دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
سیمای امیرمؤمنان علیه السلام از منظر نهج البلاغه
شناسایی و شناساندن شخصیت امیرمؤمنان علی علیهالسلام به عنوان انسان كامل و الگویی برای كارگزاران و عامّه مردم، جزء ضرورتهای عصر حاضر است. آنچه در این مقاله دنبال شده تصویری از شخصیت آن حضرت است كه از زبان ایشان در نهج البلاغه ارائه گردیده. محورهای مورد توجه در مقاله عبارتند از: مقام علمی؛ مقام بصیرت و یقین؛ مقامهای اخلاقی در عرصههایی همچون پرهیزگاری، زهد و دنیاگریزی، عدالتخواهی، شجاعت و ملازمت با پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله .
این در حالی است كه امام از گفتوگو درباره خود و ستایش از خویشتن ابراز ناخشنودی كرده و آنچه بر زبان ایشان جاری شده از سرِ نیاز و اقتضای حال بوده است.
سیمای آفتابگون حضرت علی علیهالسلام چنان پر تشعشع است كه هر چشمی را یارای نگریستن در آن نیست، و ستیغ شخصیت و هویّت الهی او چنان فرازمند است كه پای هر راهپیمای سختكوش و بلند همّتی به دامن آن نخواهد رسید، و مرغ بلندپرواز اندیشهها به كرانه آن نزدیك نتواند شد. علی بن ابی طالب علیهالسلام بهترین مصداق این بیت نغز است:
كتاب فضل تو را آب بحر كافی نیست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم.
از روزگاری كه آن یگانه دهر پا به عرصه وجود گذاشت، تا به امروز هزاران زبان و قلم در مدح و ستایش ایشان به كار افتادهاند تا رقصكنان جلوهای از جلوههای آن انسان بیهمتا را به تصویر بكشند. اما چه سرّی در شخصیت آن امام همام نهفته است كه همگان همچنان شیدای نیوشیدن مكارم اویند و سر به جیب تفكر در عظمت او؟!
آنچه در این بین شنیدن دارد ترسیم و تصویری است كه خود امام از شخصیت و مقامات علمی و معنوی خویش در برابر چشم همه حقپویان نهاده است، و شاید این بهترین ترسیم باشد؛ زیرا گرچه امام به خاطر ناپسندی تمجید از خویش، از این كار طفره رفته، اما در لابهلای سخنان بر جای مانده از او در نهجالبلاغه، اسراری فروریخته كه سخت به كار میآیند و ارائه آنها برای عاشقان آن امام بسیار شیرین و شنیدنیاند.
● ناخشنودی امام علیهالسلام از ستایش خویشتن
امیرمؤمنان علیهالسلام تجسّم انسان كامل و تفسیر مجسّد آیات نورانی كتاب حق است. چنین انسانی قرآنی نیك میداند كه آیه «فَلاتُزكّوا انفسَكُم هُو اَعلُم بِمَن اتّقی» (پس خودتان را پاك مشمارید. او به [حال] كسی كه پرهیزگار است داناتر است.) (نجم: ۳۲) از آموزههای بلند اخلاقی قرآن است. از اینرو، از ستایش خود اظهار ناخشنودی مینماید:
«و قد كرهتُ أن یكونَ جالَ فی ظنّكم إنّی أحبُّ الاطراءَ و استماعَ الثناءِ و لستُ ـ بِحمداللّهِ ـ كذلكَ، و لو كنتُ اُحبُّ اَن یُقالَ ذلكَ لتركتُه إنحطاطا، لِلّهِ سبحانه عن تناوِل ما هو أحقُّ به مِن العظمهِٔ والكبریاءِ»؛(۲) و خوش ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من دوستدار ستودنم و خواهان شنیدن ستایش. سپاس خدای را كه چنین نیستم، و اگر دوست داشتم كه دربارهام چنین گفته شود، آن را وامینهادم؛ به خاطر فروتنی در پیشگاه خداوند سبحان و عظمت و بزرگی كه او بدان سزاوار است.و در جای دیگر، اذعان میكند كه اگر نهی الهی از خودستایی نبود، انبوه فضایل خود را برمیشمردم:
«و لولا ما نَهیَ اللّهُ عنه من تَزكیهِٔ المرءِ نفسَهُ لَذكَر ذاكرٌ فضائلَ جَمّهًٔ تعرفُها قلوبُ المؤمنینَ و لاتَمجُهُّا آذانُ السامعینَ»؛(۳) و اگر نبود كه خداوند پاك شمردن خویش را نهی كرده است، گوینده فضیلتهای انبوهی را یاد میكرد كه دلهای مؤمنان با آنها آشناست و در گوش شنوندگان خوش آواست.
در خطبه ۲۱۶ با صراحت اعلام میكند كه مرا ستایش نكنید: «ولا تُثنّوا علیَّ بجمیلِ ثناءٍ.»
دامن امام از خودستایی و خودپسندی چنان مبرّا و منزّه است كه از همراه شدن حرب بن شرحبیل شبامی با خود ممانعت كرد؛ معتقد بود چنین همگامی با زمامدار، باعث به انحراف كشیدن او و خواری مؤمن میگردد:
«اِرجِع! فانَّ مَشیَ مِثلِك معَ مِثلی فتنهٌٔ للوالی و مذلّهٌٔ لِلمؤمِن»؛(۴) بازگرد كه پیاده رفتنِ چون تویی با چون من موجب فریفته شدن والی و خواری مؤمن است.
آنگاه كه در بدو ورود به شهر «انبار» با انبوه مردمی روبهرو شد كه بنا به عادت خود در استقبال از شاهان، هلهلهكنان به استقبال ایشان آمدند، مانع این كار شد و به آنان فرمود: چنین برخوردی، هم برای زمامداران زیانآور است و هم برای مردم:
«... واللّهِ ما یَنتفعُ بهذا أُمراؤُكم و اِنَّكم لتَشقّونَ به علی أنفسِكم فی دُنیاكم و تَشقَونَ به فی آخرتِكم»؛(۵) به خدا كه امیران شما از این كار سودی نمیبرند، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج میافكنید و در آخرتتان بدبخت میگردید.
پرهیز و ناخشنودی از خودستایی ـ هر چند شخص در مرتبهای عالی از كمال انسانی باشد ـ برای انسانهای كمال یافته امری طبیعی است؛ زیرا آنان به همان اندازه كه راه طولانی و دراز كمالات را طی نموده باشند، در برابر خود راهی بس طولانی دیده و مقدار طی شده را در برابر آن بس ناچیز و خرد میانگارند؛ چه آنكه هدف نهایی آنان لقای خداوندی است كه در پهنه ارزشهای والا و صفات جمال و جلال، كرانگی برنمیتابد. سرّ اظهار قصور یا تقصیر یا خردی و ناچیزی اولیای الهی در برابر عظمت خداوند همین نكته است.
علاّمه حدیثشناس، مجلسی رحمهالله ، آورده است: «شاید یكی از آثار استغفار و توبهخواهی پیشوایان دینی، آن هم هفتاد بار یا بیشتر در روز، بیآنكه گناهی مرتكب شده باشند همین است كه هر گامی به سوی عالم قدس میگذارند، درجه پیشین و طاعات و عبادات آن را در برابر درجه پسین ناقص میبینند. از اینرو، از كاستی كار خود استغفار میكنند و به سوی خدا توبه میآورند و برای دستیابی به درجهای بالاتر از درجه خود، به خدا لابه مینمایند.»(۶)
● دلایل ستایش امام علی علیهالسلام از خویشتن
اگر خودستایی در آموزههای قرآن نكوهیده شده و طبع رهپویی در مسیر تكامل آن را برنمیتابد و سیره امیرمؤمنان علیهالسلام نیز با آن نمیسازد، پس چرا احیانا در لابهلای كلمات آن حضرت علیهالسلام به عباراتی برمیخوریم كه حكایت از خودستایی دارند؟
به این پرسش، چند پاسخ ارائه شدهاند:
۱. بیان كمالات نفسانی در حقیقت، بیان نعمتهایی است كه خداوند به شخص داده است، البته در صورتی كه او این كمالات را سراسر منتسب به خداوند بداند و صلای «انّما اوتیتُه علی علمٍ عندی» (قصص: ۷۸) سر ندهد، بلكه معتقد باشد كه «هذا مِن فضلِ ربّی» (نمل: ۴۰) و بدین خاطر است كه خداوند، خود فرمان به بازگویی نعمت خدادادی داده است: «و اَمّا بنعمهِٔ ربِّك فَحدِّث.»(ضحی: ۱۱) امام علیهالسلام در فقرهای از گفتار خود به این امر اشاره كردهاند:
«أنَا الّذی فقأتُ عینَ الشركِ و ثَللتُ عرشَهُ، غیرُ ممتنٍّ علیَ اللّهِ بجهادیٍ و لا مدلٌ الیه بطاعتیِ، و لكن اُحَدِّثُ بنعمهِٔ ربّی»؛(۷) من كسی هستم كه چشم شرك را از كاسه درآوردم و بنیاد آن را درهم شكستم. با این حال، به خاطر جهادم، بر خداوند منّتی ندارم و به خاطر طاعتم نازی بر او نمیفروشم، بلكه تنها از نعمت پروردگارم سخن میگویم.
۲. امام با این كار، میخواهند پرده از چهره تاریخ كنار بزنند؛ زیرا پس از رحلت پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله ، در كنار انحراف مسیر امامت و پیشوایی و انتقال آن به نااهلان، علم و دانش نیز در خدمت همینان برای تثبیت حكومتشان درآمد. در نتیجه، بسیاری از حقایق تاریخی در هالهای از ابهام و حجاب فرو رفتند. چهره تابناك امام علیهالسلام بیشترین بیمهری را در كتاب تاریخ به خود دیده است، تا بدانجا كه لعن و دشنام آن یگانه دهر یك سده در مقدّسترین مكانها و زمانها ورد زبان مردم نادان بود! امام علیهالسلام با عنایت به این واقعیت تلخ، با پردهبرداری از گوشهای از شخصیت والای خود، به مقابله با آن برخاستند.
۳. امام علیهالسلام با این كلمات درصدد دفاع از حق خود برآمدهاند؛ زیرا به رغم وجود دهها شاهد قرآنی و روایی، از جمله ماجرای «غدیر خم»، گروهی سست ایمان در «سقیفه» گرد آمدند و سپیدی مو را بر سپیدی دل ترجیح دادند و چنان تدبیر كردند كه یكی پس از دیگری توپ خلافت را به یكدیگر پاس دهند و به قول امام علیهالسلام ، تا توانستند از پستان آن دوشیدند و آن تنها شایسته روزگار را ۲۵ سال خانهنشین كردند.(۸)
به نظر میرسد محرومیت امّت اسلامی از درك فیوضات علمی، معنوی، سیاسی و اجتماعی امام علیهالسلام ، كه ناشی از جهل و ناآگاهی از مقام بلند و شامخ ایشان بوده، مهمترین عامل توصیف امام علیهالسلام از خود بوده است.
به راستی، چرا امام علیهالسلام بارها در حضور مردم فرمودند: «سَلونی قبلَ اَن تَفقدونی»؟(۹) آیا سرّ این فراخوانی به پرسش همان جمله «قبلَ ان تفقدونی» نیست؟! بنابراین، سخن از شخصیت امیرمؤمنان نیست تا اگر تمجیدی صورت گیرد، به شخص برگردد و حمل بر خودستایی شود، بلكه سخن از علم، معنویت، كمالات اخلاقی و سیاستدانی است كه به صورت تمام و جامع، در این انسان سترگ گرد آمدهاند و زود است كه عمر او به سر آید و مردم از این كان عظیم بیبهره بمانند.
به این سخن بلند امام علیهالسلام توجه كنید:
«غدا ترونَ ایّامی و یكشف لكم عَن سرائری و تَعرفوننی بعدَ خُلوّ مكانی و قیامِ غیری مقامی»؛(۱۰) فردا به روزگارم در خواهید نگریست و رازهای درونم بر شما آشكار خواهند شد و پس از خالی شدن جایگاهم و نشستن دیگری بر جان من، مرا خواهید شناخت.
آیا این گفتار از سر خودستایی صادر شده یا از دردی جانكاه در درون جان امام علیهالسلام خبر میدهد كه چرا میبایست مردم همعصر ایشان تا آن حد مقام و منزلت آن حضرت را نشناسند و پس از گذشت سالیانی چند، تازه پی ببرند كه چه گوهر گرانبهایی از كف دادهاند؟! از اینروست كه در یكی از خطبههای خود، پس از ابلاغ جمله «فاسألونی قبلَ اَن تفقدونی»(۱۱) به فتنههای بنیامیّه اشاره كرده است كه پس از ایشان اتفاق خواهند افتاد و از آنان به عنوان «ماده شتری كلانسال و بدخوی كه دست بر زمین كوبد و به پا لگد زند و به دهان گاز گیرد ... و از مردم كسی را بر جای نگذارد» یاد كرده، آنگاه میفرماید:
«... فعندَ ذلكَ تَودُّ قریشُ بالدنیا و ما فیها لو یَروننی مقاما واحدا و لو قَدرِ جَزر جزورٍ لِاَقبلَ مِنهم ما اَطلبُ الیومَ بعضَه فلا یُعطونیه»؛(۱۲) در این هنگام، قریش دوست دارد دنیا را با آنچه در آن است بدهد، تا زمانی كوتاه به اندازه كشتن شتری مرا ببیند، تا آنچه امروز برخی از آن را میخواهم و به من نمیدهند یكجا تسلیم نماید.
یعنی: در زمان حیات امام علیهالسلام ، قدر ایشان را نشناختند و بهای زمامداری عادلانه او را نپرداختند، آنگاه كه امام علیهالسلام از میان آنان رخت بربندد، چنان تشنه تیغ عدالت و سرانگشتِ توانمندِ تدبیر او خواهند بود كه آرزو كنند كاش تمام دنیا را میدادند و امام علیهالسلام را تنها لحظاتی هرچند كوتاه در میان خود میداشتند.
باری، آنجا هم كه امام علیهالسلام با كمیل خلوت كرد و با اشاره به سینه مبارك خود فرمود: «اِنّ هیهنا لَعِلما جَمّا لو اصبتُ له حملهًٔ»،(۱۳) باز دغدغه از دست رفتن آن دانش بیكران را داشت كه در درون جانش انباشته شده و بسان سیلاب منتظر جوشش بود؛ فرمود:
«یَنحدُر عنّی السیلُ و لایَرقی الیَّ الطیر»؛(۱۴) سیلاب دانش از من میجوشد و مرغ اندیشه كسی به پای من پرواز نتواند كرد.
● مقامها و فضایل امام علی علیهالسلام
۱. مقام علمی
مقام علمی امام علیهالسلام چنان بلند و والاست كه مرغ اندیشه هیچ بشری بدان پایه راه ندارد (لا یَرقی الیَّ الطیرُ) و جویبار دانش از اقیانوس وجود او سرازیر است (یَنحدُر عنّی السیلُ) و دانشی انبوه و انباشته در جان او نهفته است (انّ هیهنُا لَعِلما جَمّا.)
علم و دانش امام علیهالسلام نسبت به شریعت شهره آفاق است و به رغم همه بیمهریهایی كه زمانه نسبت به ایشان روا داشت، قریب به اتفاق صحابه و بزرگان امّت اسلامی ایشان را اعلم مردم و اقضا میشناختند(۱۵) و به قول خلیل بن احمد، او از همگان بینیاز بود، اما همگان به او محتاج، و پی در پی برای گشودن گرههای خود به ایشان مراجعه میكردند.(۱۶) اما آنچه در گفتار امام علیهالسلام انعكاس یافته دانشی است بس فراتر از شریعت كه بدون تردید، برای مردم آن عصر ناشناخته بوده است.
امام از علمی مكنون خبر میداد كه اگر آن را فاش سازد، مردم بسان ریسمان بلندی در چاه به خود خواهند لرزید:
«بَلِ انْدَمجتُ علی مكنونِ علمٍ لو بُحتُ بهِ لاضطربتُم اضطرابَ الأرشیهِٔ فِی الطَویِّ البعیدهِٔ»؛(۱۷) بلكه دانش نهان سراچه دلم را لبریز كرده است كه اگر آن راز را با شما در میان گذارم بسان ریسمان در چاه ژرف، بر خویشتن خواهید لرزید.
پینوشتها
۱. دكترای علوم قرآن و حدیث و عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
۲. نهجالبلاغه، انتشارات دارالهجرهٔ قم، خطبه ۲۱۶، ص ۳۳۵.
۳. همان، نامه ۲۸.
۴. همان، حكمت، ۳۲۲.
۵. همان، حكمت، ۳۷.
۶. محمدباقر مجلسی، مرآهٔ العقول، ج ۳، ص ۱۹ ـ ۲۰.
۷. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۹۶.
۸. محمد محمدی ریشهری بمساعدهٔ محمدكاظم الطباطبائی و محمود الطباطبائی، موسوعهٔ الامام علی بن ابی طالب علیهالسلام ، ج ۸، ص ۱۹۲ ـ ۱۸۸.
۹. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۳۱۳ و ص ۳۵۴.
۱۰. نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۹.
۱۱. همان، خطبه ۹۳.
۱۲. همان، خطبه ۹۳.
۱۳. همان، خطبه ۱۴۷.
۱۴. همان، خطبه ۳.
۱۵. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۳۲۲۲ / ابن طاووس، سعد السعود، ص ۲۲۸ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۷۳.
۱۶. محمد محمدی ریشهری بمساعدهٔ محمدكاظم الطباطبائی و محمود الطباطبائی، پیشین، ج ۸، ص ۴۱۸، به نقل از: علامه مامقانی، تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۰۳.
۱۷. نهجالبلاغه، خطبه ۵.
۱۸. همان، خطبه ۱۱۶.
۱۹. همان، خطبه ۱۷۵.
۲۰. همان، خطبه ۹۳.
۲۱. همان، خطبه ۵۷.
۲۲. همان، خطبه ۹۳ و ۱۵۱.
۲۳. همان، خطبه ۱۰۵ و ۱۵۸.
۲۴. همان، خطبه ۷۳.
۲۵. همان، خطبه ۱۰۱ و ۱۳۸. درباره مخاطب این خطبهها اختلاف است، ولی بیشتر آنها را ناظر به عبدالملك بن مروان دانستهاند. نك: ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۷، ص ۹۹.
۲۶. همان، خطبه ۱۱۶.
۲۷. همان، خطبه ۱۶.
۲۸. همان، خطبه ۴۷.
۲۹. همان، خطبه ۱۲۸.
۳۰. همان، خطبه ۱۲۸.
۳۱. همان، خطبه ۱۰۳ و ۱۰۸ و ۱۵۶ و ۱۴۷.
۳۲. همان، خطبه ۱۳۸ و حكمت ۲۰۹.
۳۳. ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۸، ص ۱۷۵.
۳۴. همان، ج ۸، ص ۲۱۵.
۳۵. نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۸.
۳۶. همان، خطبه ۱۸۹.
۳۷. برای تفصیل بیشتر، ر. ك: شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج ۲، ص ۳۲۶ / سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص ۳۴۸ـ۳۵۰.
۳۸. نهجالبلاغه، خطبه ۱۰.
۳۹. همان، نامه ۶۲.
۴۰. همان، خطبه ۹۷.
۴۱. همان، خطبه ۲۲.
۴۲. همان، خطبه ۱۹۷.
۴۳. همان، حكمت ۱۸۴.
۴۴. پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله در حدیث «بدء الدعوهٔ» خطاب به اطرافیان و خویشان خود فرمود: «اِنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیكم فاسمعوا له و اطیعوهُ.» (ابن شهر آشوب، پیشین، ص ۸)
۴۵. محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۸، ص ۱۳۱ و ص ۱۶۳.
۴۶. شیخ مفید، الاختصاص، ص ۳۵۳.
۴۷. نهجالبلاغه، نامه ۴۵.
۴۸. همان، خطبه ۲۰۰.
۴۹. همان، خطبه ۳۳.
۵۰. همان، خطبه ۳.
۵۱. همان، نامه ۴۵.
۵۲. همان.
۵۳. همان.
۵۴. همان، خطبه ۳.
۵۵. همان، خطبه ۱۶۰.
۵۶. همان، خطبه ۳۳.
۵۷. همان، حكمت ۷۷.
۵۸. همان، نامه ۶۸.
۵۹. همان، حكمت ۲۳۶.
۶۰. همان، خطبه ۲۲۴.
۶۱. همان، خطبه ۲۰۹.
۶۲. این كتاب در پنج جلد توسط منشورات دار مكتبهٔ الحیاهٔ، چاپ شده و چنانكه در مقدمه آن آمده، به زبانهای فارسی، هندی و انگلیسی ترجمه شده است.
۶۳. نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۴.
۶۴. همان.
۶۵. همان.
۶۶. نك: محمد محمدی ریشهری بمساعدهٔ محمدكاظم الطباطبائی، محمود الطباطبائی، پیشین، ج ۷، ص ۳۷ ـ ۴۵. در این كتاب، نام نُه تن از یاران امام علیهالسلام كه در اثر برنتابیدن از عدالت ایشان به شام نزد معاویه گریختهاند، آمده است.
۶۷. نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۶.
۶۸. برای تفصیل بیشتر، نك: ملامهدی نراقی، جامع السعادات، ج ۱، ص ۵۰ و ۲۰۸.
۶۹. مرحوم علاّمه حلّی در تبیین ضرورت افضلیت امام علیهالسلام بر دیگران در ابعاد گوناگون، چنین آورده است: «و یدخل تحت هذا الحكم كون الامام أفضل فی العلم و الدین و الكرم و الشجاعهٔ و جمیع الفضائل النفسانیهٔ والبدنیهٔ.» (شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۶)
۷۰. نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۲.
۷۱. همان، خطبه ۱۰۴.
۷۲. همان، نامه ۴۵.
۷۳. همان، نامه ۶۲.
۷۴. در ادامه همین نامه آورده است: «و اِنّی الی لقاءِ اللّه و حسنِ ثوابِه لمنتظرٌ راجٍ»؛ من به دیدار و پاداش نیك الهی منتظر و امیدوارم.
۷۵. امام علیهالسلام در اینباره فرمودهاند: «واللّه لابن أبی طالبٍ آنسُ بالموتِ مِن الطفلِ بثدیِ أُمّه.» (نهجالبلاغه، خطبه ۵.)
۷۶. سخن امام علیهالسلام چنین است: «واللّه ما فجأنی من الموتِ واردٌ كرهته و لاطالعٌ أنكرتُه، و ما كنتُ الاّ كقاربٍ وَرَدَ و طالبٍ وجَدَ و ما عنداللّه خیرٌ للابرار»؛ به خدا سوگند كه مرگ چیزی نبود كه ناگهان بر من تاخته باشد و من آن را ناخوشایند شمارم یا ناگهان روی نموده باشد و من آن را ناروا دانم. من همچون تشنهكامی بودم كه نزدیك چشمهسار باشد و بر آن فرود آید، و همچون پیجویی كه به مطلوب رسیده باشد، و آنچه نزد خداوند است برای نیكان بهتر است. (همان، نامه ۲۳).
۷۷. همان، خطبه ۱۷۵.
۷۸. جرج جرداق، الامام علی صوت العدالهٔ الانسانیه، ج ۱، ص ۱۰۶ / و نیز نك: صافی گلپایگانی، رمضان در تاریخ، ص ۲۷۸ ـ ۲۸۴.
۷۹. نهجالبلاغه، خطبه ۱۶.
۸۰. همان، خطبه ۲۷.
۸۱. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۸۱.
۸۲. نهجالبلاغه، نامه ۴۱. در اینكه مخاطب این نامه كیست، میان شارحان نهجالبلاغه، اختلافهای چشمگیری وجود دارند. نك: حبیبالله هاشمی خوئی، منهاج البراعه، ج ۲۰، ص ۷۵ / محمّدجواد مغنیه، فی ظلال نهجالبلاغه، ج ۳، ص ۵۶۰ / حاج ملاّ صالح قزوینی، شرح نهجالبلاغهٔ، ج ۳، ص ۲۵۰ / شیخ محمدتقی تستری، بهج الصباغهٔ، ج ۱۳، ص ۴۵۷. ابن ابی الحدید، پیشین، ج ۱۶، ص ۴۵۵ / ابن میثم بحرانی، شرح نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۴۰۸. برای تفصیل بررسی آراء، نك: علی اكبر ذاكری، سیمای كارگزاران علی بن ابی طالب علیهالسلام ، ۴۸۵ ـ ۵۵۰.
۸۳. نهجالبلاغه، نامه ۴۵.
۸۴. برای آشنایی با سیره امیرمؤمنان علیهالسلام با كارگزاران خود ر. ك: علی اكبر ذاكری، پیشین.
۸۵. امام علیهالسلام فتنه جمل را چنان خطرناك میدانست كه تنها خود را قادر به فرونشاندن آن میشناخت. نك: نهجالبلاغه، خطبه ۹۳.
۸۶. همان، خطبه ۶.
۸۷. همان، خطبه ۴۰.
۸۸. همان، خطبه ۸۷.
۸۹. همان، حكمت ۷۳.
۹۰. همان، خطبه ۱۵۹.
۹۱. همان، خطبه ۱۸۲.
۹۲. همان، خطبه ۳۴.
۹۳. همان، خطبه ۱۹۲.
۹۴. سخن امام علیهالسلام چنین است: «و لقد قبض رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و اِنّ رأسه لعلی صدری، و لقد سالت نفسه فی كفّی فاَمرتها علی وجهی و لقد ولّیتُ غسله صلیاللهعلیهوآله و الملائكهُٔ اعوانی»؛ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در حالی پرواز كرد كه سرش روی سینهام بود و روحش در میان دستم از تنش جدا شد و من دستانم را [به تبرّك] بر چهرهاش كشیدم و خود كار تغسیل او را برعهده گرفتم، در حالی كه فرشتگان یاریام میدادند. (همان، خطبه ۱۹۷.)
۹۵. صائب عبدالحمید، تاریخ الاسلام السیاسی و الثقافی، ص ۲۹۰.
۹۶. محمّد محمّدی ریشهری، میزان الحكمه، ۱۴۱۶، قم، دارالحدیث، ج ۱، ص ۵۸.
۹۷. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، بخش حكمت، ص ۲۱۱ ذیل فصل تذكر فیه شیئا من غریب كلامه المحتاج الی التفسیر.
۹۸. فرمایش رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله : «أنا مدینهٔ العلم و علیّ بابها» برای نمونه ر. ك: شیخ صدوق، الخصال، ص ۵۷۴ / ابن شهر آشوب، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۴.
۹۹. نهجالبلاغه، خطبه ۲۱۰.
۱۰۰. همان، خطبه ۱۲۸.
۱۰۱. همان، خطبه ۱۶.
۱۰۲. همان، خطبه ۱۰۱.
منبع:فصلنامه شیعه شناسی، شماره ۱۰
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی رهبر انقلاب حج مجلس شورای اسلامی کردستان عراق دولت شورای نگهبان انتخابات دولت سیزدهم حسین امیرعبداللهیان رسانه
تهران شهرداری تهران هواشناسی قوه قضاییه حجاب آموزش و پرورش فضای مجازی قتل پلیس سیلاب سازمان هواشناسی شهرداری
ایران خودرو خودرو بانک مرکزی قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن قیمت بورس
تئاتر سریال سریال افعی تهران محمدعلی علومی نمایشگاه کتاب موسیقی تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما صداوسیما سینما
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه آمریکا روسیه اوکراین طوفان الاقصی رفح نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی ذوب آهن لیگ برتر ایران رئال مادرید بازی سپاهان جواد نکونام لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون گوگل باتری مایکروسافت پهپاد اینستاگرام تلفن همراه ناسا
رژیم غذایی بیمه چاقی زیبایی ویتامین چای کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی