دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مقایسه جایگاه ترجمه در فضای علوم اجتماعی ایران و هند


مقایسه جایگاه ترجمه در فضای علوم اجتماعی ایران و هند

مساله ترجمه به عنوان مسیری برای انتقال اندیشه و فرهنگ از زمان های کهن وجو داشته و عامل شکوفایی فرهنگ و تمدن ها بوده است. در تمدن اسلامی زمانی که به اندازه وزن کتاب ترجمه شده طلا …

مساله ترجمه به عنوان مسیری برای انتقال اندیشه و فرهنگ از زمان های کهن وجو داشته و عامل شکوفایی فرهنگ و تمدن ها بوده است. در تمدن اسلامی زمانی که به اندازه وزن کتاب ترجمه شده طلا می دادند، سالها بعد همین انباشت ترجمه ها و استفاده عالمان از آن سبب شکوفایی علم و تمدن اسلامی شد.

در ایران هم از گذشته های دور موضوع ترجمه مطرح بوده است. در قرون اخیر مواجهه ایران با غرب سبب شد که مساله ترجمه باز هم به نحو دیگری مطرح شود، هر چند اولین ترجمه ها در باب فنون نظامی و علوم طبیعی و پژشکی بود، اما کم کم این جریان به حوزه اندیشه هم کشید که اوج آن در دوران مشروطه بود و قشر جدیدی به نام روشنفکر با مطالعه ادبیات غرب به طرح اندیشه های جدید در ایران پرداختند. به هر حال سنگ بنای منبع معرفتی روشنفکری در ایران با ترجمه گذاشته شد، سنگ بنایی که هنوز هم عموم موارد مصادیق روشنفکری بر آن شکل می گیرند.

توفیق اجباری مرا به هند کشاند، جایی که نه مثل ایران ادعای مرکز فکر و تمدن بودن را دارد و نه مثل ما سر در لاک خود و جهان را به کام خود خواستن. در این کشور زبان اداری و علمی زبان انگلیسی است که فقط در مورد ادیان معمولا زبان های غیر انگلیسی هم به کار می رود، به هر حال عمده کتب و تالیفات به زبان انگلیسی است. این موضوع چند پیامد داشته است: یکی اینکه همه اهل علم حتی بسیاری از روحانیون سنتی هم انگلیسی را می دانند، هیچ استادی وقتش را بر سر ترجمه نمی گذارد و لذا کسی در سابقه تالیف و تحقیقش ترجمه را ندارد، دوم اینکه به دلیل ارتباط خوبی که این کشور با جهان دارد، تمام کتاب های روز دنیا در اینجا با قیمت خیلی ارزانی چاپ می شود و دولت هزینه کپی رایت آن را می دهد. به همین دلیل در کتابخانه های هند جدید ترین کتب علمی را می توان پیدا کرد. لذا لازم نیست همانند ایران کسی به عنوان متخصص نظریه ( در اصل مترجم نظریه ) پیدا بشود و کارش این باشد که کتب غربی را بخواند بعد کتابی به فارسی در شرح آنها بنویسد و اینگونه خود را به عنوان اهل فکر معرفی کند. به همین دلیل در هند اساتید برای استاد بودن باید تالیف کنند و چون فضای نظری با حضور کتاب های اصلی اشباع شده است، مجبورند که تحقیق کنند و کار پژوهش را چاپ کنند. به عنوان مثال در علوم اجتماعی هند، متخصصان این رشته هر کدام عرصه ای را برای تخصص دارند و کاملا هم کاربردی کار می کنند، آنها باید پزوهش کنند،نه ترجمه.

در این شرایط وقتی به کتب فروشی در هند برویم خواهیم دید که درحوزه علوم اجتماعی که تا حدی از آن خبر دارم، اولا کتب نظری خیلی کم هستند( چون همه کتب نظری اصلی را در کتابخانه ها می توان یافت)، دوم اینکه اکثر کتب بصورت پژوهشی و مطالعه میدانی هستند، اما در ایران در کتاب فروشی های میدان انقلاب اکثر کتاب ها در باب مباحث نظری اند، که خدا را شکر کپی رایت هم نیست و کسی هم از ترجمه هایی که به نام تالیف چاپ می شوند خبر ندارد، مگر از بخت بد نویسنده ای دستش رو شود. و کمتر استادی هم تالیف پژوهشی میدانی دارد. همه در عرصه نظریه و می شود گفت ترجمه مانده اند، بسیاری از نخبه های دانشگاهی ما بیشتر با ترجمه معروف می شوند تا با تالیف. به همین سبب هم هنوز باید بمانیم تا علوم اجتماعی ما به مرحله تالیف برسد(انشاءالله) .

به هر حال این تفاوت موقعیت ترجمه در هند و ایران سبب شده در اینجا علوم اجتماعی به شدت تجربی و کاربردی باشد، و در ایران هنوز در خم کهکشان های نظری مانده ایم و بعضا هم به بهانه سرکوب های قدرت، رفع مسئولیت می شود که نمیتوان تحقیق کرد، گویی تحقیق فقطدر نقد قدرت آن هم بطور مستقیم باید باشد( البته من هم می دانم که اصولا در ایران تحقیق خیلی دشوار است، اما محال نیست و خوشبختانه چون کار خاصی نشده ، غیر از عرصه های مورد حساسیت قدرت، بسیاری از عرصه ها همچنان دست نخورده مانده اند). به هر حال هر چند قدرت هم در این میانه بی تاثیر نیست، اما علوم اجتماعی قبل از آنکه به نقد قدرت برسد ، کارهای زیادی برای شناخت جامعه دارد. هنوز هم در ایران عمده سخنرانی های دانشگاهی در شرح یک نظریه جدید غربی اند، و امواج بی پایان ترجمه کردن، تمام وقت اندیشه نخبه ها را به خود مشغول کرده است و فرصتی برای اندیشه ورزی بومی نمانده است. به همین سبب هم معروف ترین افراد علوم اجتماعی دانشگاهی ما کسانی اند که مدرس نظریه هستند و نظریه ها را خیلی خوب می دانند، به هر حال نمی شود از اهمیت ترجمه غافل شد و منکر نقش مثبت ناقلین اندیشه غرب به ایران بود، اما مساله اساسی اینست که چرا بخش عمده نخبه های ما در ترجمه مانده اند، و چرا بسیاری از نخبه همچنان با ترجمه خلا تحقیق خودشان را می پوشانند، و چه وقت می توان از اندیشه پردازی ایرانی هم صحبت کرد. و بجای ترجمه اندیشه که گاهی می توان آن را هم ارز تقلید اندیشه دانست، از خود اندیشیدن صحبت کرد.

جبار رحمانی

http://www.ethnolog.blogfa.com/۸۶۰۴.aspx