شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آواهای رابین هودی


آواهای رابین هودی

نگاهی به موسیقی های ماندگار در تاریخ سینما

سینما به تنهایی یک رسانه بصری است، اما اغلب فیلم‌ها بدون موسیقی نه تنها لطف، بلکه بخشی از ارزش هنری خود را نیز از دست خواهند داد. موسیقی فیلم به یک اثر سینمایی بال و پر می‌دهد، هویت می‌بخشد و آن را به اوج می‌رساند. موسیقی متن در ذهن مخاطب همانقدر می‌نشیند و ماندگار می‌ماند که تصاویر فیلم. فرقی نمی‌کند این موسیقی زمزمه لالایی فیلم «کودک رزماری» باشد یا ریتم وسترن «هفت باشکوه» و «کشور بزرگ» چرا که در هر حال موسیقی متن معرف فیلم و حال و هوای کلی آن است.

در حال حاضر نیز یک گروه موسیقی به نام «Coldstream Guards» با آلبومی به نام «قهرمانان» که شامل قطعه‌هایی مانند «سرهنگ بوگی»، «آنجا که عقاب‌ها جرأت می‌ورزند»، برگرفته از فیلم‌های حماسی جنگی است بر صدر فهرست پرفروش‌ترین آلبوم‌های کلاسیک قرار گرفته. سام گلدوین، تهیه‌کننده معروف سینما زمانی به یک آهنگساز فیلم توصیه کرده بود: «درست مثل واگنر آهنگ بسازید، فقط کمی بلندتر.» این توصیه پرده از فرمولی دیرینه بر‌می‌دارد: موسیقی ماکس استینر، فرانز واکسمن و میکلوس رزسا در فیلم‌های قدیمی هالیوود حاکی از یک گرایش عمده است و آن علاقه استودیوها به آهنگ‌ها و موسیقی‌های پرطنین، بلند و فاخر است.

موسیقی تصنیف شده به‌دست آنان کم و بیش تداعی‌گر آن چیزی بودند که آهنگساز فقید «المر برنشتین» آن را «حال و هوای سمفونیک و اروپای میانه‌ای» می‌خواند. آنها موسیقی فیلم‌های خود را در کالیفرنیا می‌ساختند، اما دلشان همچنان در وین بود و جالب آن‌که از آن زمان تاکنون شیوه کار چندان تغییر نکرده. موسیقی با کارکردهای بی‌شماری در فیلم‌ها استفاده می‌شوند، اما اغلب اوقات به عنوان مکملی برای روایت نقش اصلی خود را ایفا می‌کنند. موسیقی می‌تواند هیجان بیافریند (با دیدن فیلم‌های هارور فرد اغلب حس می‌کند موسیقی آنها یک قدم از تماشاگر جلوتر است و به عبارتی دیگر می‌تواند همچون یک پیشگو شما را از خطر و یا اتفاقی که در کمین نشسته آگاه کند)، می‌تواند بر یک شخصیت یا کاراکتر تأکید کند و حتی هجو یا طنز تلخ عمیقی را به تماشاگر القا کند (در فیلم‌های گودار به نظر می‌آید که موسیقی همیشه با تصاویر در تضاد کامل قرار دارند). موسیقی فیلم حتی می‌تواند به کمک نابازیگران برآید و آنجا که بازی ضعیف و یا گویا نیست، به جای هنرپیشگان بازی کند و ضعف‌های آنان را جبران کند.

● راننده تاکسی: برنارد هرمن

همزمان با ناپدید شدن یک تاکسی زردرنگ در مه، صدای غرشی نظامی در موسیقی متن خبر از خشونتی می‌دهد که در پشت پرده داستان نهان است. سپس وقتی نمایی کلوزآپ از چشمان راننده تاکسی را می‌بینیم، ریتم موسیقی جز آمیخته به ساکسوفون فضای شاعرانه‌ای را می‌آفریند، هرمن برای ارسون ولز و آلفرد هیچکاک موسیقی ساخته بود. برای او موسیقی متن یکی از بخش‌های کلیدی فیلمسازی بود. او زمانی گفته بود: «کافی است به فیلمی بدون موسیقی نگاه کنید تا بفهمید دیدن آن چقدر غیر‌قابل تحمل می‌شود.» هرمن به فاصله گرفتن از طنین و آهنگ‌های سمفونیک اروپایی در فیلم‌های هالیوودی و در مقابل، آراستن آنها به بیان موسیقایی امریکایی معروف بود. او یکی از آهنگسازان محبوب اسکورسیزی نیز بود و در پدید آوردن آن حس تعلق و فضای تعلیق در فیلم‌های او نقش عمده‌ای داشت.

● خوب، بد، زشت: انیو موریکونه

با نوایی که به زوزه گرگ شبیه است و نیز تغییرات تند و ناگهانی در ضرباهنگ، موسیقی متن این فیلم که یکی از شاهکارهای اینو موریکونه است، آن لحن تیز و پرنفوذ خود را هرچند بار و در موقعیت‌های مختلفی که آن را بشنویم، باز هم حفظ می‌کند.

● آرواره‌ها: جان ویلیامز

اگر روزی با تجربه پروحشت شنا در اقیانوس و حمله ناگهانی یک کوسه بزرگ سفید مواجه شوید، مطمئناً موسیقی متن فیلم «آرواره‌ها» در ژرفای ذهن‌تان لنگر خواهد انداخت. در سالن‌های بزرگ کنسرت ریتم موسیقی یکنواخت و پاندول‌وار ویلیامز ممکن است مدعوین زیادی را جذب نکند، اما برای تماشاگرانی که کوسه‌ای را در یک‌قدمی طعمه خود می‌بینند، حس شنیدن این موسیقی «وحشت مطلق» بود. ویلیامز زمانی گفته بود: «یک موسیقی خوب اینطور آزمایش خود را پس نمی‌دهد که سریع متوجه آن شوید. یک موسیقی خوب مثل یک لباس خوش‌دوخت است. نمی‌خواهید بدانید خیاطش آن را چطور دوخته، فقط می‌خواهید بدانید چقدر خوش‌تیپ شده‌اید.»

● روزی روزگاری در امریکا: انیو موریکونه

نوای فلوت در این فیلم نقطه قوت آن است. این فیلم مهم از سرجیو لئونه روایتی سیال در زمان دارد که با فلش‌بک‌های پروست‌وار کامل می‌شود و اگر به‌خاطر موسیقی متن جادویی و تکان‌دهنده موریکونه نبود، روایت فیلم ممکن بود ملال‌آور و حتی دست‌و‌پاگیر به نظر آید. موسیقی در این فیلم سرسختی و در عین حال آسیب‌پذیری قهرمانان فیلم را به تصویر می‌کشد: مهاجران جوان در گتوهای نیویورک که به گنگسترهای قهاری در تیراندازی تبدیل می‌شوند، اما در این فرایند به دوستی‌های خود خیانت می‌کنند.

● ماجراهای رابین‌هود: اریچ ولفگانگ کورن گلد

موسیقی معروف کورن گلد برای این فیلم بیش از آنکه ماجراجویانه باشد، موقر و سنگین است. رابین هود بدون این موسیقی هیچ‌وقت آن جذبه لازم برای تحت تأثیر قرار دادن بانو ماریون یا هیبت پرشکوه برای شکست دادن سرگای گیزبورن در شمشیربازی را نمی‌داشت. علاوه بر این موسیقی کورن گلد برای این فیلم نه تنها در گذر همه این سال‌ها همچنان در سالن‌های بزرگ موسیقی و توسط گروه‌های ارکستر معروف اجرا می‌شود، بلکه همچنین نزد علاقه‌مندان موسیقی کلاسیک و کودکان بسیاری که «رابین‌هود» را نماد قهرمان‌پروری، دلاوری و حق‌طلبی می‌دانند، محبوبیت دارد. کورن گلد در وین دهه ۱۹۲۰ یک اسطوره موسیقی شناخته می‌شد.

● پیانو: مایکل نی‌من

موسیقی فیلم نی‌من برای این اثر برنده نخل طلای جین کمپیون بخش عمده‌ای از بار عاطفی فیلم را بر دوش می‌کشید. با توجه به اینکه شخصیت‌های این فیلم (همچون نوازنده پیانو لال و...) دیالوگ‌های طولانی‌ای برای بیان عواطف و احساسات خود با یکدیگر ندارد، طبیعی بود که از موسیقی نی‌من برای این منظور استفاده شود. موسیقی در این فیلم کارکردی مهم دارد و آن تأکید و انتقال بار عاطفی فیلم است.

● مردی با بازوی طلایی: المر برنشتین

ریتم جز در ترکیب با سازهای برنجی موسیقی برنشتین برای این فیلم که توسط اتو پرمینگر کارگردانی شد، آن را از سایر آثار سینمایی متمایز کرد. در دهه ۱۹۵۰ که آهنگسازان هالیوود چشمان خود را بر روی جریان‌های غالب موسیقی که در اطراف آنها می‌شکفت، بسته بودند، برنشتین به سراغ جسورانه‌ترین ریتم موسیقی‌ای رفت که آن موقع وجود داشت. او حتی آماده بود خشم کارگردان زودرنج و بداخلاقی همچون پرمینجر را به جان بخرد، اما در عوض خرسندی و رضایت او را شاهد بود.

● کشور بزرگ: جرومه موروس

نقاشی‌های قرن نوزدهم در امریکا عظمت چشم‌اندازهای وسیع و رمانتیک با کوه‌ها، آبشارها و دشت‌های بی‌کران را بر روی بوم تداعی می‌کردند. موسیقی فیلم «موروس» برای فیلم «کشور بزرگ» نیز دقیقاً همان حال و هوا را بر روی پرده نقره‌ای زنده می‌کند.



همچنین مشاهده کنید