جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حقوق بشر و اندیشه سیاسی جدید


چون دیگر مبانی دموكراسی مانند مشاركت عمومی و حكومت اكثریت در دوران ماقبل مدرن ریشه داشتند. امروزه صحبت كردن از حقوق بشر مسیحی یا حقوق بشر اسلامی متناقض می نماید چرا كه اندیشه سیاسی جدید سعی در تفكیك قلمرو علوم سیاسی از علوم الهی داشته و از طرفی حقوق بشر نیز ایده های خود را از اندیشه سیاسی جدید دریافت می كند. در فلسفه سیاسی كلاسیك دولت شهر بر فرد تقدم دارد و نقش آن فراهم كردن حیاتی پر از فضیلت در فرد و هدایت او به سمت تعالی و امر نیك است. مهم ترین آموزه این مكتب به پرسش بهترین نظام یا حكومت متشكل از افراد سیاسی با فضیلت در درون حاكمیت ختم می شود. آنها برای بیان این اندیشه از واژه «پولی ته یا= Politeie» استفاده می كنند. تلقی آنها از این نامگذاری جامعه مدنی یا سیاسی است كه نخست برای حكومت بر آدمیان ساخته شده نه برای اداره امور. واژه «پولی ته یا» را معمولاً قانون اساسی یا «كنستی توسیون» ترجمه می كنند در حالی كه «كنستی توسیون» اشاره به پدیده های حقوقی دارد و به هیچ وجه ساختمان تن و روان را شامل نمی شود و به وظایف انسان اشاره ای ندارد. واژه «پولی ته یا» در تفكر یونانی مقدم بر قانون از آن اساسی تر و سرچشمه تفكر سیاسی كلاسیك است و بیشتر ناظر بر توزیع قدرت در یك جامعه و سازمان یابی امور بشری در امر قدرت سیاسی و شیوه زندگی یك جامعه محسوب می شود. به عبارتی پیوند میان شیوه های زندگی یك جامعه و شكل حكومت آن كه تعبیر به نظام می كنند در چنین نظامی فضیلت بر حقوق تقدم دارد و فضایل و ارزش هایی به عنوان امور نیك مطرح هستند و بهترین نمونه آن زندگی فیلسوفی است كه اعتبار این ارزش ها براساس بینش و زندگی او سنجیده می شود. چنین بینشی در امر سیاسی نخبه گرا و بیشتر یك نظام ایده آل را مدنظر دارد كه نمونه آن ناكجا آباد افلاطون در كتاب جمهور است. این نخبه گرایی راضی به تساوی بین افراد نیست. به همین دلیل بردگی در گذشته یك امر طبیعی محسوب می شد. فیلسوفان كلاسیك بهترین نظام را اختراع عقل بشری و محصول فعالیت آگاهانه یا سازمان دهنده یك یا چند نفر می دانستند. اندیشه سیاسی جدید و متفكران لیبرال در تقابل با چنین بینشی قرار دارند. هابز به عنوان اولین اندیشمند سیاسی جدید در انتقاد به سنت های فكری پیشین اصول علم سیاست را در عواطف انسانی یعنی انگیزه های ساده كه بنیاد مستحكمی دارند جست وجو می كرد. مهم ترین انگیزه انسان اصل بقا یا ترس از مرگ خشونت بار زمینه ساز گذر از وضع طبیعی به جامعه مدنی است. در بینش سیاسی هابز امر اخلاقی از مقوله حق است نه از مقوله وظیفه و نقش و حدود جامعه مدنی را به اعتبار حق طبیعی بشر نه بر پایه وظایف اخلاقی او در نظر می گیرد. او اندیشه حقوق طبیعی را به صورت علمی و با كاشتن آن بر روی زمین به یك بینش واقع گرا تبدیل می كند. اگر مجاز باشیم لیبرالیسم را آئین یا نظریه سیاسی بدانیم كه بر بنیاد حق طبیعی افراد نه وظایف آنها شكل گرفته و هدفش حفظ و حراست از این حق است باید هابز را بنیانگذار این مكتب بدانیم. لیبرالیسم بعد ها با آموزه لاك كه متاثر از جامعه بورژوازی انگلستان است وارد فاز جدیدی می شود. نویسنده دو رساله در باب حكومت (یكی از آثار مهم لاك) بیشتر روی سخنش با مردم عادی است و اغلب استدلا ل های خود را بر عقاید آنها نهاده برخلاف فلسفه كلاسیك كه فضائل و ارزش های جامعه را به اعتبار زندگی فیلسوفانه می سنجد لاك نیز ادامه دهنده سنت قرارداد اجتماعی هابز و مانند او متاثر از آموزه های ایپكور و مكتب لذت پرستی اوست و بنیاد سیاست را در نیاز ها و عواطف انسانی می جوید. در نظر لاك مهم ترین میل و گرایش طبیعی در انسان حق صیانت ذات است. به دلیل تقدم این حق بر سایر حقوق در جامعه مدرن است كه سزار بكاریا خواهان لغو مجازات اعدام بود. در نظر لاك آنچه كه انسان برای بقا یا حق صیانت ذات لازم دارد خلاف آنچه كه هابز القا می كرد شمشیر و سلاح نیست بلكه آذوقه است. از نظر او حق طبیعی مالكیت همبسته بنیادی صیانت ذات است. این حقوق پیش از جامعه مدنی به صورت نارس وجود داشته اند اما وظیفه جامعه مدنی تسهیل شرایط برای مالكیت و تامین امنیت جانی افراد مبتنی بر قانون است. لازمه حقوق بشر تاكید بر فردیت انسانی و اینكه هر فرد فی نفسه یك هدف محسوب می شود دستاورد اندیشه مدرن است كه مهم ترین حق را حق زندگی و صیانت ذات می داند. تحقق این حق امكان پذیر نیست مگر در چارچوب قانون. بحث حقوق بشر در حكومت های خودكامه و استبدادی به دلیل نبود قانون منتفی است چرا كه در چنین جوامعی بشر حكم هیچ را دارد. حكومت قانون مدار تنها حكومت مشروع برای رعایت حقوق بشر است از جمله حقوق اساسی كه قانون ضامن آنها است و در اندیشه لیبرالیسم متبلور است عبارتند از آزادی عقیده و مذهب، آزادی بیان، حق مالكیت، آزادی مشاركت در حیات سیاسی. حكومت مشروط و محدود به قانون برای رعایت حقوق افراد نیازمند وجود جامعه مدنی پرتنوعی است مركب از انواع انجمن ها و گروه های فكری، فلسفی، مذهبی و سیاسی كه موجب پراكندگی قدرت در جامعه می شوند. وجود انجمن ها و گروه های مدنی در عرصه سیاست و قدرت به واسطه رقابت آنها مانع از تشكیل حكومت یكپارچه و استبداد ی می شود. از ویژگی های حكومت لیبرال می توان به تفكیك قوا كه توسط منتسكیو مطرح شد اشاره نمود. او لازمه محدودیت قدرت را تفكیك قوا می دانست كه از طریق نظارت نهاد ها بر یكدیگر امكان پذیر است.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید