چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آیا انسان را رعایت کردیم


آیا انسان را رعایت کردیم

در حاشیه شعارهای نژادپرستانه در استادیوم ها

چندهفته یی است در استادیوم های ما اتفاق عجیب و تازه یی می افتد. برخی (و احتمالاً صد بار باید تاکید کنم برخی) تماشاگران فوتبال که تا به حال به انواع و اقسام شعارهای بازیکن پسند و داورپرور مجهز بوده اند و به قیمت جفت و جور بودن قافیه، اول و آخر اهالی فوتبال را یکی می کرده اند، این بار ابتکار به خرج داده اند و شعارهای «نژادمحور» سر می دهند.

توسعه فوتبال ایرانی در سال های اخیر، جامعه ورزشی ما را با مسائل جدیدی مواجه کرده که تاکنون حتی تصویر و تصوری از آنها نداشته است. ده سال پیش، شاید حتی کسی خیالش را هم نمی کرد که لیگ دسته اول ما هم پر شود از بازیکنانی که شکل و شمایلی مثل رونالدو و اتوئو دارند و مربیانی که سرشارند از پسوندهای «ایچ» و «اف». طبیعی است که این اتفاق را باید به فال نیک گرفت و آن را در سایه الگوی پیشرفت فوتبال تحلیل و تبیین کرد. به هرحال مناسبات بین المللی فوتبال ما

کم و بیش در حد یک وزارت خارجه شده و چه بسا همین روزها به دم و دستگاه مستقلی در فدراسیون فوتبال نیاز پیدا کند.

از سوی دیگر بنیه مالی و توان اقتصادی باشگاه های ما نیز احتمالاً کفاف جذب موبورها و چشم آبی ها را نمی دهد مگر اینکه بخواهیم بگردیم و از کشورهای حاشیه اروپا استعداد کشف کنیم که این کار را هم کرده ایم و البته چندان موفق نبوده ایم، به همین دلایل است که می توان پیش بینی کرد در آینده یی نزدیک، زمین های چمن ما پر شوند از بازیکنان سیه چرده یی که از سرزمین پهناور آفریقا پا به قاره بزرگ نهاده اند و آینده ورزشی شان را در کشوری مثل ایران ترسیم کرده اند. حالا به نظر شما جامعه تماشاگران فوتبال در قبال حضور این افراد، چه عکس العملی نشان خواهد داد؟

ایرانیان همیشه افتخار کرده اند که تاریخ شان مبرا از هرگونه اقدام سیاسی و اجتماعی است که بوی تبعیض نژادی و تحقیر و تخفیف دیگران، بابت رنگ پوست و شکل و شمایل شان بدهد. اتفاقاً اتفاق هایی از این دست که در کشورهای توسعه یافته به کرات دیده شده و می شود، در سرزمین ما ریشه و سابقه یی ندارد. از سوی دیگر تدین قاطبه ایرانیان به دین اسلام باعث شده است همواره از موضع گیری های خصمانه درباره دیگران، به دلایلی از این دست پرهیز کنند. اسلام برای آنان، دین همدلی و مهربانی و آیین انسانیت و غریب پروری بوده است و شگفتا که حضور کسی چون بلال حبشی، بر فراز تاریخ صدر اسلام و طنین افکندن آوایش بر بلندای ماذنه های این دین آسمانی، همچون تدبیری دوراندیشانه، راه را بر رفتارهایی از این دست بسته است.

اما چگونه می شود که در استادیوم های ورزشی ما، آن هم در روزگار مبارزه با تبعیض و اقتدا به حقوق بشری و کرامت انسانی چنین اتفاقی رخ می دهد؟

سال ها پیش جامعه ایرانی، حضور اقلیتی به نام «افاغنه» را در سرزمین خود تجربه کرده است. اینکه متولیان امر در سرزمین ما چگونه سیاستی درباره حضور افاغنه و بعدها درباره عدم حضور آنان پیش گرفته اند، بحث دیگری است که فرصتی دیگرگونه می طلبد اما به این نکته کمتر پرداخته شد که ما مردم، به عنوان افراد انسانی که همنشینی انسان هایی به اصطلاح از قوم و قبیله دیگر را تجربه کرده ایم، آیا از آزمون کرامت انسانی سربلند بیرون آمده ایم یا نه؟ آیا در تمام این سال ها به افغانی ها به چشم مردمان بی پناهی نگریستیم که از بد حادثه اینجا به پناه آمده اند یا آنها را متصرفانی تصور کردیم که جای اشتغال و زندگی ما را تنگ و اشغال کرده اند؟ اشتباه نکنیم. اینکه آنها چگونه رفتاری در برابر ما میزبانان داشته اند، ربط چندانی به اصل موضوع ندارد. اتفاقاً اگر قرار باشد هر کلوخ اندازی را سنگ پاداش دهند که دیگر صخره روی صخره بند نمی شود و همین است راز اهمیت این همه مقاله و یادداشت و سخنرانی که در طول تاریخ درباره اهمیت موضوع نگاشته و ایراد شده است. «آنها»، هر که می خواهند باشند و هر رفتاری که پیش بگیرند، مجوزی برای پا گذاشتن «ما» بر اصولی صادر نخواهند کرد که دین و آیین یا شرافت انسانی مان پدید آورده و به رعایت شان موظف مان کرده است. قاعدتاً با هر اصول و در هر دستگاه اخلاقی، چه دینی و چه غیردینی، تحقیر انسان ها امری است مذموم و منتج به آفات فردی و اجتماعی فراوان.

اتفاقی که در این چند هفته در استادیوم های ما افتاده است، زنگ خطر هراس آوری است که لااقل باید ما را بترساند و به فکر فرو برد. نکند ما چندان هم به مبانی اخلاقی و انسانی جمعی مان پایبند نیستیم؟ نکند با همه طمطراق و شدت لحنی که در صدور بیانیه های انسانی به خرج می دهیم، در مافی الضمیر شخصی مان، خودمان را برتر از دیگران می دانیم و معتقدیم بقیه حق ما را خورده اند که به اینجا رسیده اند؟ یا نکند همه چیز درست و «ردیف» است و فقط مشکل زیر سر عده یی «تماشاگرنما» است که البته این روزها ردای اقلیت از تن به در کرده اند و می روند تا اکثریت کرسی های پارلمان فوتبال ما را در استادیوم ها تصاحب کنند؟

یا شاید هم می خواهیم قضیه را زیرسبیلی رد کنیم و این اتفاق را «نادر کالعدم» بدانیم و بپردازیم به بقیه کارهای روزمره مان؟

من نمی دانم کمیته انضباطی و فدراسیون و سازمان تربیت بدنی، اصولاً به چنین موضوعی اندیشیده اند و برای جلوگیری از وقوعش برنامه ریزی کرده اند یا نه. این را هم نمی دانم که اصولاً چنین اتفاقی را باید در سطح مدیریت فوتبال حل و فصل کرد یا در مقوله روانشناسی فردی و اجتماعی ایرانیان تحلیل و بررسی کرد. فقط می دانم آثار وحشت آور مبتنی بر چنین رویکردی، بسیار دهشتناک تر از آثاری است که بر دیگر بی اخلاقی های رایج در استادیوم های ما مترتب است. مساله فقط فدراسیون و کمیته انضباطی نیست، فیلسوفان و عالمان اخلاق ما باید پا به میدان بگذارند. اگر فلسفه نتواند ما را اندکی به مهربانی نزدیک تر کند، اگر نتواند به ما بیاموزد که انسان را لااقل فقط از آن جهت که انسان است، پاس بداریم و «رعایت» کنیم، پس چه سود از این همه درازگویی و بیهوده پردازی؟

حمید رضا ابک



همچنین مشاهده کنید