چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

انتظار


انتظار
بهارکی رسد از دورهای بیداری؟
که تن زخواب بشوید نهال هشیاری
شروع صبح قشنگی که در نگاهت بود
غروب غمزده اما چرا به بیزاری
قرار دیدنمان در صفای باران بود
کجا شد آن دم شیرین پرده برداری
از آن قصیده خورشید و آن ترانه نور
مرا چه مانده بجز زخمه دل‌آزاری
خروش عشقی مرا گرچه ساده پنداری
ولی کجا من و این رسم ساده پنداری
به بال بال امیدم چه بس نظر بستم
که پس کجا و کی‌ام می‌دهد مرا یاری
زصبح کاذب عشقی که قتلگاهم بود
به خاک مظلمه بردم پناه ناچاری
بهار باش و برویان به سینه‌ام گل عشق
مگو مگو که نداری هوای دلداری
تو نوش چشمه‌ای و من سراب سرگردان
ای از قبیله باران کی‌ام شوی جاری
عزت‌الله افروز
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید