شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ای عشق


ای عشق
چنان مستم که از مستی تو را دیگر نمیخواهم
به دنبال شبم یارا سحر در بر نمیخواهم
اگر چه از شراب غم دل و جانم هدر میشد
به جانت نازنین من از این بهتر نمیخواهم
بیا امشب به دشت خوابم ای تنها ترین یاور
که در این اوج تنهایی کس دیگر نمیخواهم
اگر قصد هلاکم دارد آن چشم کمان ابرو
بدان اماج تیرت را سد و سنگر نمیخواهم
عزیزا! دلبران با دل بر این بی دل نظر کردند
ولی دلبر به غیر از تو دل و دلبر نمیخواهم
چو بر چشمان من آیی زمانی تو به مهمانی
کنم سر را فدای تو چو هستی سر نمی خواهم
به جانت دلبرا سوگند چو از مستی به در آیم
به جای تو دهندم این جهان یک سر نمی خواهم
و تا روزی که دارم من تو را ای عشق تاج سر
منم آن شاه شاهانی که تاج زر نمیخواهم

علیرضا گودرزی گیلانغرب
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید