سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

من از سربازی خاطره ندارم، حیف


من از سربازی خاطره ندارم، حیف

وقتی به من گفتند از سربازی بنویس، گفتم کسی که سربازی نرفته است چطور باید از سربازی بنویسد. بعد به خودم نگاه کردم و دیدم آنها حق دارند به من زنگ بزنند و بگویند از خاطره‌های سربازی …

وقتی به من گفتند از سربازی بنویس، گفتم کسی که سربازی نرفته است چطور باید از سربازی بنویسد. بعد به خودم نگاه کردم و دیدم آنها حق دارند به من زنگ بزنند و بگویند از خاطره‌های سربازی بنویسم.

آنها پیش خودشان فکر کرده‌اند که مرد است و دوره سربازی‌اش. حتما وقتی گفتم که سربازی نرفته‌ام پیش خودشان گفته‌اند: ای داد بیداد، همین است که اینقدر حساس است و تا می‌گوییم بالای چشمت ابروست، ناراحت می‌شود.

نگو که، سربازی نرفته و مرد نشده است. با وجود همه این حرف‌ها موضوع اصلی که سربازی نرفتن من و خاطره نداشتن از دوره خدمت زیر پرچم است به قوت خود باقی است.

حقیقت این است که می‌خواهم از سربازی نرفتن و حسرت خاطره‌های سربازی نداشتن بنویسم.

حالا همیشه وقتی به عقب برمی‌گردم و به سال‌های از دست رفته نگاه می‌کنم، بعد از پایان دوره تحصیلم، انگار چیزی کم دارم.

همه آنهایی که دوره سربازی رفته‌اند از سختی این دوره سخن می‌گویند اما این سختی‌ها سال‌ها بعد خاطره‌هایی می‌شود که البته معمولا با کمی چاشنی اغراق می‌توان از آنها برای پر کردن وقت و گرم کردن محفل‌های دوستانه و خانوادگی استفاده کرد.

من و امثال من که به سربازی نرفته‌ایم وقتی نوبت خاطره‌های شیرین و تلخ سربازی می‌شود، باید سکوت کنیم.

هر چقدر هم که از خاطره‌های دوران نوجوانی و جوانی و شلوغ کاری‌ها و شیطنت‌هایمان بگوییم، باز هم انگار یک چیز خیلی مهم را برای تعریف کردن و پز دادن از دست داده‌ایم. امثال من حرفی برای گفتن نداریم و درک نمی‌کنیم که در سرما و گرما کشیک دادن با پوتین و لباس سربازی و اسلحه و فانسقه یعنی چه؟ نمی‌فهمیم وقتی می‌گویند چند ماه زیر آفتاب سوزان نقطه صفر مرزی کشیک دادن و آماده‌باش بودن یعنی چه.

مجبوریم با حسرت به حرف‌های آنهایی که خدمت کرده‌اند گوش بدهیم. حتی نمی‌توانیم سر دربیاوریم که چه بخشی از خاطرات سربازی رفیقمان خالی‌بندی است.

ما نمی‌دانیم ترس از اضافه خدمت خوردن یعنی چه. نمی‌دانیم بعد از چند ماه آموزش نظامی و سینه‌خیز رفتن با اسلحه و میدان تیر و کلاغ پر، رفتن به مرخصی چه طعمی دارد حتی نمی‌توانیم بفهمیم یعنی چه وقتی می‌گویند در فلان پادگان، فلان گروهبان و فلان سرکار استوار حال سرباز‌های صفر کیلومتر را می‌گرفت و بعد، از سرباز جدیدی که به همان پادگان رفته می‌پرسند راستی فلان سرکار استوار هنوز همانجا هست یا نیست.

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم سربازی نرفتن یعنی انگار یک جایی از زندگی مردانه‌ات را نقطه چین گذاشته‌اند. وقتی به من گفتند از سربازی بنویس، گفتم کسی که سربازی نرفته است چطور باید از سربازی بنویسد. آن وقت بود که فکر کردم خاطره نداشتن از دوره سربازی خودش یک خاطره بد است. حیف!

صولت فروتن



همچنین مشاهده کنید