یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ تداوم یافت


چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ تداوم یافت

مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیات ها تداوم پیدا می کرد در حالی که در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی در یک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود دراین باره می توان گفت عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما می دانستند که قضیه چیست, هرچند امام می گفتند «ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه می دهیم» اما آنها می دانستند این حرف امام و رزمنده هاست که درحد یک شعار است

ما در جنگ در حقیقت دو مقطع زمانی خاص داشتیم. مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزادسازی خرمشهر است که استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران دوگانه بود. ‌‌مسوولان رسمی و سیاسی کشور معتقد به ادامه جنگ برای کسب پیروزی و پایان جنگ از طریق دیپلماسی بودند که این با استراتژی بلافاصله پس از آزاد سازی خرمشهر آغاز شد. در جلسه شورای‌عالی دفاع در محضر امام که آقایان حاج‌احمد خمینی، میرحسین موسوی، موسوی‌اردبیلی، ولایتی و مقام معظم رهبری- که آن زمان رئیس‌جمهور بودند- حضور داشتند، آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که ما باید از مرزهای بین‌‌المللی عبور کنیم تا اگر خواستیم جنگ را تمام کنیم یک چیزی در دست داشته باشیم که بتوانیم درمیز مذاکره از آن استفاده کنیم. آقای ظهیرنژاد هم استدلال کردند مرزهای جنوب قابل دفاع نیستند و باید به مانعی طبیعی مثل اروندرود تکیه کنیم و با تکیه بر آن بتوان دفاع کرد.

این دو استدلال ارائه شد و من و دیگر دوستان هم در بعد سیاسی و نظامی از آن دو حمایت کردیم. لذا عملا استراتژی پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد. یعنی انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد. به عبارت دیگر قرار شد عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این استراتژی سیاسی بود ولی عملیات و جنگ هدف نبود بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی بود. با این استراتژی همه ‌‌مسوولان سیاسی و نظامی موافقت کردند ولی حاج‌احمدآقا مخالف بودند و می‌‌گفتند: باید سر مرز بمانیم و امام هم سوال کردند، چرا باید از مرز عبور کنید. حرف آقای هاشمی همان استراتژی سیاسی بود که پس از آزادسازی خرمشهر در دستور کار دولت و مسوولان تا پایان جنگ به آن عمل می‌‌شد. اتفاقا آنچه که به آن عمل نشد استراتژی پیشنهادی فرماندهان سپاه بود که پس از رمضان به ‌‌مسوولان ارائه می‌‌شد. امام هم در این مسئله ابهام داشت که چرا می‌‌خواهیم از مرزهای بین‌المللی عبور کنیم اما پس از شنیدن استدلال‌ها گفتند: «من یک هفته فکر می‌‌کنم سپس پاسخ می‌‌دهم.» یک هفته بعد احمدآقا تماس گرفتند و نظر موافق امام را اعلام کردند و در پی آن عملیات رمضان طراحی شد و هدف آن پیشروی نیروهای ما تا کنار اروندرود بود تا قسمتی از خاک عراق در اختیار ما قرار بگیرد. بنابراین همه با استراتژی سیاسی، پس از آزاد سازی خرمشهر موافق بودند و دیگر استراتژی نظامی مطرح نبود. یعنی عملیات رمضان تنها یک عملیات بود.

در حالی که در استراتژی نظامی یک عملیات طراحی نمی‌‌کنید، بلکه تعداد زیادی عملیات طراحی می‌‌کنند که پی‌‌درپی صورت می‌‌گیرد تا برسند به هدف اصلی. اما دراستراتژی سیاسی عملیات‌‌ها سلسله‌‌وار نیست بلکه عملیات صورت می‌‌گیرد تا از طریق دیپلماسی جنگ به پایان برسد. تا پیش از آزادسازی خرمشهر استراتژی نظامی مطرح بود تا همه سرزمین‌‌های ایران آزاد شوند. لذا ۱۴ عملیات درتابستان سال ۱۳۶۰ طراحی شد که یکی پس از دیگری تا آزادسازی خرمشهر انجام شد اما پس از آزادی خرمشهر استراتژی ایران تغییر یافت.

انجام عملیات جداگانه ما در انجام عملیات‌‌ها مشکلاتی داشتیم و مسائلی بود که اجازه نمی‌‌داد ما به موفقیت دست پیدا کنیم در بعد اول تلاش زیادی شد که استراتژی سیاسی تغییر یابد ولی ‌‌مسوولان سیاسی کشور نپذیرفتند و می‌‌گفتند که امکانات و بودجه مورد نیاز تغییر استراتژی را نداریم، لذا عملا استراتژی نظامی که شعار آن جنگ جنگ تا سقوط صدام و رفع فتنه از عالم بود، در حد شعار باقی ماند و دلیل آن این بود که ‌‌مسوولان سیاسی و اقتصادی می‌‌گفتند ما قدرت برنامه‌ریزی برای تحقق این استراتژی را نداریم. درحالی که این استراتژی نظامی خواسته امام و رزمندگان بود. پس‌از این پاسدارها گفتند حال که اجازه نمی‌‌دهید استراتژی نظامی طراحی و برنامه‌‌ریزی شود، اجازه بدهید سپاه جدا از ارتش عمل کند لذا تغییری در مدیریت جبهه ایجاد شد. این تغییر مدیریت عملیات منجر به پیروزی‌‌های فاو، کربلای ۵ درشلمچه و حلبچه با مدیریت سپاه شد و این پیروزی‌‌ها منجر به قطعنامه ۵۹۸ شد. با وجود اینکه شعار «جنگ جنگ تا سقوط صدام» داده می‌‌شد، ولی عملا راهی غیر از این طی شد. با اینکه استراتژی نظامی طرح شد ولی برنامه‌ریزی نشد و در حد یک شعار باقی ماند.

بر اساس استراتژی سیاسی، آقای هاشمی می‌‌گفت: بروید فاو را بگیرید تا جنگ را تمام کنیم. درکربلای پنج هم گفتند بروید شلمچه را بگیرید و به بصره نزدیک شوید، ما جنگ را تمام می‌‌کنیم. یعنی ما همیشه عملیات می‌‌کردیم برای پایان دادن به جنگ و جنگ عملا در پنج سال آخر دچار روزمرگی شده بود. علت روزمرگی آن این بود که عملیات‌‌ها در خدمت سیاست قرار گرفته بود. یعنی پس از آزادسازی خرمشهر، سیاست بود که عملیات‌‌ها را طراحی می‌‌کرد. تنها زمانی که از سپاه خواستند طرحی را برای استراتژی نظامی بدهد در سال‌‌های پایانی جنگ بود که ارتش عراق حملاتی را آغاز کرده بود و سپاه هم اعلام کرد که برای تغییر استراتژی سیاسی به نظامی باید امکاناتی فراهم شود که بتوان بغداد را فتح و جنگ را تمام کرد. وقتی این نامه به آقای هاشمی نوشته شد، ایشان نامه را پیش امام بردند و گفتند سپاه این امکانات را می‌‌خواهند و وزرای اقتصادی هم گفته‌اند این امکانات را نداریم. درحقیقت مشکلی که باید سیاسیون حل می‌‌کردند را به میدان امام انداختند و نتیجه آن پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود.

● تداوم جنگ تا...

مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیات‌‌ها تداوم پیدا می‌‌کرد در حالی که در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی در یک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود. دراین‌باره می‌توان گفت عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاستمداران ما می‌‌دانستند که قضیه چیست، هرچند امام می‌‌گفتند: «ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه می‌‌دهیم» اما آنها می‌‌دانستند این حرف امام و رزمنده‌‌هاست که درحد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل می‌‌دیدند«جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. یعنی دشمن می‌‌دانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است. دنیا دست سیاستمداران ایران را خوانده بود. با اینکه سیاستمداران هم شعار امام را تکرار می‌‌کردند اما دنیا با شعارها کار ندارد. حرف‌‌های پشت صحنه سیاست و رفتار سیاستمداران ملاک است.

خیلی زود دنیا متوجه شد که ایران جنگ جنگ تا یک پیروزی را می‌‌خواهد. مسئله دیگر اینکه دیپلماسی ایران نمی‌‌توانست از همان موفقیت‌‌های نظامی استفاده کند و مدیریت دیپلماسی باید بسیار قوی‌‌تر عمل می‌‌کرد. ضمن اینکه واقعیت این است که ما در دنیا یار زیادی نداشتیم ما اتحادهای سیاسی جدی در دنیا نداشتیم که بتوانیم از آرای آنها درسازمان ملل استفاده کنیم. تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش‌بس بود؛ آتش‌بس هم یعنی جنگ نیمه‌تمام. یعنی طرفین در هر نقطه‌‌ای هستند بمانند و مذاکره کنند. مذاکرات می‌‌توانست ۳۰ تا ۴۰ سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی در پی عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر می‌‌شد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه پس از آزادسازی خرمشهر پیش روی ایران بود. آن چیزی که به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی، این عملیات‌‌ها منجر شد که ایران بتواند ۵۹۸ را از دنیا بگیرد. در ۵۹۸ برای نخستین بار پیشنهاد صلح و یک‌‌سری امتیازات به ایران داده شد، از جمله بازگشت به مرزهای بین‌‌الملل، تعیین و پرداخت خسارت، کمیته تعیین متجاوز که از دستاوردهای قرارداد ۵۹۸ است و در آن حداقل امتیازاتی به ایران داده شد. هر چند اهداف ایده‌‌آل استراتژی سیاسی و نظامی در ۵۹۸ تامین نشد. این با آنچه که امام و رزمنده‌ها می‌‌خواستند خیلی فاصله داشت ولی در مقام پیروزی برای یک کشور جهان سوم بود. البته به خاطر ابهامات و دوپهلو بودن برخی کلمات ۵۹۸ چند ماهی در پذیرش آن تاخیر افتاد.

محسن رضایی



همچنین مشاهده کنید