شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نقش مطبوعات در ترویج علم در کشور(۱)


چگونگی این نقش تابع شكل استفاده از آنهاست، كه مثبت یا منفی بودن عملكرد آنها را مشخص می سازد. یكی از عمده ترین نقش های رسانه ها، تاثیری است كه بر فرهنگ مردم و به ویژه نسل جوان می گذارند. پس چه باید كرد كه این نقش، درست و قابل فهم باشد و حداكثر تاثیر مثبت خود را بر جامعه بگذارد؟
تا پیش از همه گیر شدن ارتباطات از طریق رسانه های همگانی، مدرسه تنها مكان تعلیم و تربیت بود و معلم تنها سخنگو و شارح علم، كتاب نیز عمومی ترین وسیله اطلاع از دانش بشری به شمار می آمد. بعد از مدرسه، در مقام دوم، خانواده جای داشت كه در آنجا نیز روابط محدود، حاكمیت اخلاقیات و فرمانبرداری و تمكین از بزرگان نقش اساسی داشت. اكنون رسانه های همگانی، به دلیل تنوع زیاد، در برگرفتن تمام اقشار جامعه، نفوذ در كوچكترین واحدهای اجتماعی و قابل استفاده بودن در هر زمان، آن وضعیت پیشین را بر هم زده اند. در این میان، معارضه بین نهادهای اصلی آموزش و ارتباطات همگانی، به ویژه برای نوجوانان و جوانان حادتر شده است. زیرا آنچه جوان و نوجوان دیروز از طریق معلم و كتاب و با اتكا بر سنت های آموزشی یاد می گرفت، اكنون بدون همه این تمهیدات در اختیار دارد. در واقع رسانه ها بسیاری از سلسله مراتب و فاصله ها را از میان برداشته اند و دسترسی به منابع اصلی را آسان تر كرده اند. این مهمترین خصلت رسانه هاست كه با كوچكترین بی تدبیری یا خوش تدبیری می تواند آثار كاملاً مخرب یا كاملاً سازنده بر جای گذارد.
میزان نفوذ وسایل ارتباط جمعی و گستردگی آنها باعث شده است كه مفهومی به نام «فرهنگ جمعی» پدید آید و لایه های مختلف فرهنگ تحت تاثیر عمل این رسانه ها قرار گیرند: كم و كیف این تاثیرگذاری در جامعه های مختلف، متفاوت است. اگر سیاست فرهنگی و استراتژی آموزشی مشخصی وجود داشته باشد، رسانه ها نه تنها می توانند در باروری «فرهنگ جمعی» نقش اساسی داشته باشند، بلكه به خصوص در كشورهای در حال توسعه، می توانند بسیاری از كمبودها را نیز جبران كنند و بر مشكلاتی چون كمبود فضاهای آموزشی، كمبود ظرفیت دانشگاه ها و دشوار بودن دسترسی به نقاط دور افتاده فائق آیند. در غیر این صورت ناهمسویی رسانه ها با اهداف آموزشی سبب می شود كه این هر دو محمل آموزش همدیگر را تضعیف یا نفی كنند و نتیجه ای جز هرج ومرج به بار نیاید.
اكنون میزان تولید اطلاعات، به ویژه اطلاعات علمی و فنی آنقدر زیاد است كه متخصصان اطلاع رسانی از واژه هایی چون «انفجار اطلاعاتی» سخن می گویند. این اطلاعات در چند كشور پیشرفته صنعتی تولید و به نقاط دیگر دنیا سرازیر می شود. كشور ما متاسفانه سهم عمده ای در تولید این اطلاعات ندارد پس این سیل اطلاعات، یا لااقل بخشی از آن كه در حد استفاده ماست، می باید به نحوی و در میان مردم انتشار یابد. این كار را عمدتاً رسانه های همگانی انجام می دهند. رسانه های ما، به ویژه بخش علمی آنها در بیشتر موارد از سیاست مشخص و تدوین شده ای پیروی نمی كنند. این ناهماهنگی گرچه در مطبوعات، رادیو و تلویزیون شدت و ضعف دارد، ولی در هر صورت، فرهنگ ، سنت ها و آرمان های اجتماعی، حاكم بر اصول كلی فعالیت رسانه هاست. برای نمونه هیچ كدام از رسانه های ما از نظر اولویت های علمی از موارد تدوین شده در شورای پژوهش های علمی كشور پیروی نمی كنند و یا اینكه هم اكنون براساس چشم انداز ۲۰ ساله كشور توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام، تدوین و IT، نانوتكنولوژی و بیوتكنولوژی جزء اولویت های علمی كشور قرار گرفته اند، رسانه ها توجهی به آن ندارند.
بررسی كمبودهای رسانه ها، بدون بررسی سیاست های علمی و فرهنگی و نحوه عمل نهادهای رسمی آموزشی ممكن نیست. زیرا هم عمده مخاطبان رسانه ها، هم اكثر كارگزاران آنها و هم اهداف اطلاع رسانی از طریق آنها متاثر از سیاستگزاری های علمی و فرهنگی هستند. در اینجا تاكید بر بخشی از مخاطبان رسانه هاست كه جزء عامه مردم و دانش آموزان محسوب می شوند.
در وهله اول، مخاطبان باسواد رسانه ها را در نظر بگیریم و ببینیم كه وقتی یك اطلاع علمی، به صورت مقاله ای در مطبوعات، به مخاطب ما می رسد، آمادگی و زمینه آگاهی های او برای درك آن اطلاع چگونه است. شرایطمان را محدودتر می كنیم و در بهترین حالت، مخاطبی را در نظر می گیریم كه مثلاً در دبیرستان تحصیل می كند. اطلاع را نیز موضوع جدیدی، مثلاً درباره بیوتكنولوژی فرض می كنیم.
اولین اختلالی كه در این وضع خود را نشان می دهد، تاخیر آموزشی ماست. یعنی همین مخاطب، آنچه در آموزش های رسمی دریافت كرده نسبت به رویدادها، نظریه ها و موضوعات علمی اخیر بسیار قدیمی است. دانش آموزان دبیرستان، اگر فقط كتاب ها و جزوه هایشان را بخوانند، چشمشان به دنیای امروز باز نمی شود و از رویدادهای جدید و پژوهش های نو به طور كامل مطلع نمی شوند. بنابراین، آنها از طریق آموزش های رسمی، با مفاهیم، اصطلاحات و زبان علم امروز آشنایی پیدا نمی كنند بلكه تمام اطلاعات جدید خود را از منبع غیررسمی و عمدتاً از رسانه ها نظیر مجلات علمی و اینترنت می گیرند و زبان رسانه ها بلامنازع پذیرفته می شود.
در حالی كه پس از گذشت فقط چند روز از شبیه سازی انسان اطلاعات آن بر روی سایت های اینترنت می رود و یا ۶ یا ۷ ماه از كشف ژنوم كامل انسان، یافته های آن در مجلات و روزنامه ها منعكس می شود، پس از گذشت تقریباً ۱۰ سال از كشف روش های مهندسی ژنتیك جدید، هنوز اثری از این موضوعات در كتاب های درسی ما نیست. در نتیجه، مخاطب فرضی ما این اطلاعات جدید و جالب توجه را غالباً از رسانه ها دریافت می كند و چون رسانه ها نیز ناهماهنگی ها و مشكلات خود را دارند كه بعداً به آنها اشاره می شود تشتت در واژه ها، اصطلاحات و مفاهیم به سرعت شیوع می یابد.
برای مثال، بخش قابل توجهی از نامه هایی كه در مجلات علمی دریافت می شود از دانش آموزانی است كه پاسخ سئوال های خود را درباره موضوعات جدید علمی از معلمان خود نگرفته اند. حتی برخی از دانش آموزان شهرستانی نامه می نویسند كه معلمان ما برخی از مطالب مجله های علمی را قبول ندارند و وقتی ما این مطالب را در كلاس مطرح می كنیم ما را متهم به دروغ پردازی می كنند، در حالی كه اكثر این مطالب جزء یافته های جدید هستند.
همه شركت كنندگان كنفرانس های زیست شناسی و بیوتكنولوژی و ژنتیك دیده اند یكی از پرثمرترین بخش های این كنفرانس نشست معلمان با اساتید است. شوق و اشتیاق آنها برای شركت در این گردهمایی و تبادل نظر با استادان و آشنایی با موضوعات جدید مطمئناً همه را تحت تاثیر قرار می دهد، اگر راه حل های اروپایی و آمریكایی برای آموزش های عمومی و روزآمد كردن اطلاعات مردم خارج از توان ما باشد، راه حل های دیگری وجود دارند كه در برخی از كشورهای در حال توسعه به مورد اجرا گذاشته می شوند. روزنامه های چین از سال ،۱۹۸۶ به كمك وزارت آموزش و فرهنگ و وزارت ارتباطات، هر ماهه اقدام به انتشار ویژه نامه های علمی برای نوجوانان و جوانان می نمایند كه این اقدام تاثیر بسزایی در آگاهی های عمومی راجع به تكنولوژی های نو در كشور دیده است.
متاسفانه تركیب چند عامل سبب شده است رسانه های ما در انجام مسئولیت های خود موفقیت چشمگیری نداشته باشند. شاید بتوان گفت بخش علمی رسانه ها این عدم موفقیت را بهتر نشان می دهند.
مشكلات بخش علمی رسانه ها، هم نحوه پرداختن به علم و هم زبان ارائه علم، پیامد دو عامل است. یك عامل، همان طور كه گفته شد، به سیاست های عام فرهنگی و نحوه نگرش جامعه و نهادهای آن به علم مربوط می شود و عامل دیگر به سازماندهی و گردش كار رسانه ها. این دو در واقع دو روی یك سكه اند. اگر اهمیت علم و نیاز جامعه به آن در تمام ابعادش شناخته شود بالطبع سازماندهی سنجیده ای نیز برای تقویت و ترویج آن پدید می آید. این موضوع با توجه به فاصله زیاد ما از علم امروز، اهمیت خود را به وضوح نشان می دهد.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید