالی منطقی آن چیزی جز تجزیه کشور نخواهد بود. البته نه تجزیه به صورتی رسمی بلکه نسخهای دیگر از آنچه که در سوریه و لیبی رقم خورده است؛ دولتهایی شکننده که از عهده هیچ کاری بر نمیآیند.
با این حال نتیجه این پروژه چیزی جز شکست نبود. همچنان که Arab Center for Research and Policy Studies نوشت: «رویارویی ژوئن ۲۰۲۵ –عملیات خیزش شیران اسرائیل و نخستین حملات مستقیم آمریکا به خاک ایران – نتیجه قاطع مورد انتظار طراحان خود را به همراه نداشت. بلکه به نقطه اوج یک توهم راهبردی چند دههای تبدیل شد: این تصور که فشار مستمر، تضعیف پروکسیها و جنگ هدفمند میتواند جمهوری اسلامی را از درون فروپاشانده و ساقط کند، واقعیت نیافت.»
علیرغم اینکه صهیونیستها جنگ ایران و اسرائیل را تمامشده تلقی نکردهاند، اما با این وجود، شواهد و قرائن نشان میدهد که شیفت موقتی جنگ از لایههای سخت و نظامی به لایهی نرم و در ساحت شناختی و تبلیغاتی آن، سبب شده است تا عدهای از مسئولان و مردم فراموش سازند که در نبردی سرنوشتساز قرار داشته و باید براساس مختصات آن کنشگری کنند.
به بیانی دیگر، اگرچه پروژه تجزیه ایران در جنگ ۱۲ روزه با دیوار سخت واقعیت مواجه شد و ناکام ماند، اما صهیونیستها هنوز این پروژه را الغا شده تصور نخواهند کرد. نمودهای آن نیز حمایت از «اپوزیستها» وتلاش برای تفرقهافکنیهایی است که عاقبتی جز ناامنی و کمک به پروژه تجزیه ایران نخواهد داشت؛ بنابراین چه مسئولین و چه فعالین سیاسی و رسانهای میبایست با لحاظ موقعیت حساس کنونی اقدام و اظهارنظر کنند.
از سوی دیگر دولت نیز میبایست اقدامات و تصمیمات اساسی را برای جلوگیری از کاهش قدرت خرید مردم و ایجاد نارضایتی ایشان اتخاذ کند. شناسایی و بهرهبرداری از ظرفیتهای داخلی و توان مدیریتی کشور فارغ از مسائل جناحی الزاماتی است که باید بهجای دلبستن به راهحلهای غیرعملی همانند مذاکره و توافق موهوم با آمریکا پیگیری بشود.
از طرفی رئیسجمهور و معاون وی نیز باید از کسوت معلم اخلاق و توصیهگر خارج شده و همانند ناظمان سختگیر بر کابینه و وزرا، نظارت کنند. ایشان باید همانند مدیرانی مدبر، تصمیماتی را اتخاذ کنند که خروجی آن بهبود وضعیت زندگی مردم باشد و نه آنکه به ارائه توصیهها اکتفا کنند. شرایط کنونی اگرچه حساس است، اما تاریخ ایران و انقلاب اسلامی سرشار از برهههایی خطرناک بوده که علیرغم همه ضعفها، کشور از آنها گذر کرده است. اما همچنین باید اذعان کرد که این موضوع نیز منوط به رفتار ما و تصمیماتمان در مواجهه با واقعیتها خواهد بود.
منبع : خبرگزاری دانشجو





![[مصطفی داننده] نبرد سعید جلیلی با میز دونفره و یک فنجان قهوه](/news/u/2025-12-19/ettelaat-qh0fq.jpg)











































