پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

مروری بر حیات اجتماعی شهید رجایی


مروری بر حیات اجتماعی شهید رجایی

محمدعلی رجایی زاده ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین درگذشته ۸ شهریور ۱۳۶۰ در تهران دومین رئیس جمهور ایران بود که در یک بمب گذاری ترور شد وی دارای درجه کارشناسی ارشد ریاضیات از دانشسرای عالی بوده و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران, به حرفه آموزگاری اشتغال داشته است پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب ابوالحسن بنی صدر به عنوان رئیس جمهور, رجایی به عنوان نخست وزیر معرفی شد وی از ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور همان سال, یعنی به مدت ۲۸ روز, رئیس جمهور منتخب مردم بود مکتوب زیر مروری بر زندگی اجتماعی شهید رجایی است در ادامه بیشتر بخوانید

رجایی در سال ۱۳۲۸ با مدرک ششم ابتدایی و به صورت پیمانی و با درجه گروهبان سوم به استخدام نیروی هوایی درآمد. همین سال با آیت الله طالقانی آشنا شد و در جلسات ایشان که در منزل یک نانوا در خانی آباد برگزار می شد، شرکت کرد. همچنین در مسجد هدایت نیز خدمت آیت الله طالقانی می رسید و قریب هفده سال تحت تعلیمات مذهبی و اعتقادی ایشان بود.

بعد از مدتی در مدرسه کمال که اداره آن برعهده مهندس بازرگان بود، مشغول تدریس شد و اقدام به انجام فعالیت های سیاسی و فرهنگی کرد. در همین مدرسه بود که با اعضا و گروه نهضت آزادی آشنا می شود و شروع به همکاری با آنان می نماید و نشریات این گروه را به قزوین می برد و آنها را از طریق دوستانش بین مردم پخش می کرد. به دلیل انجام این قبیل فعالیت ها در نهایت ساواک شناسایی و دستگیرش می کند.

رجایی در سال ۱۳۴۱ با دختر یک بزاز ازدواج می کند. رجایی در وصف همسر خود، او را همسری باوفا و با کمالات واسعه بیان می کند که طبق گفته خود، در بسیاری موارد عملا معلمی بسیار ارزنده برای او بوده است: همسرم فردی جوان و کم تجربه بود؛ لذا فکر می کردم که از زندانی شدن من رنج می برد و ناراحت است، این بود که در نامه ای برای او نوشتم، فرض کن من به جهت تحصیل به آمریکا رفته ام و بعد از مدتی برمی گردم، نگران و ناراحت زندانی شدن من نباش و از زندانی شدن من رنجور مشو. ما نامه ها را معمولا لابلای لباس ها می گذاشتیم و بین یکدیگر رد و بدل می کردیم. همسرم در جواب این نامه، جوابی داد که بسیار تکان دهنده بود: «تو مقام خودت را نمی دانی و آیا این زندانی که رفتی ناحق است یا حق است؟ تو که دعوا نکردی و یا ورشکسته نشدی، اختلاس نکردی که من از زندان رفتن تو ناراحت شوم. من به چنین همسری که در راه عقیده اش به زندان می افتد، افتخار می کنم و اگر به آمریکا رفته بودی ناراحت می شدم. حالا که زندان رفتی نه تنها ناراحت نیستم، بلکه افتخار می کنم و احساس سرافرازی.»

همین کارها، عاملی شد که رجایی، همسرش را نیز از سال ۱۳۴۹ درگیر فعالیت های سیاسی کند. یکی از خصایص اخلاقی او اخلاصش بود. همین خصیصه سبب شد هیچ گاه درگیر بازیهای دنیوی نشود و پست و مقام های دنیوی، او را مشغول خود نسازد.

محمد صدیقی می گوید: قبل از سال ۴۲ یک روز که اعضای فامیل در منزل شهیدرجایی جمع شده بودند، یکی از اعضا با توجه به اوضاع زمان شاه، به درخانه ایشان آمد ولی چون مشروب خورده بود، خجالت کشید و وارد منزل نشد. عادت آقای رجایی این بود که مانند مدرسه، اعضای فامیل را حضور و غیاب می کرد؛ لذا متوجه غیبت او شد. وقتی علتش را جویا شد، بچه ها گفتند که او شراب خورده و داخل نمی آید. آقای رجایی به سراغش رفت و به آرامی در گوشش چیزهایی گفت. هیچ کس نفهمید بین آن دو چه حرفهایی رد و بدل شد؛ ولی همه دیدند که اشک جوان درآمد. آن وقت دست او را گرفت و سر سفره آورد و یک بشقاب گذاشت و گفت: «با هم غذا می خوریم.» هرچه او گفت: «من دهانم نجس است»، آقای رجایی پاسخ داد: «باشد، تو مهمان ما هستی.» آن فرد بعدها می گفت: «برخورد آقای رجایی باعث شد دیگر دور این کار حرام نروم.»

محمدعلی رجایی در اردیبهشت و خرداد ۵۷ نیز به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر می برد ولی در نهایت در آبان ۱۳۵۷ و در روز عید غدیر در سایه مبارزات انقلابی مردم ایران از زندان آزاد شد. وی در همان آغاز انقلاب در «مدرسه رفاه» و «کمیته استقبال از امام خمینی» فعال شد و عهده دار مسئولیت هایی نیز گشت.

رجایی در آغاز انقلاب و پس از استقرار دولت موقت و انتصاب غلامحسین شکوهی در ۲ اسفند۵۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش، در مقام «مشاور وزیر» مشغول خدمت می گردد. رجایی پس از استعفای شکوهی از تصدی وزارت به دلیل بیماری، با حکم مهندس بازرگان در ۷ مهر۱۳۵۸ به عنوان کفیل وزارت آموزش و پرورش منصوب می گردد.

پس از استعفای دولت موقت، به حکم شورای انقلاب در تاریخ ۲۵ر۸ر۱۳۵۸ با سمت وزیر، در رأس وزرات آموزش و پرورش قرار می گیرد. از مهمترین اقدامات وی در دوران تصدی وزارت آموزش و پرورش، می توان به تعمیم امکانات و تجهیزات آموزشی برای کلیه قشرهای جامعه، تربیت معلم برای آموزش نسل انقلابی، ایجاد امور تربیتی، استخدام صدهزار معلم جدید، توجه به عشق و علاقه به شغل معلمی به جای استفاده از دانشجویان بورسیه، رایگان شدن مدارس شبانه و… اشاره نمود.

رجایی در دوم فروردین ۵۹ به مجلس شورای اسلامی راه می یابد. وی در این مدت نشان داد که همفکر با نیروهای خط امام در پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی فعالیت می کند؛ لذا این مهم عاملی شد جهت جلب نظر نمایندگان برای انتخابش در منصب نخست وزیری.

رجایی در ۱۹مرداد ۵۹ به رغم میل باطنی بنی صدر، از طرف وی به مجلس معرفی می گردد و با رأی قاطع نمایندگان، به عنوان نخست وزیر منصوب می گردد. بنی صدر برای اعلام مخالفتش با این موضوع، تا ۲۹ مرداد سال ۵۹ از صدور حکم رجایی خودداری کرد و پس از صدور حکم نیز به قصد سفر به کرمان و جنوب خراسان، تهران را ترک کرد.

پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، رجایی با رأیی بالا عهده دار این سمت می شود که تنها ۲۸ روز به طول انجامید و در همین مدت کوتاه که کشور از یک طرف درگیر جنگ تحمیلی عراق و از طرفی سنگ اندازی های فراوان منافقین و دیگر معاندان بود، در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی تلاش فراوانی انجام داد.

سرانجام این مجاهد راستین انقلاب در روز یک شنبه ۸ شهریور ۱۳۶۰ در جلسه ای که شورای امنیت کشور در طبقه اول ساختمان نخست وزیری برگزار کرده بود، با بمب مهیبی که به دست یکی از منافقین نفوذی کارگذاشته شده بود، در ساعت ۱۴ر۱۵ به درجه رفیع شهادت رسید.

رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در مورد این واقعه در جمع مردم فرمود: «منطق ما، منطق ملت ما، منطق مؤمنین و منطق قرآن است: انا لله و انا الیه راجعون. با این منطق هیچ قدرتی نمی تواند مقابله کند…آقای رجایی و باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه های نبرد با قدرت های فاسد همرزم بودند… من در عین حال که شهادت این دو بزرگوار، برایم بسیار مشکل است، می دانم که آنها به رفیق اعلی متصل شده اند و برای آنها آرامش هست.»