شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

صعود به مونت لوگان


صعود به مونت لوگان

کوه لوگان درKluane NationalPark درsouthwestern Yukon شمال غربی شهریوکان کشور کانادا واقع شده

روز پنجشنبه تیم هشت نفری از انگلیس به پایگاه رفتند.روزهای جمعه، شنبه ویکشنبه هوا خراب و برفی بود، و این وضعیت تا ساعت ۴ بعد از ظهر روز چهارشنبه ۱۷می ادامه داشت . در این هنگام خلبان به جانپناه آمد و به ما گفت که آماده پروازشویم ساعت۵ سوار بر هواپیمای مخصوص(Ski Plane) شدیم و در ساعت ۶ بعد از ظهر به پایگاه لوگان رسیدیم.

چادرهای بسیاری در محل بود؛ خیلی ها صعود کرده بودند، خیلی ها هم ناموفق برگشته بودند، یکنفر هم در نزدیکی قله دچار سرما زدگی دست وپا شده بود وناموفق برگشته بود. تا آفتاب بود عکاسی کردم پس از بر پا کردن چادر، آفتاب به پشت کوه لوگان رفت و سرمای شدیدی منطقه را فرا گرفت.

در ساعت یک نیمه شب به خواب رفتیم ؛(در حالیکه هوا هنوز روشن بود) در ماه های juanو july هوا در بیست وچهار ساعت شبانه روز روشن است.

پنجشنبه ۱۸ می ساعت ۶ از خواب بیدار شدیم، قصد داشتیم به روش آلپی صعود کنیم ، فقط یک چادر برداشتیم ، کوله من حدود ۳۵ کیلو گرم و سورتمه ام نزدیک ۴۰ کیلو گرم بود، باید یخچال مسطحی را پشت سر میگذاشتیم. در دره ای وسیع حرکت میکردیم که کوه لوگان در غرب آن بود. با غروب آفتاب به پایگاه پیشرفته (ABC:Advanced Base Camp) رسیدیم. شب سردی بود ودر طول شب هم مانند روز صدای ریزش بهمن ها به گوش میرسید.

روز بعد (جمعه) ساعت ۶صبح از چادر بیرون آمدم، لوئیس هنوز خواب بود،هوا ابری بود وبارش برف آهسته تر شده بود . چون میخواستیم آلپی صعود کنیم مقداری از وسایل وطنابهای استاتیک را جا گذاشتیم.

شکافهای یخی بد قلق کم کم نمایان شد، از یک شکاف یخی که دهانه ای یک متری داشت به سختی رد شدم، و یک بار هم در شکافی فرو رفتم که کوله ام مانع از سقوط من شد، حرکت با کوله های سنگین با کندی انجام میشود وهوا هم هر لحظه بدتر میشود؛ لوئیس تصمیم به بازگشت میگیرد ومن او را متقاعد میکنم که بازگشت خطرناک تر است و باید ادامه دهیم.

به یاد صعود زمستانی قله سیاه کمان در منطقه علم کوه افتادم که با محمد نوری به خاطر بدی هوا مجبور به سه شب مانی سخت شدیم.

به خط الراسی میرسیم که شیب ۳۰ درجه دارد وچادر میزنیم، لوئیس به درون چادر میرود ومن مشغول کندن غار برفی برای وسایلمان میشوم، بارش برف چادر ما را کاملا مدفون کرد.

روز شنبه ۲۰می ادامه مسیر میدهیم اما در یک قسمت با حجم زیاد برف پودری مواجه میشویم که ادامه مسیر را تقریبا غیر ممکن میکند، به ناچار چادر میزنیم، هوا همچنان خراب است ومن به یاد خاطرات کوه نوردی گذشته ام بادوستان میافتم ، از عید که محمد نوری برای صعود چوایو و شیشاپانگما رفته بود از او خبری نداشتم، هر چند لحظه هوا را چک میکنم اینجا شب وروز یکی است و هر زمان که هوا بهتر شود میتواتیم صعود کنیم.

در ۲۱ می آنچه میخواستیم شد؛ هوا آفتابی وتمام منطقه نمایان بود، لوئیس را بیدار کردم او خیلی خونسرد است و تقریبا یک ساعت طول کشید تا بیدار شود، بالاخره ساعت ۱۰ صبح حرکت را آغاز میکنیم، سه طول سنگ ویخ وبرف صعود میکنیم، در قسمتی لوئیس نمیتوانست صعود کند واز بار سنگین شکایت داشت.

مقداری از بار کوله ام را خالی کردم و لابلای سنگهای گرده گذاشتم و نزد او فرود آمدم. به او گفتم که من برای بارگذاری میروم و چادر را بالا تر میزنم، تو استراحت کن ووقتی برگشتم با کوله ای سبکتر صعود کن. مقداری بار و چادر را برداشتم وبا سرعت به تنهایی صعود کردم؛ نمیخواستم امروز را از دست بدهم. ۳۵۰متر صعود از سنگ ویخ (سنگنوردی a۴) داشتم. حدود ۲۵۰متر تراورس روی برف به فاصله دو سه متر پایین تر از لبه خط الراس داشتم که مشکل و زیبا بود.در این قسمت از این جبهه کوه لوگان تقریبا عمودی است و تقریبا ۳۰۰۰ متر تا کف دره شمالی امتداد دارد.سنگنوردی تمام شد واز یک شیب برفی تند بالا رفتم آنجا یک پرچم(علامت مسیر) دیده میشد. در بالاتر شیب برفی ۳۰ درجه بود تصمیم گرفتم همانجا بارگذاری کنم و برگردم پیش لوئیس.هنگام بازگشت از مسیر طناب ثابت هایی که هنگام صعود دیده بودم فرود آمدم ، پس از رسیدن به طناب ثابتها همان برفهایی که هنگام صعود هر لحظه منتظر فرو ریختنشان بودم ناگهان بر سرم فرو ریخت و دستکشهای من را باخود برد، اگر خود حمایت نداشتم خودم هم تا کف دره شمالی سقوط میکردم. وقتی به انتهای طنابها رسیدم متوجه شدم که از مسیر خط الراس خارج شده ام ۲ساعت تلاش کردم تا دوباره به مسیری که از آن صعود کرده بودم بازگردم.سرانجام به لوئیس رسیدم و باقی بارها را برداشتیم و حرکت کردیم ؛ امروز من بخاطر این دوست تنبل خطر کردم که میتوانست به حادثه ای جبران ناپذیر منجر شود.

چادر را بر پا میکنیم و لوئیس برف آب میکند من هم برای شناسائی کمی صعود میکنم به قسمت جنوبی یال میروم و از یک نقاب سه متری عبور میکنم و به محل کمپ اول میرسم.

ما برای رسیدن به این نقطه سه روز تلاش کردیم، که اگر هوا خوب بود میبایست یک روزه به اینجا میرسیدیم. به چادر برگشتم؛ بارش برف شروع شد .

دوشنبه ۲۲می هوا برفی و مه آلود است، در چادر میمانیم.......

هنگام بازگشت از مسیر طناب ثابت هایی که هنگام صعود دیده بودم فرود آمدم ، پس از رسیدن به طناب ثابتها همان برفهایی که هنگام صعود هر لحظه منتظرفرو ریختنشان بودم ناگهان بر سرم فرو ریخت و دستکشهای من را باخود برد، اگر خود حمایت نداشتم خودم هم تا کف دره شمالی سقوط میکردم. وقتی به انتهای طنابها رسیدم متوجه شدم که از مسیر خط الراس خارج شده ام ۲ساعت تلاش کردم تا دوباره به مسیری که از آن صعود کرده بودم بازگردم.سرانجام به لوئیس رسیدم و باقی بارها را برداشتیم و حرکت کردیم ؛ امروز من بخاطر این دوست تنبل خطر کردم که میتوانست به حادثه ای جبران ناپذیر منجر شود.

چادر را بر پا میکنیم و لوئیس برف آب میکند من هم برای شناسائی کمی صعود میکنم به قسمت جنوبی یال میروم و از یک نقاب سه متری عبور میکنم و به محل کمپ اول میرسم.

۲۳می هوا باز هم ابری وبرفی است، نزدیک ظهر آفتاب کم نوری از پشت ابر ومه نمایان شد. مقداری صعود کردیم، کمی بالاتر ، مسیر گرده ای و صخره بود. در این شرایط صعود از صخره ها کار آسانی به نظر نمی آمد. لوئیس هم بدون همایت صعود نمیکرد واین کار را دشوارتر میکرد. مجددا تصمیم گرفتیم که چادر بزنیم ما در چادر بودیم که صدای کوهنوردانی را شنیدیم. از چادر بیرون ]مدم سه نفر در طوفان در حال صعود از شیب زیر چاد ما بودند. به ما رسیدند و تصمیم گرفتند که نزدیک چادر ما پشت نقاب خط ال راس چادر بزنند.من به کمک آنان رفتم، چهار نفری به سختی یخهای پشت نقاب برفی را کندیم، جای یک چادر آماده شد آنان مشغول کندن جای چادر دیگری بودند ومن با تنقلات از آنان پذیرائی کردم ودر چادر برایشان چای درست کردم، به نظر خیلی خسته میرسیدند . پس از نصب چادرهایشان دوباره به چادر بازگشتم اما لوئیس انتقاد کرد وگفت:که ما کانادائی ها از این کارها نمیکنیم. اینجا میگویند که تو دیوانه ای، باید کسی کمک بخواهد تا تو به کمکش بروی، در ضمن چرا گاز را برای دیگران مصرف میکنی؟! گفتم آنان خسته بودند، ودر فرهنگ ما است که به از راه رسیدگان کمک کنیم.

صبح چهار شنبه ۲۴می بارش برف قطع شده بود ولی هوا ابری و مه آلود بود. در این یک هفته، فقط یک روز هوای آفتابی داشتیم. از چادر بیرون آمدیم و کمی با آماده کردیم و ساعت ۹:۳۰چادر را ترک کردیم. تصمیم گرفتیم کمی بار جا بگذاریم. آن سه نفر هنوز در چادهایشان بودند. با عبور از کنار نقابی طولانی صعود می کنیم؛ نقابها به سمت دیواره شمالی هستند. سه طول طناب تا پای صخره هااست.، لوئیس هم زمان بامن صعود نمیکند، می گفت باید حمایت کنی. گفتم اگر بخواهیمک با این روش صعود کنیم ماه ها طول میکشد . اما بی فایده بود. به هر صورت پنج طول طناب روی صخره ها صعود کردیم. در تمام گزارش ها نوشته بودند که صعود از یال شرقی ۴۰۰تا ۱۰۰۰ متر طناب ثابت لازم دارد. در کانادا، اولین موضوع در هر کاری، رعایت ایمنی است. اگر در شهر بدون کلاه ایمنی دوچرخه سواری کنیدف۷۰دلار جریمه میشوید. اینها با این سیستم بار آمده اند، اما کوه نوردی دو دو تا چهار تا نیست گاه اگر خطر نکنی موفق نمیشوی!!

به زیر شیب گنبد میرسیم . روی گنبد محل چادر زدن است. سه نفر از بالا در حال پایین آمدن هستند،از زیر تختگاه (Plateau) بعلت هوای خراب برگشته اند.

ما بارها را در یک کیسه گذاشتیم و پرچم گذاری کردیم. سه کانادایی از پایین رسیدند و مشغول چادر زدن شدند. آن سه نفر هم که از بالا آمده بودند، پشت سر ما به پایین آمدند ، به چادرمان که رسیدیم گفتم لوئیس وسایلت را بردار تا برویم .گفت:نه من خسته ام و صعود نمیکنم. همه چیز آماده است ومسیر علامت گذاری شده ، برف کوبی شده و تا دو ساعت دیگر به چادر گاه گنبد می رسیم.ممکن است که فردا هوا بد تر شود ومجبور شویم دوباره برف کوبی کنیم. گفت نمی آیم . گفتم قرار بود آلپی صعود کنیم، بار کشی نکردی اگر برایت سخت است چرا به کوه میروی؟! چرا برای تفریح به هاوایی نرفتی؟! .

پنج شنبه ۲۵می ساعت ۶صبح از خواب برخاستم. هوا خوب بود، لوئیس را صدا زدم، پس از یک ساعت از کیسه خوابش بیرون آمد و گفت: خوب بیدارم! گفتم صعود میکنی یا نه؟ گفت صعود میکنم. و بعد مشغول درست کردن صبحانه شد. گفتم تا هوا خوب است سریع چیزس بخور تا حرکت کنیم! .

گفت ریلکس! ریلکس! ساعتی منتظر شدم واو هنوز در حال خوردن بود. گفتم لوئیس من جدا میشوم. گفت : چادرم، طنابم، قابلمه ام. گفتم: همه اش مال خودت! غذا و سوخت را نصف کردم و خدا حافظی کردم. گفت: اینجا ایران نیست، کشته می شوی،پرچم ایران را تا چادر گاه بعدی هم نمیتوانی برسانی و من گفتم: به امید دیدار.....

منبع سایت:www.bivouac.com

نوشته: اسماعیل رضایی

وبلاگ ردپای کوهنورد


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید