یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
این ستون ها به آسمان می رسند
نزدیکترین مسیر برای رسیدن به تخت سلیمان جادهای است که ما را از تهران میگیرد، از کرج گذر میدهد و در ۵ کیلومتری زنجان ما را سوار بر جاده زنجان بیجار (جاده دندی) به سوی تخت سلیمان و آتشکده آذرگشنسب روان میکند.
مجموعه باستانی تخت سلیمان در نزدیکی تکاب در استان آذربایجان غربی قرار دارد و یکی از محوطههای تاریخی مهم ایران است که در فهرست آثار جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. باستانشناسان تاکنون توانستهاند در این منطقه نشانهها و بقایای استقرار انسان از هزاره اول قبل از میلاد تا قرن ۱۱ هجری را کشف کنند.
اوج شکوه و آبادانی تخت سلیمان به دوران ساسانی بازمیگردد که ساختمان آتشکده آذرگشنسب در آنجا احداث شده و آتش آن به مدت ۷ قرن نماد اقتدار آیین زرتشت به شمار میآمده است.
۹۰ کیلومتر مسیر کوهستانی زنجان تا تخت سلیمان را آرام آرام پشتسر میگذاریم. شب به تختسلیمان میرسیم. صدای پای آب ما را با خود به ۳۰۰۰ سال پیش میبرد و میآورد به ۱۷۰۰ سال پیش که ساسانیان در این نقطه از دنیا دور از هر هیاهو هیاهویی که حتی امروزه اثری هم از آن نیست یکی از ۳ آتشکده مهم خویش را بنا میکند. ماشینها را در پارکینگ ساخته شده بیرون دروازه شرقی آتشکده پارک میکنیم و آرامآرام جاده آسفالت منتهی به دروازه شرقی را پشتسر میگذاریم و خویش را افسانهوار جلوی قلعهای افسانهای میبینیم.
آب با پیچو تاب زیبا راه خود را باز کرده و در میان سبزی تپهها گم شده است. تخت سلیمان فرو رفته در میان سایه روشن نورپردازیهای ایجاد شده زیبایی افسانه و مرموز یافته است. نشانی از گذشتههای پر رمز و راز دور که تو هرچه جلوتر میروی کمتر مییابی و چقدر این راه پایان ناپذیر مینماید.
● دروازه گشوده میشود
همین که وارد میشویم، دریاچهای جوشان در پهنه نگاهمان جاری میشود. آب این دریاچه به وسیله آبراهی کوچک آرامآرام میغلتد و از دروازه بیرون میزند و در میان تاریکی و در پای دشت سبزی که در دل شب رنگ باخته و پنهان شده، گم میشود.
در بخش شمال غرب دریاچه خرابههای کاخ شکار آباقاخان (قرن سیزدهم میلادی) و ایوان غربی معروف به ایوان خسرو قرارگرفتهاند. روبهروی آن ۸ ضلعیهای دوره مغولی برگی دیگری از تاریخی را برایت میگشاید و دیده به غرب دریاچه که بسپاری تو را میبرد تا روستای احمد آباد سفلی، از دل چشمههای آب گرمش گذرت میدهد و زندان سلیمان را در ۳ کیلومتری این روستا و روی کوهی نه چندان بلند، در بن چشمانت مینشاند، عظیم و پر رمز و راز.
چند روز مهمان تاریخ ۳ هزار ساله این دیار خواهیم بود پس تا زمان مناسب برای دیدار از زندان سلیمان، آن را رها میکنیم و در دل مجموعه تخت سلیمان به گشت و گذار میپردازیم.
یادمان باشد که آب دریاچه تخت سلیمان آشامیدنی نیست و برای انسان و احشام خطرناک است و تنها برای کشاورزی و راه انداختن آسیابهای آبی اطراف قابل استفاده است.
● آناهیتا در تخت سلیمان
وارد معبد آناهیتا در شمال شرقی دریاچه میشویم. آناهیتا، الهه آب مورد احترام ایرانیان باستان بوده و بنابراین وجود چنین معبدی بدون دلیل نیست. کوه بلقیس با ۲ قله مرتفع ۳۳۰۰ متری در ۵/۷ کیلومتری شمال شرقی تخت سلیمان قرار دارد. روی قله جنوبی باقیمانده بناهای ساسانی دیده میشوند. صعود از کوه چندان مشکل نیست که میتوان با گرفتن یک راهنمای محلی از دهکده تازه کند یا احمد آباد علیا و سفلی به سوی آن رفت.
بین ۲ قله در فصل بارش دریاچهای از آب برفهای ذوب شده دیده میشود و پایینتر، چشمهای وجود دارد که آن را علت اصلی حضور معبد آناهیتا میداند.
این چشمه، آب آشامیدنی موبدان را تامین میکرده و نام کوه برگرفته از نام ملکه صبا، همسر حضرت سلیمان است.
● آتش مقدس!
آتشکده آذرگشنسب درست در شمال دریاچه تخت سلیمان قرار گرفته است. مهمترین اثر تاریخی مجموعه روبهروی آن حیاط شمالی آتشکده و در شرق آن محل آتش مقدس. میگویند این آتش ۷ قرن متوالی بدون وقفه روشن بوده است. هیچ نشانی از خاکسترهای ۷۰۰ ساله نیست. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که ساسانیان در زمان خویش با گاز طبیعی موجود در منطقه آشنا بودهاند و برای روشن نگهداشتن آتش از این انرژی استفاده کردهاند. همین نکته را هم دلیلی بر بیاثر ماندن رد پای آتش ساسانیان در این آتشکده میداند.
● شهرت جهانی، شهر بیهتل
نزدیکترین شهر به تخت سلیمان تکاب است که با وجود مجموعه آثار تخت سلیمان و شهرت جهانی آن، هتل درخوری برای پذیرایی از گردشگران داخلی و خارجی در آن وجود ندارد. شهر کوچک است و مثل بسیاری از شهرهای کوچک دور از هیاهو و ترافیک وبسیاری از شلوغیها و مزاحمتهای شهرهای بزرگ. اما فقر مردم این شهر را از سختیهای خویش بینصیب نگذاشته است.
مهمانان زیادی آمدهاند. بسیاری در کنار دریاچه تخت سلیمان چادر میزنند و خوابهای خویش را به دست صدای پای آب میسپارند تا در تاریخی ۳ هزار ساله رها شوند. برخی در نزدیکترین مدرسه در یکی از روستاهای اطراف، شب را به صبح میرسانند و ما نیز در تنها هتل کوچک و کم امکانات شهر تکاب دور از معیارهایی که هتلهای مهم و بزرگ باید داشته باشند اقامت میکنیم، اما تا دلت بخواهد طبیعت اینجا تو را میگیرد و گاهی دلم میخواهد تمام شب را در میان این طبیعت بگذرانم و راه بروم تا آن عمق نامعلوم.
● یک عروسی شاد روستایی
در گذر از روستا صدای ساز و دهلی ما را به سوی خویش میخواند. جایی همین نزدیکیها جشن شادی و سرور است. جشن عروسی یا چیزی تو این مایهها باید باشد. راننده محلی است و با پرس و جو به سوی یکی از کوچههای تنگ و پر از پستی و بلندی راه میکشیم. البته حتی اگر راننده هم محلی و راه بلد نبود، خیلی راحت میتوانستی خود را مهمان شادی مردم این دیار کنی. خانهها کاهگلی است و تقریبا پشتبام هر خانه حیاط خانه بالایی محسوب میشود البته نه به زیبایی و چشمنوازی روستای ماسوله. مردم تکاب و روستاهای اطراف را آذریها و کردها تشکیل میدهند.
دوش به دوش هم. روستاهای بالای جاده روی کوهپایه بنا نهاده شده و خانه به خانه بالا رفتهاند. صدای ساز و دهل یک ضبط بزرگ در وسط میدان تمامی جمعیت روستا و بچهها و جوانان روستای اطراف را به این سو کشانده است. عروسی پسر یکی از کردهای محله است که دختری از تکاب را به همسری گرفته است. البته عروس را فردا به خانه شوهر میآورند، اما معمولا جشن و سرور در این مناطق از چند روز پیش شروع میشود وفامیل داماد و عروس هر کدام جشنهایی جداگانه برگزار میکنند و روز مراسم، عروس را در میان هلهله و شادی اهل محل به خانه شوهر میآورند.
میدان کوچک روستا پر شده است از کردزبانانی پوشیده در لباسهای محلی و رنگارنگ. مردمان این منطقه بویژه کرد زبانان در مراسم رسمی از لباسهای محلی و قدیمی خویش استفاده میکنند و با رقصهای محلی که امروزه یکی از رقصهای محلی شناخته شده در سراسر کشور است، به جشن و پایکوبی میپردازند.
همراهان آنقدر از این مراسم خوششان آمده که برای فردا ظهر که قرار است عروس را به خانه بخت بیاورند، خودشان را بدون اطلاع میزبان دعوت میکنند. دوست داریم این مراسم سنتی را از نزدیک ببینیم. فردا سر ظهر ما دوباره میهمان بودیم.
اهالی همدیگر را میشناسند و خیلی زود متوجه ما میشوند و هر کسی به بهانهای نزدیک میشود تا آنجا که بسیاری از دختران نوجوان اینجا از آرزوهای فردای زندگی خودشان برایمان گفتند. اقوام نزدیک داماد از ما میخواهند دمی در خانهشان به خوردن یک چای استراحت کنیم. چای را بیرون از خانه و در میان شادی آنها میخوریم و به رسم ادب سری به خانهشان میزنیم که نه گفتن به دعوت این گونه مردمان، شایسته نیست. به خانهای کاهگلی با راهرویی تنگ وارد میشویم، هر کس به کاری مشغول است و شاد.
اتاق عروس را هم نشان میدهند. تمام جهاز عروس خانم را در اتاقی که رنگ تازگی خورده، چیدهاند با آینه و شمعدانی که منتظر دو لبخند است برای یک عمر. همه چیز نشان میدهد که عروس خانم قرار است در سایه مادرشوهر زندگی کند. حداقل تا زمانی که کودکی به جمع خانواده اضافه نشده باشد. هرچند در این جور زندگیها گاهی نوهها عروسیشان را نیز درسایه سار پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و عمه به جشن مینشینند.
عجله ما برای رسیدن عروس خانم بیشتر از همه است؛ اما یک صحنه زیبا را دست دادهایم. اینجا رسم است عروس و داماد پیش از رسیدن به خانه بخت دور دریاچه تختسلیمان چرخی بزنند و حضرت سلیمان و خدای خویش را به مدد بگیرند. نام تخت سلیمان و زندان سلیمان هم ربطی به تاریخ این دیار ندارد که بلکه اسم و آوازهای است که مردم این دیار به آن دادهاند.
عروس و داماد میرسند و در میان هلهله زنان و رقص مردان وارد خانه بخت میشدند و ما نیز که خود خویش را مهمان آنان کرده بودیم، شادباشی برای همیشه میگوییم و خداحافظی میکنیم.
● دلم از زندان سلیمان نگرفت
جاده را به سوی تخت سلیمان پیش میگیریم؛ اما زندان سلیمان ما را به سوی خویش میخواند. آرام آرام جاده پر پیچ و خمی را که دور کوه سلیمان کشیده شده است، در میان باقیمانده بناهای مختلف ساسانیان که نشان از اهمیت این کوه نزد آنان دارد، پشتسر میگذاریم تا غروبی متفاوت را برای نخستین بار بر بالای کوهی بگذرانیم که هر کسی را یارای نگاه کردن به عمق آن نیست.
صحنه بیشتر به نقاشی میماند که رنگهای تیره اما تماشایی در آن استفاده شده باشد. کارشناسان بر این باورند که کوه سلیمان، کوهی آتشفشانی بوده که در دورهای دریاچهای بوده پر از آب، مانند دریاچه تخت سلیمان. حتی برخی از آنان معتقدند که آب دریاچه تخت سلیمان آب همین کوه بوده است که پس از سالها از دل کوه آتشفشان وسط مجموعه تخت سلیمان جاری شده است. دل این کوه خالی است و سیاه و همین صحنه را ترسناک میکند تا جایی که برخی دوستان حتی به لبه آن هم نزدیک نمیشوند و بزرگترها سعی میکنند جوانترها را از نزدیک شدن به آن بترسانند. افسانه در باب آن بسیار زیاد است.
اهالی معتقدند اینجا زندان سلیمان بود که زندانبانانی غولپیکر آن را نگهبانی میکردهاند، اما تماشای این کوه و آن عمق تاریک شکوهی عجیب دارد و همین باعث میشود بسیاری با اکراه راه بازگشت را در پیش بگیرند. بالاخره با خرابشدن حال یکی از همراهان مجبور میشویم، برگردیم.
● زیباییهایی که ما ندیدیم
زیباییهای این منطقه بیشتر از چیزی است که ما دیدیم. آبگرمها از صحنههای زیبایی بودند که کمی فرصت کم اجازه نداد ما از آن خاطره بسازیم. روز بعد به دیدن جزیرهای شناور رفتیم. در ۱۷ کیلومتری شمال شرقی تکاب، جادهای که به روستای بدرلو ختم میشود، دریاچهای دیده میشود که چمنی سبز و شناور گرفته دربر گرفته است و از زیباییاش صفحهها نوشتهاند. این منطقه همچنین غارهای تاریخی و مهمی چون کرفتو دارد که تماشایی است.
زهرا کشوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست