جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حنجره های صبور


حنجره های صبور
در خیابان کسانی هستند
که به آدم نگرانی تعارف می کنند
اما من
که دغدغه خوشبختی ام نیست
به شادی این خوشبخت های کوچک می خندم
پس می آیم با زنبیل هایی از ترانه و آویشن
ومردانی را سلام می دهم
که تو را در تنفس خود دارند
و یک لبخند تو را
به هزار بار عافیت محض
ترجیح می دهند
کسانی که از هم می پرسند
«چگونه هنوز هم زنده ایم؟»
نشاط سرودهایم را حفظ می کنم
و ترانه هایم را از زیبایی می آکنم
و با تمام حنجره های صبور
آواز می خوانم
نشاط سرودهایم را حفظ می کنم
میان آفتاب و مردم راه می روم
و ترانه هایم را که از امید سرشارند
در جیبشان می ریزم
در سبدهای خالیشان
در دلشان
و دفتر لبخندهایم را
با مردم کوچه و خیابان
ورق می زنم
با کودکان امسال
مردان سال های دیگر
که منشور تحقق آفتاب را
در سرانگشتان خویش دارند
کودکانی روشن
کودکانی از پشت آفتاب
از صلب سخاوتمند بهار
کودکانی که هر پنجشنبه عصر
در بهشت شهیدان
آینده وطنم را به شور می نشینند
کودکانی که مسیر بهار را تعیین می کنند
نشاط سرودهایم را حفظ می کنم
و ترانه هایم را از آب و آفتاب می آکنم
برای بهاری که هست
برای بهاران در راه
نشاط سرودهایم را حفظ می کنم
و با تمام حنجره های تشنه
فریاد می زنم:
تحقق آفتاب حتمی است
پرندگان می آیند
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید