جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اسپانسر, مُد, فساد و


اسپانسر, مُد, فساد و

به نظر می رسد در هیچ دوره ای به مانند اواسط دهه ۹۰ روح پاک و بی آلایش فوتبال دچار تشویش نشده و دامن بازی جوانمردانه لکه دار نشده است

به نظر می‌رسد در هیچ دوره‌ای به مانند اواسط دهه ۹۰ روح پاک و بی‌آلایش فوتبال دچار تشویش نشده و دامن بازی جوانمردانه لکه‌دار نشده است. در آن برهه چنان فضائی حاکم بود که دیگر حتی مجالی برای فکر کردن راجع به وقایع ترسناک دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ باقی نماند. دلیل بسیار ساده است. اینترنت از سرویس پلیسی آمریکا به جهان بیرون عرضه شد و به مدد آن، حدود ۱۰ سال است که ریزترین جزئیات را در اختیار داریم و البته عجله زیادی برای دانستن بیشتر نکات زندگی شخصی فوتبالیست‌ها داریم. با عمیق شدن در اخلاق و رفتارهای فوتبالیست‌های بزرگ یک دهه اخیر، متوجه علاقه زیاد آنها به خودنمائی می‌شویم؛ این افراد به‌طور واضح از چنین اتهامی لذت می‌برند و ما آنها را در حالی می‌بینیم که در اطراف با تبلیغ مُد لباس‌های مختلف، جایگاه یگانه میان مردم یافته‌اند. انتخاب برترین گروه‌های عرصه مُدگرائی، مشکل است با این حال در نظر نهائی، افرادی که در ادامه، شرح آنها را خواهید خواند، برگزیده شدند. شما در صحت آنها شک نکنید. ما، این چنین کلکسیون خود را معرفی می‌کنیم:

۱۹۹۵؛ چلسی

بله آنها لباسی از چرم به تن داشتند. تلفیقی از اشکال گرافیکی و میوه نارنگی، چلسی بین سال‌های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶، ۲ مهاجم بزرگ بین‌المللی را در اختیار داشت. این ۲ نفر مارک هیوز و رودگولیت بودند. ”تیم“ قبل از حضور فردی به‌نام آبراموویچ اوضاع خوشی داشت. قبل از پیدا شدن سر و کله مرد روس، چلسی این توان را داشت که هر جنس بد و نامبرغوبی را با بهترین مدل عوض کند.

رودگولیت، افسانه هلندی کسی که پیش از آن با لباس روسونری نمایش‌های فراموش نشدنی را رقم زده بود، برخلاف آنچه گفته می‌شود، چندان به ظاهر صورت خود رسیدگی نمی‌کرد و فارغ از هر گونه نمایش مد بود. اسپانسر جدید باشگاه یعنی سامسونگ نمی‌تواند ۵۰ میلیون یورو بپردازد تا فقط نام خود را مقابل چشم علاقه‌مندان فوتبال ظاهر کند.

۱۹۹۶؛ منچستریونایتد

در آن سال بازار خیاط‌هائی که آخرین مدل لباس را برای باشگاه‌های مطرح می‌دوختند داغ بود و این بار برخلاف تصور، منچستریونایتد رهبری این موج جدید را عهده‌دار شد. شیاطین سرخ بخت مساعدی نداشتند. آنها غالباً از جین و سایر اقلام پارچه استفاده می‌کردند. منچستریونایتد قراردادهای کلان تجاری خود را از چشمان ممیزان مالیاتی دور نگه می‌داشت یا حداقل دستور سرآلکس فرگوسن اینگونه بود. آنها در این بازی با نتیجه ۳ بر یک مغلوب ساوتهمپتون شدند. پیروزی ”قدسین“ از سوی شیاطین سرخ آمیزه سختکوشی و هنرمندی تلقی شد، اما ساوتهمپتون علاوه بر ۲ موضوع فوق، بازیکنانی داشت که خارج از عرصه مدگرائی بازیکنانی واقعی بودند. پس از این شکست فرم پیراهن منچستریونایتد تغییر یافت. این یکی از بهترین تصمیمات عمر مربیگری فرگوسن بود. تغییر غیرمحسوس، افسانه‌های زیادی را پدید آورد.

بازیکنان منچستریونایتد تصور می‌کردند تنها نظر فرگی درست است. تعویض پیراهن موفقیت می‌آورد. بچه‌های شهر صنعتی انگلستان درست فکر می‌کردند و موضوع پیش پا افتاده‌ای چون عوض کردن یونیفورم، مانند کرایه یک هواپیما برای رسیدن هرچه سریع‌تر به مقصد؛ عمل کرد.

۱۹۹۷؛ یوونتوس

آنها می‌گویند اروپائی‌ها عقاید ”لیبرالی“ تندی دارند که این نتیجه خطی است که فوتبال ترسیم کرده است. به این معنا که حضور در سطوح ظاهری مانند قدمی رو به جلو در فاصله‌ای دور است. طی سال ۱۹۹۷ یوونتوس به مانند سال‌های قبل تصمیم داشت تغییراتی در ترکیب‌بندی رنگ سیاه و سفید خود ایجاد نماید. سران باشگاه به این منظور ستارگان تیم را کاملاً متقاعد نمودند. تاریخ نیز از تصمیم آنها دفاع می‌کرد. باشگاه در فصل ۱۸۹۹ (سال تأسیس) با پیراهنی جزء رنگ لباس امروزی به میدان می‌رفت و فقط در سال‌ ۱۹۰۳ طرحی جدید جایگزین آن شد.

یووه توسط یک انگلیسی به‌نام ”جان ساوج“ تأسیس شد. او هوادار تیم سنتی ”تونس کانتی“ بود و به همین خاطر رنگ پیراهن این تیم را جایگزین رنگ صورتی اولیه باشگاه نمود. از آن پس تورینی‌ها همان لقبی را یافتند که در انگلستان به نیوکاسل اطلاق می‌شود: کلاغ‌ها! یووه با پیراهن سفید و مشکی اوج گرفت. آنها در همه جا با لقب ”بیانکونری“ شناخته می‌شوند و دیگر در کمتر محله‌ای نام اولیه تیم ”کالر روزا“ (بنفش‌ها) به یاد آورده می‌شود.

۱۹۹۸؛ مکزیک، کامپوس

خورجه کامپوس سنگربان وقت مکزیک به ۴ دلیل فوق‌العاده مشهور شد: قامتی کوتاه، دروازه‌بانی نمونه، توانائی‌هایش در بازی با توپ، حضور در جائی غیر از دروازه، و تنوع‌طلبی در نوع لباس. شما هرگز نمی‌توانستید تصور کنید او برای حضور در بازی بعدی از چه لباسی استفاده می‌کند. کامپوس در جام جهانی ۱۹۹۸ خود را به شکل طاووس درآورده و به جهت رنگ روشن لباسش مورد اعتراض قرار گرفت. هر چند مکزیک سقوط داشت، اما منطقه کامپوس به‌عنوان یک نمایش مُد عالی باقی ماند. لباس پوشیدن و تنوع‌طلبی برای کامپوس یک کار بزرگ و تفریحی، مناسب بود. شاید او با عمل خود نوعی اعتراض و حتی توهین به شخص خاصی را مدنظر داشت. هیچ‌گونه بحث و منازعه‌ای راجع به سازندگان آزتک (مکزیکی‌ها) وجود ندارد. پیراهن تیم ملی مکزیک مقدس تلقی می‌شد اولیاف منطقه‌ زندگی خود را به لباس‌های فاخر اهالی پارک دوپرنس پاریس ترجیح می‌داد. لباس‌های کامپوس هرگز مانند قد و قامت او کوچک و جلف نبود!

۱۹۹۹؛ باز هم کامپوس

در بازی مکزیک طی مسابقات جام ملت‌های آمریکای جنوبی مقابل پرو، کامپوس اطراف چشم‌های خود را به شکل عجیب با نقش و نگارهای مختلف پوشانده بود. او مد جدیدی با استانداردهای فوق‌العاده بالا به راه انداخته بود! چشم‌بندی مخصوص که کامپوس به چشم داشت، مانع دید کامل وی برای نواختن صحیح شوت‌های مستقیم می‌شد با این حال، خودآزاری عجیب وی، بسیار کمتر از نمایش جالب درون دروازه، مردم را متحیر می‌کرد. در سال ۲۰۰۱ معیارها تغییر یافت. بازی‌های کامپیوتری یوفا و فیفا به بازار عرضه شد، اما آن چیزی که ثابت ماند این نکته بود: محبوبترین شخصیت پلی‌استیشن، خورخه کامپوس مکزیکی بود. محصولات پرفروش با چهره او پرفروش‌تر می‌شد. علاقه کامپوس برای پوشیدن لباس‌های پرزرق و برق ناشی از نوع دیدگاه مردم محله‌ای بود که وی در آنجا به دنیا آمد و رشد کرد. شگفت‌زده خواهید شد اگر بشنوید، روح بزرگ مکزیکی‌ها، علاقه‌ای به رقابت برای کسب عنوان سلطان پارچه‌ها، ندارد!

۲۰۰۰؛ شفیلد ونزدی

در انگلستان شیوه حضور یک اسپانسر فوتبال تفاوت زیادی با نوع مأنوس آن در آمریکای جنوبی و حتی سایر نقاط اروپا دارد. اینجا از بیلبوردهای تبلیغاتی خبری نیست و باشگاه‌ها برای پیروزی در عرصه تجارت احتیاج به هوش برتر و انتخاب مناسب دارند.

رکوردداران حضور اسپانسرهای مختلف، تیم‌هائی نظیر برایتون و وست‌بروم هستند. شرکتی به‌نام ”نیوکاسل بران‌آله“ مدت‌های مدیدی حمایت مالی نیوکاسل را برعهده داشت. از این لحاظ شفیلدونزدی در سال ۲۰۰۰ داستانی جالب را پشت سر گذاشت. آنها به‌عنوان تیمی که از دسته بالاتر به دسته اول سقوط کردند احتیاج فوری به جذب اسپانسر داشتند. عاقبت رئیس بانک (Chups-Chupa) موافقت خود را اعلام کرد و از آن پس لوگوی این اسپانسر، به شکل برجسته‌ای روی لباس آبی و سفید باشگاه خودنمائی می‌کرد. ترکیب رنگ‌بندی این اسپانسر صورتی و زرد بود و وقتی روی پیراهن باشگاه ثبت می‌شد، ترکیب ناهمگونی را به‌وجود می‌آورد. عاقبت رؤسای بانک موردنظر تصمیم گرفتند رنگ موردنظر خود را تغییر دهند. ۳ بار چنین کاری تکرار شد، اما اتحاد موردنظر به‌دست نیامد. باشگاه به مانند یک طفل شیرخوار به این اسپانسر وابسته بود...

اتفاقات بعدی، باشگاه را رو به تشنج برد. عقاید سنتی نفی شده است؛ اما هواداران از اینکه حتی نام باشگاه محبوب خود را زیر سایه این اسپانسر می‌دیدند، آتش می‌گرفتند. ثمره اعتماد بیجا، باشگاه را به حال و روز فعلی انداخته است. بازیکنان بزرگ از این تیم جدا شده‌اند و اسپانسر شفیلد منفعلانه در حال قی کردن پرخورهایش است.

۲۰۰۱؛ ایتالیا

اگر شما یک ورزشگار باشید، می‌توانید با پوشیدن لباس تیم ملی ایتالیا صاحب اندام زیباتری شوید. این همان نیت اصلی کاپا (Kappa) اسپانسر پیراهن آتزوری است. آنها از نوع لباس کش‌دار (استرج) بهره می‌برند که قابلیت پائین آمدن تا زیر زانوها را دارا است. مردم از سبک‌های جدید سخن می‌گویند، اما ”کاپا“ در عرصه نوآوری پیشتاز است. شاید از جنبه زیبائی لباس، تیم ملی ایتالیا جالب توجه باشد، اما از لحاظ ورزش توجیه چندانی وجود ندارد.

مردم پول می‌دهند تا به استادیوم‌های فوتبال آمده و از بازی لذت ببرند و نه اینکه مسابقات پرورش اندام را تماشا کنند! فوتبال ایتالیا با اتخاذ شیوه عجیب خود بخت‌های بسیاری از دست داده است. تیم ملی ولز و باشگاه تاتنهام نیز مشابه چنین لباس‌هائی را به تن می‌کنند. آنها برای باقی ماندن در عرصه مُد نهایت فعالیت خود را انجام می‌دهند. برخی مسائل باید غیر واقعی به نظر بیایند!

۲۰۰۲؛ کامرون

موضوع فقط در کاپا و ایتالیا خلاصه نمی‌شود. کامرون و پوما نیز دست کمی از آنها ندارند. در آن سال‌، پوما طرحی برای شیرهای رام‌نشدنی در نظر گرفت که در نوع خود عجیب بود. این شرکت اصرار داشت کامرون با لباس سبز رنگ بدون آستین، مسابقاتش را برگزار کند. بازی با آستین حلقه‌ای خوش‌یمن بود. اولین تورنمنت با فتح دوباره جام ملت‌های آفریقا همراه شد، اما با دستور فیقا بر غیرقانونی بودن پوشش لباس کامرونی‌ها رؤیای حضور ایده جدید پوما در جام جهانی نقش بر آب شد. آنها حقه‌ای جدید را امتحان کردند: پوشش سیاه رنگی را به‌عنوان آستین لباس‌شان برگزیدند. پوما به‌طور غیرمستقیم یوفا را مجبور ساخت تا چنین لباسی را تأئید کند. ”خط اریبی“ بر پیراهن تیم افزوده شد و در نهایت کار لباس جدید به اتمام رسید. کامرون پس از حذف بزرگ سال ۲۰۰۲ از فیفا درخواست کرد که اجازه دهد در بازی‌های قاره‌ای از لباس‌های قبلی استفاده کند. بلاتر پیشنهاد آنها را رد کرد، اما شیرهای رام‌نشدنی تمکین نکرده و بدون اجازه فیفا با آستین‌های حلقه‌ای بازی‌های مقدماتی جام جهانی را پیگیری کردند. عاقبت فیفا به تقلب آنها پی برد و ۶ امتیاز از حساب آنها کم کرد. این پایان قصه بود...

۲۰۰۳؛ فیفا

سپ‌بلاتر با اظهارنظری نابخردانه، فوتبال زنان را تا حد یک نمایش زشت و ناپسند تقلیل داد. گفته‌های وی مورد اعتراض بسیاری از زنان فوتبالیست قرار گرفت.

در سال ۲۰۰۳، باشگاه فوتبال زنان ”توتشینتال“ آلمان تصمیم گرفت با هواداران و اعضاء شورای شهر ملاقاتی داشته باشد. آندریاس دیتمن رئیس لیگ آماتور زنان که ۲۳ تیم قدرتمند را شامل می‌شود، ادعا می‌کند زنان فوتبالیست هیچ مشکلی را احساس نمی‌کنند. در همان سال تیم زنان ”هایدینبورگ یونایتد“ استرالیا به‌خاطر حک نمودن شعارهای مستهجن در ابتدای نام اسپانسر خود، مورد مؤاخذه قرار گرفت، اما فیفا هیچ عکس‌العملی نشان نداد. تیم سرانجام سر از خانه‌های فساد درآورد.

۲۰۰۴؛ آتلتیکو بیلبائو

آتلتیکو بیلبائو می‌تواند در لیگ اسپانیا بازی کند، اما به هر حال یک تیم باسکی است و خود را موظف نموده فقط از بازیکنان این منطقه در تیم خود بهره ببرد نه از کشورهای خارجی و نه از اسپانیا! این باشگاه سمبلی برای آزادی و استقلال منطقه جدائی‌طلب باسک است.

باشگاه در سال ۲۰۰۴ صدمین سال تأسیس خود را جشن گرفت. در خلال مراسم، ”خوزه ماریا آرتی“ رئیس باشگاه گفت: ”بیلبائو فراتر از یک تیم ورزشی است. بیلبائو احساس یک منطقه محسوب می‌شود. باشگاه ما مانند نمایش یک اپرا است که درباره راه منطقی آزادی صحبت کرده و آن را آنالیز می‌کند“.

در عرصه پیراهن باشگاه، آنها همکاری ویژه‌ای با ”داریو اورزائی“ دارند. او یک طراح محلی است که در جشن ۱۰۰ سالگی به خوبی ”آنالیز رهائی“ را با طرح جدیدش نشان داد. طرح اصلی لباس بیلبائو قرمز و سفید است و گاهی اوقات از لباس دوم خود که به رنگ ارغوانی است استفاده می‌کند. آنها مثال درست این فرضیه هستند که چرا نقش پیراهن نشان دهنده همه اعتقادات یک باشگاه است. ظاهراً لباس جدیدی در راه است. این اتفاق جدید در جام یوفای سال آینده به منصه ظهور می‌رسد و تا آن زمان ”دلی میسیوم“ پر رفت و آمد خواهد بود.

۲۰۰۵؛ وردربرمن

جوانان امروزی برای هر رفتاری هزاران توجیه دارند. ناکامی تیم‌ها نیز حاصل کارهای زننده‌شان است. وقت آن رسیده که پلیس محلی لباس‌های سنتی سبز و سفید وردربرمن را ضبط کند. اسپانسر باشگاه (KIK) در ابتدای سال قصد داشت طی نشستی موضوع تغییر پیراهن باشگاه را به اطلاع رؤسای باشگاه برساند، اما اتفاقات بعدی مانع حصول این امر شد. گروه (KIK) با پاسخ قاطع رؤسای تیم روبه‌رو شد. ما در فصل گذشته با این پیراهن هر ۲ جام را بالای سر بردیم و پیراهن تیم برنده قابل تغییر نیست! ”کاپا“ نیز وارد میدان شد. آنها طرح ویژه‌ای ارائه دادند. شرکت فوق اعلام کرد وردربرمن از این پس به جای لباس سبز از رنگ ملایم‌تری استفاده نماید. اتمام حجت کاپا مسئولان قهرمان دوگانه آلمان را راضی نمود. بله رنگ نارنجی کاپا مورد پذیرش قرار گرفت و ثابت شد که چگونه یک جوک می‌تواند روزی به واقعیت تبدیل شود. اگر خود را با تغییرات وفق دهید غالباً نتایج بهتری عادتان خواهد شد. وردربرمن با بی‌علاقگی تمام این واقعیت را پذیرفته است.



همچنین مشاهده کنید