سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

حافظ رازهای ما


حافظ رازهای ما
هر کس که به زبان فارسی سخن می‌گوید یا لااقل چونان مخاطب، این زبان را می‌فهمد، به این توهم دچار شده یا (باز هم)‌ حداقل باورش شده که می‌تواند حافظ‌پژوهی کند و غیره.
پس تا دلتان بخواهد درباره این شاعر بزرگ کتاب‌های تکراری هست و سخنان آنچنانی تکراری...
این مقدمه لابد ادعا دارد که شما را پای مطلبی درباره حافظ خواهد نشاند، اما سخن همان درد دلی است که شنیدید.
نه با حافظ؛ دلش پیوند خون داشت‌
نه مولانایی‌هاش؛ طرح جنون داشت‌
اونو با سادگیش، سعدی نفهمید
نظامی هم اونو... عاشق نمی‌دید!
حافظ بزرگ ما آن چیزی نیست که در غزل‌هایش می‌یابید غزل‌های انعطاف‌پذیر او در طول زمان‌ها به خواست‌های مخاطبان بی‌شمار پاسخ داده است؛ پاسخ‌هایی که هیچ‌کدام قطعی نیست اما به قول تاویل‌کنندگان و معنادهندگان (معناکنندگان شعر)‌ درست و صحیح و راست است.
تازه! بین کمتر از ۵۰۰ غزل خواجه، ما یک سوم یا بیشترش رابه حساب نیاورده و نمی‌آوریم!
جادوی بزرگ این آینگی چیست و کجاست؟! چگونه چند بیت و غزل معدود (= شمردنی و شمرده شدنی)‌ می‌توانند رازها و پیچیدگی‌های درون ما انسان‌های همه دوره‌ها و بخصوص شخصیت مدرن و عجیب ما را رو کنند، به رخمان بکشند و بگویند تو اینی، تو همینی!
حافظ، عجیب است! خودش مدعی است که هرچه کرده، همه از دولت قرآن کرده، اما چه کسی حرف می‌زند؟ آیا اهمیت دارد؟ هرگز برای هیچ مخاطبی پس از قرن هشتم نباید اهمیت داشته باشد که حافظ، کدام شخصیت تاریخی است زیرا به قولی؛ چه اهمیتی دارد که چه کسی و چه شخصیتی حرف می‌زند؟! مهم خود حرف و خود بیان است.
حالا کسی که از زندگی‌اش اطلاعی نداریم، دیوانش را نیز یک بی‌نام و نشان که ما از او خبر نداریم! جمع کرده است و این همه نوادر کلام جایی به نام دیوان حافظ، برای خود شناسنامه صادر کرده‌اند.
آری حافظ، مهم نیست چه کسی است مهم این است که حرف می‌زند، مهم این است که حرفی در میان هست! حرفی برای همه دوره‌ها و زمانه‌ها اما نه حرفی قاطع! بلکه حرفی که هم فرزند خصال خویشتن است هم فرزند زمانه خود!
حالا چطور حرف حافظ، فرزند خصال خودش است و این فرزند خصال خود بودن در غزل (= شعر)‌ چه مفهوم و معنایی دارد؟! بماند برای شروع بحث و شروع مطلبی درباره حافظ.

علی مظاهری
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید