شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مبارزه واحد با دیوارهای تبعیض


مبارزه واحد با دیوارهای تبعیض

در نوك منتهاالیه جنوبی قاره آفریقا ایستاده ام, تنگه امیدنیك كوه های عظیم پشت سرم برانگیزنده لحظه ای مملو از عمق و معنا هستند و در برابرم نمایی مجذوب كننده قرار دارد در اینجا آب های سرد آتلانتیك به تدریج با آب های گرم اقیانوس هند درهم می آمیزند با یكدیگر می آمیزند بی آنكه تصادمی رخ دهد و این همنوایی چه سراسر بی نقص است, شكل گیری عظمتی در نهایت فروتنی

در نوك منتهاالیه جنوبی قاره آفریقا ایستاده‌ام، تنگه امیدنیك. كوه‌های عظیم پشت‌سرم برانگیزنده لحظه‌ای مملو از عمق و معنا هستند و در برابرم نمایی مجذوب‌كننده قرار دارد. در اینجا آب‌های سرد آتلانتیك به‌تدریج با آب‌های گرم اقیانوس هند درهم‌می‌آمیزند؛ با یكدیگر می‌آمیزند بی‌آنكه تصادمی رخ‌دهد و این همنوایی چه سراسر بی‌نقص است، شكل‌گیری عظمتی در نهایت فروتنی.

من برای ایراد سخنرانی در كنفرانس Al-Nakba كه در كیپ‌تاون برگزار می‌شد به آفریقای‌جنوبی دعوت‌شده‌ام، اما سفر مرا به‌‌سایر شهرها كشاند. « سیاهان بومی آفریقا كجا هستند؟» این نخستین پرسشی بود كه وقتی در ماشین دوستم در حال عزیمت از فرودگاه بین‌المللی كیپ‌تاون به اقامتگاه بودم، به ذهنم خطوركرد. هرچه بیشتر به محیط زیبای اطرافم نگاه می‌كردم، نشانه‌های كمتری می‌یافتم كه تصدیق‌كنند، من به‌راستی در آفریقا هستم.

دوستم نیازی ندید كه به پرسشم پاسخ ‌دهد، چرا كه دیری نگذشت كه خود را محصور نگاه‌های كپرنشینان یافتیم. كپرهایی كه ابدا قابل قیاس با هیچ زاغه‌نشین و كمپ آوارگان نبود. بی‌شمار آدم، در زشت‌ترین و كوچك‌ترین به ‌اصطلاح «خانه» در هم می‌لولیدند؛ ماده خام این خانه‌ها از چیزهایی بود كه این مردم فقیر توانسته‌ بودند از دور و برشان بیابند و این كپرها نه اقامتگاه موقتی كه مسكن همیشگی‌شان است، در اینجا زندگی می‌كنند، ازدواج می‌كنند، بچه‌هایشان را بزرگ می‌كنند و می‌میرند.

لازم نیست ذهن هوشمندی داشته‌ باشید تا بتوانید درك ‌كنید كه در آفریقای‌جنوبی، هنوز آپارتاید در بسیاری از زمینه‌ها زنده است. در راه برابری حقوق از آغاز اقدامات زیادی انجام‌شده است، دیگر از بانتوستان‌ها یا منطقه‌های خودمختار، خبری نیست؛ منطقه‌هایی كه سیاه‌پوستان در آنها محصور بودند و هیچ‌یک از سیاهپوستان اجازه ‌نداشت بدون مجوز ویژه به منطقه سفیدپوستان وارد یا از آن خارج‌شود.

مدت‌هاست كه این مناطق و حكمرانانشان رسمیت قانونی ندارند، حكمرانانی كه عروسك‌های خیمه‌شب‌بازی بودند و توسط حاكمیت سفیدپوست دست‌چین‌شده بودند. امروزه مردم آفریقای‌جنوبی، از هر رنگ و نژاد و مذهب، رهبرانشان را طی انتخاباتی دموكراتیك كه كم و بیش انعكاس اراده جمعی توده مردم هستند، برمی‌گزینند.

اما مسلما نه ۱۳ سال برای رسیدن به هدف، زمان كافی است و نه با قول‌های بی‌شماری كه برای قانع ساختن مردم به این شرایط، كه نتیجه قرن‌ها نابرابری برنامه‌ریزی‌شده است، می‌توان به نتیجه مطلوب دست‌یافت.

باوجود برنامه كاری بسیار شلوغ، دوهفته‌ای تصمیم‌گرفتم تا جایی كه امكان دارد از كپرهای متفاوت بازدید كنم. من مسیر پاكسازی نژادی را كه در منطقه شش كیپ‌تاون رخ‌داده بود، دنبال كردم. مسیری كه گویی ردی از اشك و شاید گونه‌ای دیگر از همان مصیبت فلسطینیان بود. والدین پدر و مادرم در سال ۱۹۴۸، تحت شرایطی مشابه با آفریقاییان، از خانه‌شان در فلسطین رانده ‌شدند.

آنها نیز به‌نظر كسانی كه خود را برتر می‌پنداشتند، آنقدر صلاحیت نداشتند تا در یك «شعاع جغرافیایی» با آنها زندگی‌كنند. آنهایی كه با زور از منطقه شش بیرون شدند نهایتا به خانه خود بازگشتند، اما فلسطینی‌ها هنوز آواره‌اند. والدین پدر و مادرم مدت‌هاست كه مرده‌اند، مادرم نیز و پدرم، پیرمردی بسیار بیمار در كمپ آوارگان غزه همچنان در انتظار بازگشت است. او نه تسلیم می‌شود و نه منصرف.

در كمپ‌های غزه، ما هم‌درد و عزادار مردم آفریقای‌جنوبی بودیم و به‌هنگام آزادی نلسون ماندلا جشن گرفتیم و پدرم بین كودكان همسایه آبنبات پخش كرد.

زمانی كه اسقف دزموند توتو از فلسطین دیداركرد، معترضان اسرائیلی با دیوارنویسی‌های نژادپرستانه به استقبال او رفتند و در كنار ساحل غربی شعار می‌دادند. این‌كار آنها توهینی شخصی برای فلسطینیان محسوب می‌شد.

توتو برای ماست، همانگونه كه چه‌گوارا، مارتین لوتر، مالكوم ایكس، مهاتما گاندی، احمد یاسین و یاسر عرفات برای ما بوده و هستند.

در جزیره رابین، جایی كه ماندلا و صدها تن از یارانش سال‌ها در آنجا زندانی بودند، دیوارهای پوسیده زندان را لمس‌كردم. غذای زندان براساس رنگ پوست جیره‌بندی می‌شد‌ و سیاهپوستان همیشه كمترین سهم را دریافت می‌كردند، اما با این حال زندانیان نظام زندان را هم به مبارزه طلبیدند.

آنها همه جیره‌های غذایی را در یكجا جمع‌كرده و به‌گونه‌ای تقسیم می‌كردند كه به ‌همگی سهمی مساوی تعلق‌گیرد. آنها به‌مثابه همرزمان واقعی، یكدیگر را بر خود ترجیح می‌دادند. بی‌عدالتی كوررنگ است. پس چه دوستی و همراهی راستینی.

هیچ‌گاه تا به این اندازه در كشوری احساس به‌هم پیوستگی و پذیرش نداشته‌ام. درس‌های بی‌نظیری باید از این كشور شگفت‌انگیز آموخته‌شود، مفاهیم زیادی كه باید مورد توجه قرار گیرد، برابری حقیقی را باید به ‌درستی درك كرد، مهمتر آنكه برای وصول به آن اقدامات بسیار زیادی باید انجام داد.

در میان بسیاری از دست‌نوشته‌هایی كه بر دیوار حصارگونه تنگه امیدنیك بود، شخصی واژه فلسطین را نوشته بود. این دیوار كه مشابه دیوار آپارتایدی است كه اسرائیل در سرزمین‌های فلسطینی و در ساحل غربی بنا كرده، حرف‌های شگرفی برای گفتن دارد. پیكار برای عدالت، جنگی واحد است، در هر كجا كه باشد.

رمزی برعود* روزنامه‌نگار عرب‌تبار آمریکایی

ترجمه: جواد ربیعی

منبع: الاهرام



همچنین مشاهده کنید