جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

خجالت از این همه خودنمایی


خجالت از این همه خودنمایی

نمی دانم با این کلمه باید چکار کنم؟ با این کلمه از لفظش بدم می آید و خاصیتی که دارد! اصلا معنی کلمه ها نفرت برانگیز هستند و بوی تعفن از همه جایشان می آید، بیچاره حرف های نازنینی …

نمی دانم با این کلمه باید چکار کنم؟ با این کلمه از لفظش بدم می آید و خاصیتی که دارد! اصلا معنی کلمه ها نفرت برانگیز هستند و بوی تعفن از همه جایشان می آید، بیچاره حرف های نازنینی که سر هم شده اند و کنار هم قرار گرفته اند و آن کلمه زشت و متنفرانه را ساخته اند!

مثلا صهیون که همه جاش زشت و متعفن و کثیف است و اصلا کسی از این کلمه انتظار خوبی و خیر و انسانیت ندارد!

و در کنار هر اسمی و در متن هر جمله یا مطلبی که قرار می گیرد نشانه های شرارت و کفر و شیطان قوت می گیرند! دلم به حال حرف های صاد، ه، ی، واو و نون می سوزد که مثل حرف های (ت) و (ب) و (ر) و (جیم) به بدبختی نشسته اند! من از تبرج بدم می آید! شدیدا بدم می آید و از هر چیزی که در کنار هم یا رو به روی هم یا روی دوش هم قرار می گیرند تا تبرج را بسازند! من از آن ها که بساط تبرج را دوست دارند و به واسطه آن احساس زنده بودن می کنند بیزارم!

و برای «ت» و «ب» و« ر» و «ج» هم متاسفم و امیدوار بودم معنی دیگری هم برای تبرج پیدا کنم اما پیدا نشد و گفتند تبرج به یک معنی می آید و آن هم خودنمایی است با هم خانواده هایش یعنی هم خانواده های خودنمایی و به نمایش گذاشتن و در معرض دید قرار دادن!

حالا باز هم به خودم حق می دهم که از تبرج بدم بیاید و آن هایی که روز عاشورا برای عزاداری می آیند با کفش و لباس مشکی و عینک هایی که قسمتی از تیپشان است که اگر نباشد احساس نقص می کنند!

باز هم تبرج می بینیم این بار شعرها و موسیقی ها پر شده از دلم برات کبابه مثل این که هر که طبلش بزرگ تر باشد برنده تر است و مردم هم هیئت ها را به بزرگی طبل هایشان می شناسند و آهنگ و شعری که شباهت عمده ای با صدا و موسیقی یکی از خواننده های محبوب موسیقی پاپ و احیانا مجاز دارد!

می گویند به پوشیدن این نوع لباس و این نوع مارک و این نوع از جلف بودن عادت کرده ایم! می گویند این چکمه ها و ساق های بلند و پر نقش و نگارش که فقط با این نوع پالتو و کاپشن و شلوار و شال و روسری و این نوع کلاه جدید ست می شود عادت کرده ایم...می گویند همین یک روز است!

می گویند گناهش با خودمان است! می گویند...

می گویم: کاش می شد به جای این همه تبرج به جای این همه (طبل های) کوچک و بزرگ! به جای این همه شعرها و آهنگ های بی‌ربط!...به جای این همه تظاهر به عزاداری و به جای این همه خودنمایی می توانستیم امام حسین (ع) را ببینیم و دست های از بازو بریده ابوالفضل را! بعد با خودم می گویم خدا کند امام حسین(ع) و فرزندانش و همه شهیدان و اسیران کربلا ما را نبینند و شاهد عزاداری مان و تبرجی که به خرج می دهیم نباشند!...

اگر خدا می خواهد قبول کند، قبول کند اگر امام حسین(ع) و همه شهیدان و اسیران کربلا می خواهند قبول کنند قبول کنند حرفی نیست از بزرگی و بزرگواریشان است اما من دارم خجالت می کشم!من دارم از این همه تبرج خجالت می کشم! خجالت می کشم که نمی توانم کاری کنم آخر از تذکر و تجدید و تنبیه مگر چه انتظاری هست که بعضی ها آن را امر به معروف و نهی از منکر می دانند؟

راستش را بگویم من از این که بعضی ها که روز عاشورا خودشان را به مسلمانی و بیش از حد به مسلمان پیشگی می زنند حتی اگر شده به قیمت بی آبرو کردن یک جوان جلف!...من از نوع (تبرج) هم بدم می آید! و با خودم تصمیم می گیرم به جای این که بنشینم و پشت سر این و آن حرف بزنم به جای این که در فکر و دلم گمان و ظن بد راه بدهم، به جای این که سر بی خودی ترین موضوع شخصیت و اصالت و هویت کسی را زیر سوال ببرم و به جای این که حتی کوچک ترین خواسته پلیدی از خودم و نفسم داشته باشم با خودم درد دل کنم و با خودم مشورت کنم ببینم چکار کنم که نماینده خوبی برای تبرج نباشم!



همچنین مشاهده کنید