یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

این فوتبال بیمار به جراحی نیاز دارد


این فوتبال بیمار به جراحی نیاز دارد

تیم ملی فوتبال ایران بار دیگر در جام ملت های آسیا ناکام ماند تا حسرت قهرمانی مان از مرز ۳۵ سالگی هم بگذرد و حالا چشم امید به ۴ سال دیگر دوخته ایم تا شاید تقدیر در آستانه ۴۰ سالگی این حسرت کاری کند

تیم ملی فوتبال ایران بار دیگر در جام ملت‌های آسیا ناکام ماند تا حسرت قهرمانی‌مان از مرز ۳۵ سالگی هم بگذرد و حالا چشم امید به ۴ سال دیگر دوخته‌ایم تا شاید تقدیر در آستانه ۴۰ سالگی این حسرت کاری کند. البته وقتی دست به دامن تقدیر می‌شویم، دقیقا به این معناست که در شرایط فعلی حتی به وقوع این رویداد در ۳ دوره آینده هم نمی‌توانیم امید داشته باشیم.

این روزها اکثر مباحث در مورد مسائل فنی تیم ملی است، ولی به نظر می‌رسد بی‌خاصیت‌ترین مباحث در همین زمینه باشد، چرا که اولا در مورد اندیشه‌ها و رفتارهایی بحث می‌شود که دیگر وجود خارجی ندارد و درست یا غلط پرونده‌شان بسته شده است. ثانیا مجری و متهم اصلی این پرونده یعنی افشین قطبی اصلا در ایران حضور ندارد که بخواهد پاسخگو باشد. به همین خاطر خیلی راحت است که اکثر سخنوران گرامی تمام کاسه و کوزه‌ها را بر سر او می‌شکنند و خلاص و دوباره روز از نو و روزی از نو!

هرچند طی چند ماه اخیر قبل از جام‌ ملت‌های آسیا اکثر قریب به اتفاق رسانه‌ها و کارشناسان با قرار گرفتن در مسیر موج تکراری «حمایت از تیم ملی» گرفتار شدند و با تقدم و تاخر بنای تعریف و تمجید از دستپخت افشین قطبی را گذاشتند ولی مثل روز روشن بود که بار کج به منزل نمی‌رسد.

‌شاید عمده‌ترین سرافکندگی برای حمایت کنندگان این تیم، بازی‌های مرحله گروهی باشد که با بی‌هویت‌ترین بازی‌های ممکن و فقط به لطف ضعف مفرط حریفان با کسب تمام امتیازات صعود کردیم و آقایان به جای اشاره به نقاط ضعف آشکار تیم ملی، در مورد نداشته‌هایش یعنی تاکتیک و برنامه داستان‌سرایی‌ها کردند. آخر چگونه می‌شود تیمی که بین ۱۶ تیم حاضر در این رقابت‌ها از لحاظ ضربه به دروازه مکان سیزدهم، از لحاظ ضربه در چارچوب عنوان دوازدهم و از لحاظ خطا عنوان دوم را در پایان مرحله گروهی به خود اختصاص داده بود، مدعی قهرمانی معرفی کرد و با وعده و وعیدهای توخالی افشین قطبی همسو شد؟ البته دیدیم که شد و در نهایت هم شد آنچه باید می‌شد. یعنی مقابل کره جنوبی تیم ترسوی ایران عملا هیچ حرفی برای گفتن نداشت و در یکی از ضعیف‌ترین بازی‌های تاریخ فوتبال ایران مقابل کره جنوبی، دفاع همه‌جانبه برای کشاندن کار به ضیافت شانسی پنالتی‌ها هم در دقیقه ۱۰۵ ناکام ماند و براساس پتانسیل تیم، حذفی کاملا سزاوارانه داشتیم.

صحبت در مورد افشین قطبی و خطاهایش در تیم ملی هیچ دردی را از فوتبال ایران درمان نخواهد کرد، هر چند معتقدیم او بیشتر از لیاقت و توانایی‌اش نتیجه گرفت، اما یک مورد که بیشتر مرتبط با بحث امروز است را نمی‌توان از نظر دور داشت. افشین قطبی بیش از ۲۰ ماه سرمربی تیم ملی بود و سوال اینجاست که آقایان مدیر و مسوول در فدراسیون فوتبال با چه دیدی عملکرد او را مورد نقد و بررسی قرار دادند و رای بر ابقایش و سپردن عنان اختیار تیم ملی به دستانش را دادند؟ اگر قرار است روی نتیجه قضاوت کنیم، پس کیفیت و فن فوتبال چه می‌شود؟ یعنی آقایان ندیدند که در تمام بازی‌های تدارکاتی تیم ملی به قصد نتیجه وارد میدان می‌شد و کوچک‌ترین موارد مربوط به تاکتیک و مرور برنامه‌های تهاجمی (اگر برنامه‌ای بود) در آن دیده نمی‌شد؟ البته به صورت مشخص از فدراسیونی که رئیس آن به صورت فرمایشی و به عنوان بله قربان‌گوی فرد متنفذی که یارای شرکت در انتخابات را نداشت و صد البته بدون رقیب انتخاب شده است، چنین انتظاراتی را قطعا نباید داشت.

این روزها برخی از رسانه‌ها و مخصوصا رسانه ملی برای این‌که نشان دهند تا حدودی از گذشته درس گرفته و می‌خواهند یک قدم به جلو بردارند، از مخاطبان خود این سوال را می‌پرسند که حال چه باید کرد؟ ولی مساله اینجاست که اکثر پاسخ دهندگان یا به جملات کلی بسنده می‌کنند که «باید ساختارسازی کرد» و «باید از پایه شروع کرد» یا سراغ موارد زیر و جزئی می‌روند که مثلا مربی خارجی بهتر است یا مربی داخلی یا باید باشگاه‌ها تقویت شوند و... .

ای کاش کسی پیدا می‌شد و می‌گفت که «خانه از پای بست ویران است» چون ساختار فوتبال ما از هر منظری که بخواهیم به آن نگاه کنیم غلط بنا شده است و آن گروهی که از واژه ساختارسازی استفاده می‌کنند باید به این نکته توجه داشته باشند که غلط‌گیری بخش اول و مقدماتی است، ولی وقتی صحیح ننویسیم و درست عمل نکنیم به صورت مشخص در جا زده‌ایم.

نکته: اصلاح ساختار بیمار فوتبال ایران کاری سخت و هزینه‌بر است ولی چنانچه این فرآیند به شکلی درست و منطقی و با مدیریت صحیح و همسو با تمام عوامل مرتبط انجام شود، شدنی است.

با یک حساب سرانگشتی، فوتبال ایران در حال حاضر گردشی معادل ۴۰۰ میلیارد تومان در سال دارد که این مبلغ سال به سال هم افزایش پیدا می‌کند، ولی در قبال پولی که ۹۰ درصد آن توسط بخش دولتی هزینه می‌شود به هزار و یک علت و مهم‌تر از همه مدیریت غیر پاسخگو و هزینه‌کننده صرف، تقریبا هیچ سودی حاصل نمی‌شود. در حالی که در اکثر نقاط دنیا و مخصوصا قدرت‌های درجه اول این رشته، فوتبال یک صنعت تمام‌عیار است که در چرخه خود نه‌تنها هزینه‌هایش را با درآمدهایش تراز می‌کند، بلکه فرصت‌های شغلی متعددی هم نصیب جامعه می‌کند تا همه از این ورزش هم لذت ببرند و هم استفاده کنند.

وقتی صحبت از ساختار‌سازی می‌شود باید همین دولت که در سال هزینه‌ای گزاف از نوع بدون بازگشت را در فوتبال انجام می‌دهد، همسو با بخش خصوصی شود و به مرور اختیاراتش را در عین حمایت به این بخش واگذار کند تا در درازمدت هم از شر این هزینه گزاف خلاص شود و هم دیگر درپی هر نتیجه‌ای مدیرانش مجبور به پاسخگویی و البته توجیهات اکثرا غیرمنطقی و مضحک نشوند. در عجبیم که قبل از انتخابات خردادماه سال ۸۸، رئیس‌جمهور محترم وعده خصوصی‌سازی ۲ باشگاه بزرگ و پرطرفدار پایتخت را داد، ولی مسوولان آنقدر در این مهم مسامحه کردند که با گذشت حدود ۲۰ ماه از وعده نفر اول اجرایی کشور، هنوز گامی برای حرکت در مسیر خصوصی‌سازی برداشته نشده است.

از طرف دیگر، مجلس شورای اسلامی هم باید به سهم خود در خروج فوتبال از وضعیت بن‌بست فعلی کمک کند.

در حالی که اکثر نمایندگان محترم علاقه زیادی به فوتبال دارند و اظهارنظرهای مختلف آنها در مورد این رشته پرطرفدار صحت این ادعا را ثابت می‌کند، به طور مشخص مجلس برای فوتبال جز سوالاتی که هیچ‌گاه بدرستی از طرف ورزشی‌ها پاسخ داده نمی‌شود، هیچ قدم کاربردی دیگری برنداشته است. در تمام کشورهای صاحب‌ سبک دنیا، بخش عمده‌ای از درآمدهای یک باشگاه از طریق فروش محصولات باشگاه تامین می‌شود که میانگین این رقم در کشورهای اسپانیا، آلمان، انگلیس، ایتالیا، هلند، ترکیه و ... حدود ۳۰ درصد درآمدهای باشگاه را شامل می‌شود ولی در ایران تیم‌های استقلال و پرسپولیس‌ که هر کدام حداقل ۱۰ میلیون هوادار دارند، از این بابت نمی‌توانند حتی یک ریال درآمد داشته باشند، چون مجلس شورای اسلامی به رغم تمام حساسیتی که روی مسائل مختلف اجتماعی و مخصوصا ورزش دارد تا به حال از تصویب قانون کپی‌رایت محصولات ورزشی دریغ کرده است.

در کشور ما که تلویزیون خصوصی وجود ندارد، حق پخش پرداخت شده از سوی صداوسیما به لیگ به طور قطع درصد بسیار ناچیزی از هزینه‌های باشگاه‌ها را شامل می‌شود و حال که باشگاه‌های ایران از این منبع درآمد باشگاه‌های کشور پیشرفته محروم هستند لااقل از طریق قانون کپی‌رایت و با فروش محصولاتشان می‌توانند درصدی از هزینه‌های خود را پوشش دهند. در این میان بخش‌های مختلف دولت هم به جای هزینه چند صد میلیاردی بدون بازگشت می‌توانند در صورت تسریع روند خصوصی‌سازی باشگاه‌ها، این مبلغ را به شکل وام بلندمدت و بسیار کم‌بهره در اختیار باشگاه‌ها قرار دهند تا آنها هم از این چرخه معیوب اقتصادی یعنی هزینه کلان بدون بازگشت خارج شوند.

به طول قطع باشگاه خصوصی که مکلف شود دخل و خرج مشخص و ترازی داشته باشد نمی‌تواند مثل باشگاه‌های فعلی ما نزدیک به یک میلیارد تومان خرج فلان ستاره بکند و ارقام نجومی نزدیک به میلیارد را به بقیه نفراتش بدهد. در این حالت به اجبار وارد عرصه سازندگی می‌شود تا از سرمایه خود استفاده کند و به این شکل در دراز مدت هم سیستم اقتصادی بیمار فوتبال ما درمان می‌شود و هم این فوتبالی‌ها خواهند بود که در قبال فوتبال پاسخگو خواهند بود، نه مدیرانی که به طرفه‌العینی منصوب می‌شوند و به محض کوچک‌ترین مخالفت یا عدم سازگاری با مدیر بالادستی، معزول!

به شکلی کاملا مشخص اصلاح ساختار بیمار فوتبال ایران کاری سخت و هزینه‌بر است ولی چنانچه این فرآیند به شکلی درست و منطقی و با مدیریت صحیح و همسو با تمام عوامل مرتبط انجام شود، شدنی است. کاری که باید مجلس، دولت و فوتبالی‌ها در آن به کمک بخش خصوصی بیایند. این حرکت قطعا مستلزم زمان نسبتا زیاد و حوصله فراوان و البته هزینه‌ای بالا است ولی مشخصا این هزینه در قبال پولی که در صورت ادامه این روند فعلی بدون بازگشت در فوتبال ایران صرف خواهد شد، رقمی به مراتب کمتر با بازده فوق‌العاده بیشتر خواهد بود.

آرش رستم‌نمدی



همچنین مشاهده کنید