دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سیمای امیرمؤمنان علیه السلام از منظر نهج البلاغه


سیمای امیرمؤمنان علیه السلام از منظر نهج البلاغه

شناسایی و شناساندن شخصیت امیرمؤمنان علی علیه السلام به عنوان انسان كامل و الگویی برای كارگزاران و عامّه مردم, جزء ضرورت های عصر حاضر است آنچه در این مقاله دنبال شده تصویری از شخصیت آن حضرت است كه از زبان ایشان در نهج البلاغه ارائه گردیده

شناسایی و شناساندن شخصیت امیرمؤمنان علی علیه‏السلام به عنوان انسان كامل و الگویی برای كارگزاران و عامّه مردم، جزء ضرورت‏های عصر حاضر است. آنچه در این مقاله دنبال شده تصویری از شخصیت آن حضرت است كه از زبان ایشان در نهج البلاغه ارائه گردیده. محورهای مورد توجه در مقاله عبارتند از: مقام علمی؛ مقام بصیرت و یقین؛ مقام‏های اخلاقی در عرصه‏هایی همچون پرهیزگاری، زهد و دنیاگریزی، عدالت‏خواهی، شجاعت و ملازمت با پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله .

این در حالی است كه امام از گفت‏وگو درباره خود و ستایش از خویشتن ابراز ناخشنودی كرده و آنچه بر زبان ایشان جاری شده از سرِ نیاز و اقتضای حال بوده است.

سیمای آفتابگون حضرت علی علیه‏السلام چنان پر تشعشع است كه هر چشمی را یارای نگریستن در آن نیست، و ستیغ شخصیت و هویّت الهی او چنان فرازمند است كه پای هر راه‏پیمای سختكوش و بلند همّتی به دامن آن نخواهد رسید، و مرغ بلندپرواز اندیشه‏ها به كرانه آن نزدیك نتواند شد. علی بن ابی طالب علیه‏السلام بهترین مصداق این بیت نغز است:

كتاب فضل تو را آب بحر كافی نیست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم.

از روزگاری كه آن یگانه دهر پا به عرصه وجود گذاشت، تا به امروز هزاران زبان و قلم در مدح و ستایش ایشان به كار افتاده‏اند تا رقص‏كنان جلوه‏ای از جلوه‏های آن انسان بی‏همتا را به تصویر بكشند. اما چه سرّی در شخصیت آن امام همام نهفته است كه همگان همچنان شیدای نیوشیدن مكارم اویند و سر به جیب تفكر در عظمت او؟!

آنچه در این بین شنیدن دارد ترسیم و تصویری است كه خود امام از شخصیت و مقامات علمی و معنوی خویش در برابر چشم همه حق‏پویان نهاده است، و شاید این بهترین ترسیم باشد؛ زیرا گرچه امام به خاطر ناپسندی تمجید از خویش، از این كار طفره رفته، اما در لابه‏لای سخنان بر جای مانده از او در نهج‏البلاغه، اسراری فروریخته كه سخت به كار می‏آیند و ارائه آن‏ها برای عاشقان آن امام بسیار شیرین و شنیدنی‏اند.

● ناخشنودی امام علیه‏السلام از ستایش خویشتن

امیرمؤمنان علیه‏السلام تجسّم انسان كامل و تفسیر مجسّد آیات نورانی كتاب حق است. چنین انسانی قرآنی نیك می‏داند كه آیه «فَلاتُزكّوا انفسَكُم هُو اَعلُم بِمَن اتّقی» (پس خودتان را پاك مشمارید. او به [حال] كسی كه پرهیزگار است داناتر است.) (نجم: ۳۲) از آموزه‏های بلند اخلاقی قرآن است. از این‏رو، از ستایش خود اظهار ناخشنودی می‏نماید:

«و قد كرهتُ أن یكونَ جالَ فی ظنّكم إنّی أحبُّ الاطراءَ و استماعَ الثناءِ و لستُ ـ بِحمداللّهِ ـ كذلكَ، و لو كنتُ اُحبُّ اَن یُقالَ ذلكَ لتركتُه إنحطاطا، لِلّهِ سبحانه عن تناوِل ما هو أحقُّ به مِن العظمهِٔ والكبریاءِ»؛(۲) و خوش ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من دوستدار ستودنم و خواهان شنیدن ستایش. سپاس خدای را كه چنین نیستم، و اگر دوست داشتم كه درباره‏ام چنین گفته شود، آن را وامی‏نهادم؛ به خاطر فروتنی در پیشگاه خداوند سبحان و عظمت و بزرگی كه او بدان سزاوار است.و در جای دیگر، اذعان می‏كند كه اگر نهی الهی از خودستایی نبود، انبوه فضایل خود را برمی‏شمردم:

«و لولا ما نَهیَ اللّهُ عنه من تَزكیهِٔ المرءِ نفسَهُ لَذكَر ذاكرٌ فضائلَ جَمّهًٔ تعرفُها قلوبُ المؤمنینَ و لاتَمجُهُّا آذانُ السامعینَ»؛(۳) و اگر نبود كه خداوند پاك شمردن خویش را نهی كرده است، گوینده فضیلت‏های انبوهی را یاد می‏كرد كه دل‏های مؤمنان با آن‏ها آشناست و در گوش شنوندگان خوش آواست.

در خطبه ۲۱۶ با صراحت اعلام می‏كند كه مرا ستایش نكنید: «ولا تُثنّوا علیَّ بجمیلِ ثناءٍ.»

دامن امام از خودستایی و خودپسندی چنان مبرّا و منزّه است كه از همراه شدن حرب بن شرحبیل شبامی با خود ممانعت كرد؛ معتقد بود چنین همگامی با زمامدار، باعث به انحراف كشیدن او و خواری مؤمن می‏گردد:

«اِرجِع! فانَّ مَشیَ مِثلِك معَ مِثلی فتنهٌٔ للوالی و مذلّهٌٔ لِلمؤمِن»؛(۴) بازگرد كه پیاده رفتنِ چون تویی با چون من موجب فریفته شدن والی و خواری مؤمن است.

آن‏گاه كه در بدو ورود به شهر «انبار» با انبوه مردمی روبه‏رو شد كه بنا به عادت خود در استقبال از شاهان، هلهله‏كنان به استقبال ایشان آمدند، مانع این كار شد و به آنان فرمود: چنین برخوردی، هم برای زمامداران زیان‏آور است و هم برای مردم:

«... واللّهِ ما یَنتفعُ بهذا أُمراؤُكم و اِنَّكم لتَشقّونَ به علی أنفسِكم فی دُنیاكم و تَشقَونَ به فی آخرتِكم»؛(۵) به خدا كه امیران شما از این كار سودی نمی‏برند، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج می‏افكنید و در آخرتتان بدبخت می‏گردید.

پرهیز و ناخشنودی از خودستایی ـ هر چند شخص در مرتبه‏ای عالی از كمال انسانی باشد ـ برای انسان‏های كمال یافته امری طبیعی است؛ زیرا آنان به همان اندازه كه راه طولانی و دراز كمالات را طی نموده باشند، در برابر خود راهی بس طولانی دیده و مقدار طی شده را در برابر آن بس ناچیز و خرد می‏انگارند؛ چه آنكه هدف نهایی آنان لقای خداوندی است كه در پهنه ارزش‏های والا و صفات جمال و جلال، كرانگی برنمی‏تابد. سرّ اظهار قصور یا تقصیر یا خردی و ناچیزی اولیای الهی در برابر عظمت خداوند همین نكته است.

علاّمه حدیث‏شناس، مجلسی رحمه‏الله ، آورده است: «شاید یكی از آثار استغفار و توبه‏خواهی پیشوایان دینی، آن هم هفتاد بار یا بیشتر در روز، بی‏آنكه گناهی مرتكب شده باشند همین است كه هر گامی به سوی عالم قدس می‏گذارند، درجه پیشین و طاعات و عبادات آن را در برابر درجه پسین ناقص می‏بینند. از این‏رو، از كاستی كار خود استغفار می‏كنند و به سوی خدا توبه می‏آورند و برای دست‏یابی به درجه‏ای بالاتر از درجه خود، به خدا لابه می‏نمایند.»(۶)

● دلایل ستایش امام علی علیه‏السلام از خویشتن

اگر خودستایی در آموزه‏های قرآن نكوهیده شده و طبع ره‏پویی در مسیر تكامل آن را برنمی‏تابد و سیره امیرمؤمنان علیه‏السلام نیز با آن نمی‏سازد، پس چرا احیانا در لابه‏لای كلمات آن حضرت علیه‏السلام به عباراتی برمی‏خوریم كه حكایت از خودستایی دارند؟

به این پرسش، چند پاسخ ارائه شده‏اند:

۱. بیان كمالات نفسانی در حقیقت، بیان نعمت‏هایی است كه خداوند به شخص داده است، البته در صورتی كه او این كمالات را سراسر منتسب به خداوند بداند و صلای «انّما اوتیتُه علی علمٍ عندی» (قصص: ۷۸) سر ندهد، بلكه معتقد باشد كه «هذا مِن فضلِ ربّی» (نمل: ۴۰) و بدین خاطر است كه خداوند، خود فرمان به بازگویی نعمت خدادادی داده است: «و اَمّا بنعمهِٔ ربِّك فَحدِّث.»(ضحی: ۱۱) امام علیه‏السلام در فقره‏ای از گفتار خود به این امر اشاره كرده‏اند:

«أنَا الّذی فقأتُ عینَ الشركِ و ثَللتُ عرشَهُ، غیرُ ممتنٍّ علیَ اللّهِ بجهادیٍ و لا مدلٌ الیه بطاعتیِ، و لكن اُحَدِّثُ بنعمهِٔ ربّی»؛(۷) من كسی هستم كه چشم شرك را از كاسه درآوردم و بنیاد آن را درهم شكستم. با این حال، به خاطر جهادم، بر خداوند منّتی ندارم و به خاطر طاعتم نازی بر او نمی‏فروشم، بلكه تنها از نعمت پروردگارم سخن می‏گویم.

۲. امام با این كار، می‏خواهند پرده از چهره تاریخ كنار بزنند؛ زیرا پس از رحلت پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، در كنار انحراف مسیر امامت و پیشوایی و انتقال آن به نااهلان، علم و دانش نیز در خدمت همینان برای تثبیت حكومتشان درآمد. در نتیجه، بسیاری از حقایق تاریخی در هاله‏ای از ابهام و حجاب فرو رفتند. چهره تابناك امام علیه‏السلام بیشترین بی‏مهری را در كتاب تاریخ به خود دیده است، تا بدانجا كه لعن و دشنام آن یگانه دهر یك سده در مقدّس‏ترین مكان‏ها و زمان‏ها ورد زبان مردم نادان بود! امام علیه‏السلام با عنایت به این واقعیت تلخ، با پرده‏برداری از گوشه‏ای از شخصیت والای خود، به مقابله با آن برخاستند.

۳. امام علیه‏السلام با این كلمات درصدد دفاع از حق خود برآمده‏اند؛ زیرا به رغم وجود ده‏ها شاهد قرآنی و روایی، از جمله ماجرای «غدیر خم»، گروهی سست ایمان در «سقیفه» گرد آمدند و سپیدی مو را بر سپیدی دل ترجیح دادند و چنان تدبیر كردند كه یكی پس از دیگری توپ خلافت را به یكدیگر پاس دهند و به قول امام علیه‏السلام ، تا توانستند از پستان آن دوشیدند و آن تنها شایسته روزگار را ۲۵ سال خانه‏نشین كردند.(۸)

به نظر می‏رسد محرومیت امّت اسلامی از درك فیوضات علمی، معنوی، سیاسی و اجتماعی امام علیه‏السلام ، كه ناشی از جهل و ناآگاهی از مقام بلند و شامخ ایشان بوده، مهم‏ترین عامل توصیف امام علیه‏السلام از خود بوده است.

به راستی، چرا امام علیه‏السلام بارها در حضور مردم فرمودند: «سَلونی قبلَ اَن تَفقدونی»؟(۹) آیا سرّ این فراخوانی به پرسش همان جمله «قبلَ ان تفقدونی» نیست؟! بنابراین، سخن از شخصیت امیرمؤمنان نیست تا اگر تمجیدی صورت گیرد، به شخص برگردد و حمل بر خودستایی شود، بلكه سخن از علم، معنویت، كمالات اخلاقی و سیاست‏دانی است كه به صورت تمام و جامع، در این انسان سترگ گرد آمده‏اند و زود است كه عمر او به سر آید و مردم از این كان عظیم بی‏بهره بمانند.

به این سخن بلند امام علیه‏السلام توجه كنید:

«غدا ترونَ ایّامی و یكشف لكم عَن سرائری و تَعرفوننی بعدَ خُلوّ مكانی و قیامِ غیری مقامی»؛(۱۰) فردا به روزگارم در خواهید نگریست و رازهای درونم بر شما آشكار خواهند شد و پس از خالی شدن جایگاهم و نشستن دیگری بر جان من، مرا خواهید شناخت.

آیا این گفتار از سر خودستایی صادر شده یا از دردی جانكاه در درون جان امام علیه‏السلام خبر می‏دهد كه چرا می‏بایست مردم هم‏عصر ایشان تا آن حد مقام و منزلت آن حضرت را نشناسند و پس از گذشت سالیانی چند، تازه پی ببرند كه چه گوهر گران‏بهایی از كف داده‏اند؟! از این‏روست كه در یكی از خطبه‏های خود، پس از ابلاغ جمله «فاسألونی قبلَ اَن تفقدونی»(۱۱) به فتنه‏های بنی‏امیّه اشاره كرده است كه پس از ایشان اتفاق خواهند افتاد و از آنان به عنوان «ماده شتری كلان‏سال و بدخوی كه دست بر زمین كوبد و به پا لگد زند و به دهان گاز گیرد ... و از مردم كسی را بر جای نگذارد» یاد كرده، آن‏گاه می‏فرماید:

«... فعندَ ذلكَ تَودُّ قریشُ بالدنیا و ما فیها لو یَروننی مقاما واحدا و لو قَدرِ جَزر جزورٍ لِاَقبلَ مِنهم ما اَطلبُ الیومَ بعضَه فلا یُعطونیه»؛(۱۲) در این هنگام، قریش دوست دارد دنیا را با آنچه در آن است بدهد، تا زمانی كوتاه به اندازه كشتن شتری مرا ببیند، تا آنچه امروز برخی از آن را می‏خواهم و به من نمی‏دهند یكجا تسلیم نماید.

یعنی: در زمان حیات امام علیه‏السلام ، قدر ایشان را نشناختند و بهای زمام‏داری عادلانه او را نپرداختند، آن‏گاه كه امام علیه‏السلام از میان آنان رخت بربندد، چنان تشنه تیغ عدالت و سرانگشتِ توانمندِ تدبیر او خواهند بود كه آرزو كنند كاش تمام دنیا را می‏دادند و امام علیه‏السلام را تنها لحظاتی هرچند كوتاه در میان خود می‏داشتند.

باری، آنجا هم كه امام علیه‏السلام با كمیل خلوت كرد و با اشاره به سینه مبارك خود فرمود: «اِنّ هیهنا لَعِلما جَمّا لو اصبتُ له حملهًٔ»،(۱۳) باز دغدغه از دست رفتن آن دانش بیكران را داشت كه در درون جانش انباشته شده و بسان سیلاب منتظر جوشش بود؛ فرمود:

«یَنحدُر عنّی السیلُ و لایَرقی الیَّ الطیر»؛(۱۴) سیلاب دانش از من می‏جوشد و مرغ اندیشه كسی به پای من پرواز نتواند كرد.

● مقام‏ها و فضایل امام علی علیه‏السلام

۱. مقام علمی

مقام علمی امام علیه‏السلام چنان بلند و والاست كه مرغ اندیشه هیچ بشری بدان پایه راه ندارد (لا یَرقی الیَّ الطیرُ) و جویبار دانش از اقیانوس وجود او سرازیر است (یَنحدُر عنّی السیلُ) و دانشی انبوه و انباشته در جان او نهفته است (انّ هیهنُا لَعِلما جَمّا.)

علم و دانش امام علیه‏السلام نسبت به شریعت شهره آفاق است و به رغم همه بی‏مهری‏هایی كه زمانه نسبت به ایشان روا داشت، قریب به اتفاق صحابه و بزرگان امّت اسلامی ایشان را اعلم مردم و اقضا می‏شناختند(۱۵) و به قول خلیل بن احمد، او از همگان بی‏نیاز بود، اما همگان به او محتاج، و پی در پی برای گشودن گره‏های خود به ایشان مراجعه می‏كردند.(۱۶) اما آنچه در گفتار امام علیه‏السلام انعكاس یافته دانشی است بس فراتر از شریعت كه بدون تردید، برای مردم آن عصر ناشناخته بوده است.

امام از علمی مكنون خبر می‏داد كه اگر آن را فاش سازد، مردم بسان ریسمان بلندی در چاه به خود خواهند لرزید:

«بَلِ انْدَمجتُ علی مكنونِ علمٍ لو بُحتُ بهِ لاضطربتُم اضطرابَ الأرشیهِٔ فِی الطَویِّ البعیدهِٔ»؛(۱۷) بلكه دانش نهان سراچه دلم را لبریز كرده است كه اگر آن راز را با شما در میان گذارم بسان ریسمان در چاه ژرف، بر خویشتن خواهید لرزید.

پی‏نوشت‏ها

۱. دكترای علوم قرآن و حدیث و عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

۲. نهج‏البلاغه، انتشارات دارالهجرهٔ قم، خطبه ۲۱۶، ص ۳۳۵.

۳. همان، نامه ۲۸.

۴. همان، حكمت، ۳۲۲.

۵. همان، حكمت، ۳۷.

۶. محمدباقر مجلسی، مرآهٔ العقول، ج ۳، ص ۱۹ ـ ۲۰.

۷. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۹۶.

۸. محمد محمدی ری‏شهری بمساعدهٔ محمدكاظم الطباطبائی و محمود الطباطبائی، موسوعهٔ الامام علی بن ابی طالب علیه‏السلام ، ج ۸، ص ۱۹۲ ـ ۱۸۸.

۹. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۳۱۳ و ص ۳۵۴.

۱۰. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۴۹.

۱۱. همان، خطبه ۹۳.

۱۲. همان، خطبه ۹۳.

۱۳. همان، خطبه ۱۴۷.

۱۴. همان، خطبه ۳.

۱۵. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۳۲۲۲ / ابن طاووس، سعد السعود، ص ۲۲۸ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۷۳.

۱۶. محمد محمدی ری‏شهری بمساعدهٔ محمدكاظم الطباطبائی و محمود الطباطبائی، پیشین، ج ۸، ص ۴۱۸، به نقل از: علامه مامقانی، تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۰۳.

۱۷. نهج‏البلاغه، خطبه ۵.

۱۸. همان، خطبه ۱۱۶.

۱۹. همان، خطبه ۱۷۵.

۲۰. همان، خطبه ۹۳.

۲۱. همان، خطبه ۵۷.

۲۲. همان، خطبه ۹۳ و ۱۵۱.

۲۳. همان، خطبه ۱۰۵ و ۱۵۸.

۲۴. همان، خطبه ۷۳.

۲۵. همان، خطبه ۱۰۱ و ۱۳۸. درباره مخاطب این خطبه‏ها اختلاف است، ولی بیشتر آن‏ها را ناظر به عبدالملك بن مروان دانسته‏اند. نك: ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۷، ص ۹۹.

۲۶. همان، خطبه ۱۱۶.

۲۷. همان، خطبه ۱۶.

۲۸. همان، خطبه ۴۷.

۲۹. همان، خطبه ۱۲۸.

۳۰. همان، خطبه ۱۲۸.

۳۱. همان، خطبه ۱۰۳ و ۱۰۸ و ۱۵۶ و ۱۴۷.

۳۲. همان، خطبه ۱۳۸ و حكمت ۲۰۹.

۳۳. ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۸، ص ۱۷۵.

۳۴. همان، ج ۸، ص ۲۱۵.

۳۵. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۲۸.

۳۶. همان، خطبه ۱۸۹.

۳۷. برای تفصیل بیشتر، ر. ك: شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج ۲، ص ۳۲۶ / سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص ۳۴۸ـ۳۵۰.

۳۸. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۰.

۳۹. همان، نامه ۶۲.

۴۰. همان، خطبه ۹۷.

۴۱. همان، خطبه ۲۲.

۴۲. همان، خطبه ۱۹۷.

۴۳. همان، حكمت ۱۸۴.

۴۴. پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حدیث «بدء الدعوهٔ» خطاب به اطرافیان و خویشان خود فرمود: «اِنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیكم فاسمعوا له و اطیعوهُ.» (ابن شهر آشوب، پیشین، ص ۸)

۴۵. محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۸، ص ۱۳۱ و ص ۱۶۳.

۴۶. شیخ مفید، الاختصاص، ص ۳۵۳.

۴۷. نهج‏البلاغه، نامه ۴۵.

۴۸. همان، خطبه ۲۰۰.

۴۹. همان، خطبه ۳۳.

۵۰. همان، خطبه ۳.

۵۱. همان، نامه ۴۵.

۵۲. همان.

۵۳. همان.

۵۴. همان، خطبه ۳.

۵۵. همان، خطبه ۱۶۰.

۵۶. همان، خطبه ۳۳.

۵۷. همان، حكمت ۷۷.

۵۸. همان، نامه ۶۸.

۵۹. همان، حكمت ۲۳۶.

۶۰. همان، خطبه ۲۲۴.

۶۱. همان، خطبه ۲۰۹.

۶۲. این كتاب در پنج جلد توسط منشورات دار مكتبهٔ الحیاهٔ، چاپ شده و چنان‏كه در مقدمه آن آمده، به زبان‏های فارسی، هندی و انگلیسی ترجمه شده است.

۶۳. نهج‏البلاغه، خطبه ۲۲۴.

۶۴. همان.

۶۵. همان.

۶۶. نك: محمد محمدی ری‏شهری بمساعدهٔ محمدكاظم الطباطبائی، محمود الطباطبائی، پیشین، ج ۷، ص ۳۷ ـ ۴۵. در این كتاب، نام نُه تن از یاران امام علیه‏السلام كه در اثر برنتابیدن از عدالت ایشان به شام نزد معاویه گریخته‏اند، آمده است.

۶۷. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۲۶.

۶۸. برای تفصیل بیشتر، نك: ملامهدی نراقی، جامع السعادات، ج ۱، ص ۵۰ و ۲۰۸.

۶۹. مرحوم علاّمه حلّی در تبیین ضرورت افضلیت امام علیه‏السلام بر دیگران در ابعاد گوناگون، چنین آورده است: «و یدخل تحت هذا الحكم كون الامام أفضل فی العلم و الدین و الكرم و الشجاعهٔ و جمیع الفضائل النفسانیهٔ والبدنیهٔ.» (شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۶)

۷۰. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۹۲.

۷۱. همان، خطبه ۱۰۴.

۷۲. همان، نامه ۴۵.

۷۳. همان، نامه ۶۲.

۷۴. در ادامه همین نامه آورده است: «و اِنّی الی لقاءِ اللّه و حسنِ ثوابِه لمنتظرٌ راجٍ»؛ من به دیدار و پاداش نیك الهی منتظر و امیدوارم.

۷۵. امام علیه‏السلام در این‏باره فرموده‏اند: «واللّه لابن أبی طالبٍ آنسُ بالموتِ مِن الطفلِ بثدیِ أُمّه.» (نهج‏البلاغه، خطبه ۵.)

۷۶. سخن امام علیه‏السلام چنین است: «واللّه ما فجأنی من الموتِ واردٌ كرهته و لاطالعٌ أنكرتُه، و ما كنتُ الاّ كقاربٍ وَرَدَ و طالبٍ وجَدَ و ما عنداللّه خیرٌ للابرار»؛ به خدا سوگند كه مرگ چیزی نبود كه ناگهان بر من تاخته باشد و من آن را ناخوشایند شمارم یا ناگهان روی نموده باشد و من آن را ناروا دانم. من همچون تشنه‏كامی بودم كه نزدیك چشمه‏سار باشد و بر آن فرود آید، و همچون پی‏جویی كه به مطلوب رسیده باشد، و آنچه نزد خداوند است برای نیكان بهتر است. (همان، نامه ۲۳).

۷۷. همان، خطبه ۱۷۵.

۷۸. جرج جرداق، الامام علی صوت العدالهٔ الانسانیه، ج ۱، ص ۱۰۶ / و نیز نك: صافی گلپایگانی، رمضان در تاریخ، ص ۲۷۸ ـ ۲۸۴.

۷۹. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۶.

۸۰. همان، خطبه ۲۷.

۸۱. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۸۱.

۸۲. نهج‏البلاغه، نامه ۴۱. در اینكه مخاطب این نامه كیست، میان شارحان نهج‏البلاغه، اختلاف‏های چشمگیری وجود دارند. نك: حبیب‏الله هاشمی خوئی، منهاج البراعه، ج ۲۰، ص ۷۵ / محمّدجواد مغنیه، فی ظلال نهج‏البلاغه، ج ۳، ص ۵۶۰ / حاج ملاّ صالح قزوینی، شرح نهج‏البلاغهٔ، ج ۳، ص ۲۵۰ / شیخ محمدتقی تستری، بهج الصباغهٔ، ج ۱۳، ص ۴۵۷. ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۱۶، ص ۴۵۵ / ابن میثم بحرانی، شرح نهج‏البلاغه، ج ۲، ص ۴۰۸. برای تفصیل بررسی آراء، نك: علی اكبر ذاكری، سیمای كارگزاران علی بن ابی طالب علیه‏السلام ، ۴۸۵ ـ ۵۵۰.

۸۳. نهج‏البلاغه، نامه ۴۵.

۸۴. برای آشنایی با سیره امیرمؤمنان علیه‏السلام با كارگزاران خود ر. ك: علی اكبر ذاكری، پیشین.

۸۵. امام علیه‏السلام فتنه جمل را چنان خطرناك می‏دانست كه تنها خود را قادر به فرونشاندن آن می‏شناخت. نك: نهج‏البلاغه، خطبه ۹۳.

۸۶. همان، خطبه ۶.

۸۷. همان، خطبه ۴۰.

۸۸. همان، خطبه ۸۷.

۸۹. همان، حكمت ۷۳.

۹۰. همان، خطبه ۱۵۹.

۹۱. همان، خطبه ۱۸۲.

۹۲. همان، خطبه ۳۴.

۹۳. همان، خطبه ۱۹۲.

۹۴. سخن امام علیه‏السلام چنین است: «و لقد قبض رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اِنّ رأسه لعلی صدری، و لقد سالت نفسه فی كفّی فاَمرتها علی وجهی و لقد ولّیتُ غسله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و الملائكهُٔ اعوانی»؛ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حالی پرواز كرد كه سرش روی سینه‏ام بود و روحش در میان دستم از تنش جدا شد و من دستانم را [به تبرّك] بر چهره‏اش كشیدم و خود كار تغسیل او را برعهده گرفتم، در حالی كه فرشتگان یاری‏ام می‏دادند. (همان، خطبه ۱۹۷.)

۹۵. صائب عبدالحمید، تاریخ الاسلام السیاسی و الثقافی، ص ۲۹۰.

۹۶. محمّد محمّدی ری‏شهری، میزان الحكمه، ۱۴۱۶، قم، دارالحدیث، ج ۱، ص ۵۸.

۹۷. نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتی، بخش حكمت، ص ۲۱۱ ذیل فصل تذكر فیه شیئا من غریب كلامه المحتاج الی التفسیر.

۹۸. فرمایش رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «أنا مدینهٔ العلم و علیّ بابها» برای نمونه ر. ك: شیخ صدوق، الخصال، ص ۵۷۴ / ابن شهر آشوب، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۴.

۹۹. نهج‏البلاغه، خطبه ۲۱۰.

۱۰۰. همان، خطبه ۱۲۸.

۱۰۱. همان، خطبه ۱۶.

۱۰۲. همان، خطبه ۱۰۱.

منبع:فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۱۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.