جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

فلسفه و معنی فروهر


فلسفه و معنی فروهر

ضمن جمع بندی نظرات دیـگران و نقطه نظریات خویش در باب فروهر زرتشتیان به نتایجی رسیدم که تازگی دارند محققان میتوانند از تحفه درویشان این راه بساط فرهنگی رنگینی برای آیندگان به یادگار بگذارند

اگر در فرهنگ واژه های اوستا تألیف احسان بهرامی دنبال اجزاء ریشه لغات فرائورتی، فرائورت (فرورتیش)، فرشته وفروهر بگردیم به ترتیب معانی باوردینی (ایمان و دین)، دیندار، نگهبان بالدار در بالا ایستاده و فرشته بالدار نگهبان را برای آنها مناسب در می یابیم. فرّ(خورنه) یعنی نیروی ایزدی رها و درخشان در اوستا که شباهتی و همبستگیی با این نامها دارد و به فرمانروایان مردمی و دانا و دلیر مشهور اختصاص داده می شده است؛ نیروی ایزدی درخشانی به شمار میرفته است که معادل کیتن عیلامیان (نیروی ایزدی و جادویی پادشاهان) بوده است. بنابراین کیتن یا فرّ شاهنشهی همان همای سعادت (به معنی مرغ فرخنده نیکبختی) در باورهای ایرانی عهد اسلامی است که به نوعی بوم بزرگ زیبا (نابینای روز که در روز روشن میتوانست به سوی آدمها فرود آید) اطلاق میشده است و اکنون نامش به یک نوع کرکس خوش رنگ تعلق پذیرفته است: در ادبیات داستانی کهن و قصه‌های عامیانه آورده‌اند که وقتی پادشاه و یا امیری در می‌گذشت و وارثی نداشت برای تعیین جانشین او مردم، همه در میدانی اجتماع کرده و هما را رها می‌کردند.

همای روی سر و یا شانه‌ی هر کس می‌نشست، او پادشاه یا امیر آن کشور می‌شد.

همچنین در اساطیر ایران زمین آمده است که همای سعادت بر شانه‌های شبان مفلوک نشست و پادشاهی نصیبش شد.

همای اوج سعادت که می گریخت ز خاک

شد از امان زمین دانه چین دام شما

به زیر ران طلب زین کنید اسب مراد

که چون سمند زمین شد سپهر رام شما

به شعر سایه در آن بزمگاه آزادی

طرب کنید که پر نوش باد جام شما

حافظ نیز همای سعادت را از نظر دور نداشته است:

همای اوج سعادت به دام ما افتد اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

به نظر میرسد عنوان روحانیون عیلامی شاتِن با همان کلمه عیلامی کیتن (کئت اوستایی به معنی جادوگر) مربوط بوده است که بعداً بار منفی بیشتری گرفته و تبدیل به شیطان شده است. روحانیون عیلامی که پیش سومریها و اکدیها منحوس بودند، مار و هزارپا و عقرب را که با سر انسانی تصویر می شد، تقدیس کرده و خود را بدانها منتسب می نموده اند. چنانکه از متون اوستایی پیداست که ایرانیان این سمبلهای بومیان عیلامی را به اهریمن (شیوا/ایشکور/آداد) برادر توأم و ویرانگر اهورامزد (ائا/انکی) منسوب نموده اند.

اما شکل فروهر پادشاهی یا فرّ کیانی هخامنشی که به صورت مرد ریشداری در درون دایره بالدار خورشیدی با بالها و دم گستردهً عقابی قرار دارد؛ چنانکه دوست جوان مصر پژوهمان ا.پریان هم در یافته، برگرفته از فرهنگ و سنن آشوریها است که ایشان نیز به نوبه خود از فرهنگ دینی مصریان باستان اخذ نموده اند. مسلم به نظر میرسد آشوریان از آن خدای قبیله ای، نور و خورشید و جنگ خود یعنی آشّور (اسحق، ضّحاک= خندان) را منظور می نموده اند . مصریان نیز آن را غالباً به هوروس (ایزد نور و خورشید) اختصاص می دادند. اما نزد هخامنشیان شاخه پارس (داریوش و اخلافش) از آن نه ایزد خورشید و روشنایی ایرانیان یعنی میثره/مهر بلکه اهورامزدا در مقام ایزد روز و دانایی اراده شده است که جزء اهورای نام وی علی القاعده صورتی از نام آشور را تداعی می نموده است؛ گرچه اهورا مزدا (برهمای هندوان) خود اساساً منشاً وجودی خویش را نه در رابطه با آشّور بلکه در ترکیبی از ایزد خرد آبها و زمین بابلیها یعنی ائا/انکی و ایزد آریایی روز ناستیا (خیّر و مهربان) و ایزد حامی خاندان پادشاهی نزد کاسیان یعنی ایمیریا (سرور دانا) بدست آورده بود. خود کلمهً آسورا/اهورا در در زبان سانسکریت و اوستایی سوای معنی آفریننده، معنی روح اعلی را نیز افاده می نموده است که در این معنی به وضوح با مفهوم فروهر و فرّ و فره ایزدی ارتباط پیدا می کند.

استاد فریدون جنیدی می گوید:"درباره این که فروهر چیست و چه را میرساند سخن بسیار گفته اند. چون: نیروی پیش برنده، نیروی پروراننده، نیروی رویاننده یا بالنده، نیروی گرونده و بارآور، نیروی پناه دهنده و نیروی نگهبان مردمان.

بدین گفتارها میتوان این را افزود که: بخش دوم این واژه در پهلوی " وهر " همان است که در فارسی بهر و بهره و بخش را میرساند. ایرانیان از بخش و بخت چیز دیگری را نیز میخواستند گفت، و آن بخشی است که از دهش یزدانی و جهانی بهره مردمان میشود و این هنوز در واژه‏های خوشبخت و بدبخت آشکار است.

بخش نخست فْرَ نیز جنبش به سوی پیش را میرساند و هنوز در واژه‏های فردا، فرجام، فرا، ... زنده است. بنابراین میتوان گمان بردن که فروهر بهری از آفرینش ایزدی است که از جهان فرورهران به مردمان میرسد و با همان بهر است که همه جنبه‏های زندگی آنان از هوش و بشن و بالا و نیرو و توان پدید میآید و پرورش مییابد و پس از مرگ نیز پاک و بی آلایش به سوی خرد هستی بخش - اهورامزدا - باز میگردد.


فلسفه و معنی فروهر

در این دو نگاره که از الواح بابل نوشته « ادوارد شی یرا » ترجمه علی اصغر حکمت برداشته شده است، خدای آشور دیده میشود که در یکی تیر و کمانی به نشانه جنگجویی و پیروزی آشوریان در دست دارد و در دیگری چهره مهر و نیرو و توانایی و پادشاهی در دست اوست که آن را از آیین مهری ایرانیان گرفته اند و خدای آشور در میان گرده خورشید پیداست و چنانکه میدانیم آشوریان « شِمِشْ » یا خورشید را خدای خویش میدانستند."

برای آشنایی با نظریات استاد پورداود در این باب که از گفتارهای ایرانشناسان و تحقیقات شخصی اش بدون در نظر گرفتن از تأثیر تمدنهای عیلام و بین النهرین بر روی فرهنگ کهن ایرانی عاید شده است، گفتارهای وی را در باب فروهر ها به نقل از سایت انجمن زرتشتیان استکهلم نقل می نماییم: "فروهر یکی از قوای باطنی انسان است که پیش از بدنیا امدن او وجود داشته و پس از مرگ او دگرباره به عالم بالا از همانجایی که فرود امده صعود کرده و پایدار بماند. نه انکه فقط انسان دارای فروهری است بلکه کلیه موجودات اهورامزدا دارای چنین قوه ای میباشند که از طرف افریدگار برای نگهبانی انها بسوی زمین فرستاده شده است. فنا و زوال جهان مادی را در این قوه جاویدانی ایزدی که در باطن مخلوقات مانند موهبت اسمانی به ودیعه گذاشته شده,راهی نیست. جرم و خطای موجودات نیز در طی زندگانی, دامن پاک او را الوده نتواند نمود. به همان پاکی و تقدس ازلی خویش, پس از جدایی روح از بدن بسوی بارگاه قدس پرواز نموده و در ساحت پروردگار به سر برد.

فروهر از خصایص مزدیسنا و از ارکان مهم این دین کهن است. در سراسر ویسپرد و وندیداد و یشتها و خورده اوستا و کلیه کتب مذهبی پهلوی و پازند مفصلا از فروهر سخن رفته است.بلندترین یشت اوستا که یشت سیزدهم است,مختص به ان است و موسوم است به فروردین یشت.

(فروهر) یسناهای۲۶ و۲۳ به فروهر اختصاص دارند.در گاتها به کلمه فروهر برخورد نمیکنیم و فقط در یکجا فروشی ذکر شده است.

● اما فروهر چیست؟

میباشد. این کلمه در اوستا فروشی و در فرس هخامنشی فرورتی و در پهلوی فروهر faravaharفروردین که اسم عید ملی ماست و اسم نخستین ماه سال است از همین کلمه است. مستشرقین را در سر معنی فروشی اختلاف است. در سنت "ورذ" مزدیسنان این کلمه را از ریشه ورذ گرفته اند که شبیه به لغت سانسکریتی ورذ است.

و انرا در سنت به معنی گواراندن و پروریدن گرفته اند. نیریوسنگ دستور معروف سنجان در اواسط قرن یازدهم میلادی در ترجمه سانسکریت یسنا,فروشی را به کلمه سانسکریت ورذی ترجمه کرده است.بنا بر این فروشی روح یا قوه و یا فرشته ایست که به گواراندن غذا موظف است.در ادبیات متاخر نیز همین معنی از فروهر اراده شده است.چنانکه در صد در بندهش امده:"فروهر را کار انست که طعامی و چیزی که خورند نصیب به وی دهند و هر ثقیل و ثقله است بیرون اندازد و جزم کند."دارمستتر به دانشمندان پیشین روی نموده و فروشی را به معنی پروریدن و غذا دادن تصور نموده است.بنا به نظر مستشرقینی چون اوپرت ,اشپیگل,گیگر,یوستی,دهارلز,هوگ,تیل و ...... که از دانشمندان متاخرند, معنای سنتی فروشی کاملا مردود است و نباید به معنی سنتی وزنی داد.بی شک فروشی مرکب است از فر+ وشی.

کلمه فروشی به کلمه فرشته مربوط نیست.فرشتک پهلوی و فرشته فارسی همان به معنی فرستاده میباشد.در اوستا ۵ قوه باطنی برای انسان تشخیص داده شده است که این قوا از حیث رتبه با هم برابر نیستند و برخی بی اغاز و بی انجام هستند و بعضی فناپذیرند.

نخستین قوه را "اهو"که جان معنی میدهد ترجمه کرده اند و قوه حیات و زندگانی و حرارت غریزه که فناپذیر است.

دومین "دئنا"است که در پهلوی و فارسی به ان دین گوییم.دین به معنای وجدان و حس روحانی و ایزدی انسان است که این قوه,فنا ناپذیر است و اغاز و انجامی ندارد.این دین است که در سر پل چینود به صورت دختر زیبا یا زنی پتیاره و زشت بر انسان ظاهر میشود.

سومین"بئوذ"است در پهلوی بوذ و اکنون بوی گویند و ان قوه فهم انسانی و دراکه است و موظف است هوش و حافظه و قوه تمییز را اداره کند.با بدن بوجود می اید ولی پس از مرگ فنا نمیشود و با روان پیوسته به جهان دیگر می رود.

چهارم " اورون"استurvan که امروزه روان گوییم.این قوه مسئول اعمال انسانی است.چون انتخاب بد و خوب با اوست,ناگزیر کردار نیک و زشت از او بازخواست خواهد شد.روان موظف است که همیشه خوب را برگزیند و در جهان اخرت,روان مرد پاک با فروهر پیوسته با هم بسر برند.

پنجم فروشی است.اگر متعلق به مرد نیکوکار باشد. و اگر متعلق به ناپاک انسانی باشد, آنرا دیو خوانند. در صد در بندهش امده است:"فروهر یک مرد شریر با بوی و روان در جهنم بسر خواهند برد."دیو به منزله فروهر مجرمین است.این قوه به معنی حافظه و نگهبان میباشد. انسان و کلیه مخلوقات اهورامزدا این قوه را دارند. هر یک از اجسام سماوی و آتش و آب و گیاه و جانوران سودمند را فروهر مخصوصی است.حتی خود مزدا اهورا و امشاسپندان و ایزدان را فروهری است که فروهر اهورامزدا بزرگتر و بهتر و زیباتر و پایدار تر و باهوشتر و رساتر و مقدس تر نامیده شده است.

در فصل اول بندهش در فقره ۸ آمده:"پیش از آفرینش عالم مادی ,اهورامزدا عالم فروشی را بیافرید. یعنی انچه که بایستی در دنیا ترکیب مادی گیرد.از انسان و جانور و گیاه وغیره.پیش از ان صور معنوی انها موجود بوده است.عالم فروشی در مدت سه هزار سال طول کشیده است.پس از انقضای این دوره روحانی از روی صور معنوی,فروشی ها گیتی با انچه در انست ساخته شده است و انچه بعدها پا به دایره وجود خواهند گذاشت نیز از همین صور معنوی پدیدار خواهد شد.

اخرین فروهری که به زمین فرود خواهد امد,فروهر سوشیانت موعود مزدیسناست و پس از آن آخر الزمان است."این عقیده از مزدیسنا با اندک تفاوتی وارد دین یهود گشته است که قائل شده اند از انکه روح انسانی را خداوند پیش از خلقت عالم بیافرید.همانطوریکه سوشیانت مزدیسنان اخرین خلقت بشر است,مشیاه(مسیح)یهود نیز اخرین روحی است که یهوه در قالب انسانی خواهد دمید و پیش از انکه کلیه ارواح به زمین فرود نیایند,مسیح بوجود نخواهد امد.

پیش از آنکه مزدا به عالم فروشی ترکیب مادی دهد,به قول بندهش با فروهرها مشورت نمود و انها را ازاد و مختار گذاشت که جاویدان در عالم مینوی باقی بمانند یا اینکه به قالب جسمانی درامده,بضد اهریمن بجنگند.فروهرها پذیرفتند که در جهان با بدی ها بستیزند,چه میدانستند که در انجام پیروز شده و دیوها را شکست خواهد امد و بدی از جهان نابود گشته و نیکی و حیات ابدی دگر باره حکمروا خواهد شد.

فروهر از اسمان فرود می اید و از وقتی نطفه انسان بسته میشود تا دم مرگ,مسئول محافظت از انسان است.پس از مرگ جسمانی,فروهر به عالم بالا عروج میکند ولی با صورت جسمانی ترک علاقه نمیکند و بازماندگان درگذشتگان هماره منظور او هستند و از ساحت اهورامزدا خوشی و خرمی انان را خواستار است.

عقیده به فروهر شبیه به عقیده بقای روح است که کلیه اقوام قدیم به ان قائل بوده اند ولی در مزدیسنا رنگ و روی مخصوصی گرفته و افکار لطیف فلسفی ضمیمه ان شده است که در هیچ دینی نظیر ان دیده نمیشود.

عقیده به فروهر به عقیده جمع کثیری از مستشرقین,از ایرانیان به شکلی داخل دین یهود شده و از آنجا به سایر ادیان سامی نفوذ کرده است،. غالبا در انجیل میبینیم که از برای انسان ملک و فرشته مخصوصی قائل شده اند,بطوریکه تردیدی باقی نمی ماند از انکه فقط اسم فروشی اوستا به ملک تبدیل یافته باشد. همچنین افلاطون تحت تأثیر فروشی مزدیسنا میگوید:"هر یک از اجسام را یک صورت ذهنی و معنوی موجود است,نه انکه فقط انسان و اتش و اب را چنین صورت باطنی موجود است,بلکه نیکویی و خوبی و عدالت نیز دارای چنین صورت ذهنی است.صورت ذهنی,قالب و سرچشمه کلیه اشیا است."

در مینو خرد آمده است که: "ستارگان بی حد و مرزی که در آسمان دیده میشوند, فروهرهای مخلوقات جهان میباشند"

▪ جشن نوروز:

جشن فروردین اوقات نزول فروهر هاست از آسمان برای دیدن بازماندگان. نظیر این جشن را که در سایر ادیان موجود است, عید اموات میگویند.

ابوریحان بیرونی گوید: "این عید ده روز طول میکشیده. آخرین پنج روز اسفند ماه را نخستین فروردگان و پنجه وه را دومین فروردگان میگفته اند" خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن مشغول بجای اوردن اعمال عید بود.,سفیر امپراطور روم یوستین به حضور نپذیرفت. به نخستین ماه سال به مناسبت نزول فروهر ها از اسمان,فروردین نام داده اند. مطابق کتاب پهلوی مینو خرد فقط ۵ روز کبیسه اخر سال را فروردیان مینامند.هنوز هم در ایران زمین,در این اوقات, خانه می ارایند و همه جا را پاک میکنند و جامه نو به تن پوشیده,بوی خوش بخور میدهند و گل و شیرینی می نهند.دعا کرده و نماز میگذارند و در خوانچه ای هفت سین می نهند که هفت,اشاره به هفت امشاسپندان میباشد.ابوریحان بیرونی در اثار الباقیه مینویسد:"در اوقات فروردگان,در اطاق مرده,و در بالای بام خانه در ایالات فارس و خوارزم ایران,برای پذیرایی از ارواح,غذا میگذارند و بوی خوش بخور میدهند.

▪ اما پاره ای از نامه مینوی یشتها در باره فروهر:

"از پرتو فر و شکوه فروهرهاست که من اهورامزدا, آسمان و زمین و انچه در روی ان ست را از رودها و گیاهان و جانوران و مردم را نگاه میدارم.از پرتو فروهر هاست که بچه ها را در شکم مادر حفظ میکنم و اینچنین خواهد بود تا دامنه رستاخیز.روزی که مردگان را برانگیزانم و استخوان و گوشت و اعضا و احشا و موی انان را دگر باره به هم بپیوندم.اگر یاری فروهر های پاکان نبودی,هر اینه نه گیتی پایدار ماندی و نه انسان و نه ستور.سراسر جهان گرفتار چنگال دیو دروغ میشدی. از پرتو فروهرهاست که زن به نعمت فرزند میرسد و به اسانی وضع حمل میکند. از پرتو فروهر هاست که مرد,فصیح زبان گردد. از پرتو فروهرهاست که افتاب و ماه و ستارگان راه خود پیمایند. از پرتو فروهرهاست که ستارگان و ماه و افتاب سیر پیش گرفتند و اب روان گردید و گیاه بالیدن آغاز نمود." (فروردین یشت).

علی مفرد



همچنین مشاهده کنید