شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شاید سقفی، فرو ریخته باشد


شاید سقفی، فرو ریخته باشد
برفی که دیروز بارید
هنوز، آب نَشُدِه است.
مثل چند روز دیگر، خیسم
یا مثل فردا
و حتّی همین حالا.
لاشخورها به احترامت می ایستند
و کلاه، از سر بر می دارند
سکوت، چیز خوبیست
یکدقیقه نه. یک مقدار نامعلوم.
به مقداری که هنوز زنده ای.
و یکدقیقه، بعد از آن.
لاشخورها به احترامت می ایستند
و کلاه، از سر بر می دارند
تو شیرینگوشت بودی دکتر !
لاشخورهای عینکی
و تمساح های آبِ جــو
خوب می دانند این را.
(خرس های قطبی هم این روزها
پیدایشان می شود
ـ قول می دهم)
شاید سقفی، فرو ریخته باشد
یا دیواری؛
و یا شاخه یی زمستانی.
نمی دانم.
امّا
حس می کنم
قبل از هنوز، خیسم
و برفی که روز مرگ تو بارید
آب نَشُدِه است.

آذرماه ۱۳۸۴
فردای مرگ ساعدی
مرثیه، برای ساعدی
محمد علی اصفهانی
توضیح:
این شعر، جزء کوچکی است از مطلب نسبتا مفصّلی که چون چند سال پیشتر از این ـ یک بار ـ منتشر شده است، دلیلی بر انتشار دوباره اش ندیدم.
کسانی که مایلند، می توانند تمام آن مطلب را در صفحات ادبیّات و هنر سایت ققنوس بخوانند. لینک مستقیم:
http://www.ghoghnoos.org/honar/varie/saedi۰۱.html
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید