جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به پیشرفت آواز در ایران


نگاهی به پیشرفت آواز در ایران
موسیقی آوازی ایران، چندین دهه است كه هیچ چهره تازه و شاخصی را در عرصه خوانندگی «آواز» به دوستداران این هنر معرفی نكرده است. به طوری كه می توان ركود كلی موسیقی اصیل ایرانی در سال های اخیر را به نوعی به این مقوله نیز مربوط دانست. در موسیقی ایرانی خوانندگان را دست كم به سه گروه تقسیم می كنند: «ردیف دان»، «آواز خوان» و «تصنیف خوان». با ذكر این نكته كه گاه ممكن است فردی به لحاظ توانایی در آن واحد، در هر سه دسته مذكور جای بگیرد؛ به شرح هر یك از این سه گروه می پردازیم:
• ردیف دانان
«ردیف، به مجموعه متحولی از موسیقی مقامی گذشته، متشكل از الحان طبقه بندی شده- شامل دستگاه، آواز، نغمه، گوشه، تیكه، كرشمه، چهارمضراب، رنگ و.. گفته می شود كه از قرن یازدهم هجری تا به امروز به نام «ردیف موسیقی ایران» ثبت شده است. مأخذ ردیف های موجود دو ردیف «میرزا عبدالله» و «میرزا حسینقلی» است...» (به نقل از واژه نامه موسیقی ایران زمین، مهدی ستایشگر، جلد اول، ص ۵۱۹) بدیهی است در موسیقی ایرانی دو نوع ردیف «سازی» و «آوازی» موجود است كه اندك تفاوتی در نوع اجرای ملودی ها و بیشتر در قالب هایی نظیر چهار مضراب، رنگ و... با هم دارند. دلیل آن نیز ویژگی ها و كاركردهای متفاوت ساز و حنجره آدمی است. دو ردیف معتبر «میرزا عبدالله» و «میرزا حسینقلی» سازی و دو ردیف «عبدالله دوامی» و «محمود كریمی» آوازی هستند. در ردیف آوازی، «ردیف دان» معمولاً به كسی می گویند كه با دقایق و ظرایف گوشه ها و دستگاه ها به خوبی آشنا باشد. این فرد لزوماً خود خواننده ای خوش صدا نیست؛ اما می تواند به تربیت شاگردان و هنرجویان آواز همت بگمارد. مثلاً در گذشته مرحوم «نورعلی برومند» با داشتن صدایی بسیار معمولی در كنار تربیت نوازندگان بزرگ تار، در رشته آواز نیز شاگردی چون «شجریان» را تربیت كرد. در مقابل چون نوازندگان همه سازهای ایرانی حتماً باید با جزئیات ردیف سازی-و حتی آوازی- آشنا باشند، آن را امری بدیهی فرض می كنند و دیگر به نوازندگان عنوان «ردیف دان» را اطلاق نمی كنند. این اصطلاح بیشتر در مورد استادان و آموزگاران «ردیف آوازی» به كار می رود.مثلاً امروزه هنرمندانی مانند «نصرالله ناصح پور» و «كریم صالح عظیمی» را كه _ به هر دلیلی- چندان به دنبال اجرای كنسرت و ارائه كاست و سی دی نبوده اند و بیشتر بر حفظ گنجینه ردیف آوازی و تربیت شاگردان مستعد این رشته همت گماشته اند با عنوان «ردیف دان» می شناسند.
• آوازخوانان
در موسیقی دستگاهی ایران، «آواز» مفهومی وسیع تر از (Song) به معنای آواز، آهنگ، آواز پرنده، چهچهه و شعر در زبان بین المللی دارد. مهدی ستایشگر در «واژه نامه موسیقی ایران زمین» پس از بیان معنی «عام آواز» (نغمه، سرود، آهنگ و بانگ موزون زیروبمی كه از گلوی انسان- كه اكمل آلات الحان است- و یا از سیم انواع سازها برآید) به چند نوع آواز مثل ضربی و دسته جمعی اشاره كرده و افزوده است: «آواز در موسیقی ایرانی دارای وزن (میزان) خاصی نیست و اجرای موزون آن به ذوق و تخصص خواننده و نوازنده منوط و وابسته است. (وزن آواز در ردیف موسیقی ایرانی مقوله ای جداگانه است) دیگر از خصوصیات آواز در موسیقی ایران، متد معین تحریر، نحوه درآمد و فرود، اوج و حضیض، انتخاب شعر و ادای مفهوم صحیح واژه ها و رعایت تناسب حالات است. تناسب در آوازها موجب زیبایی در استماع است چه، آوازها دارای كیفیات گوناگونی هستند. مانند آهستگی، بلندی، نرمی، سختی، جنبش و نشاط و جز اینها...» (صفحه۳۸)
از آوازهای مشهور ایرانی می توان به اینها اشاره كرد: «آواز دیلمان» با صدای غلامحسین بنان و شعر حافظ (چنان در قید مهرت پای بندم، كه گویی آهوی سردركمندم)، «آواز همایون» با صدای تاج اصفهانی و شعر سعدی (از تو با مصلحت خویش نمی پردازم، همچو پروانه كه می سوزم و در پروازم)، آواز «نوا، مركب خوانی» محمدرضا شجریان با شعر سعدی (بگذار تا مقابل روی تو بگذریم، دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم.)
آنچه در این مقاله تحت عنوان «آواز» بدان پرداخته شده، مهم ترین ركن موسیقی آوازی ایران و اجرای مطلوب آن نشان دهنده اوج هنر یك خواننده كامل است. هر سه استادان نامبرده (بنان، تاج و شجریان) و هنرمندانی نظیر قمرالملوك وزیری، سیدحسین طاهرزاده، اقبال آذر، روح انگیز و بسیاری دیگر خوانندگانی كامل به شمار می روند؛ هم از نظر تسلط بر ردیف و هم از نظر نوآوری در اجرای آواز (و البته به یادگار گذاشتن تصنیف ها و ضربی های ارزشمند).
• تصنیف خوانان
از در هم آمیختن شعر و موسیقی با ریتم و وزن معین و شناخته شده تصنیف و ترانه پدید می آید. از مهم ترین ویژگی های هنرمند تصنیف ساز، آشنایی و تسلط او با هر دو مقوله شعر و موسیقی و همچنین گنجاندن واژه ها و ترجیع بندی های مناسب در جای خود در هر تصنیف است. از تصنیف سازان معروف ایرانی می توان به «عارف» و «شیدا» اشاره كرد. تصنیف و ترانه به دلیل روان بودن كلام و ملودی و ریتم آن همواره با استقبال توده های مردم مواجه و ورد زبان آنها شده است. تصنیف های «خزان عشق» با صدای بدیع زاده، «سرگشته» با صدای قوامی، «الهه ناز» با صدای بنان، «مرغ سحر» با صدای قمرالملوك وزیری و «نگاه گرم تو» با صدای عبدالوهاب شهیدی از مشهورترین تصنیف های ایرانی هستند. گاه یك تصنیف، ترانه یا سرود به سمبل و نشانه ای از یك دوره تاریخی بدل می شود مانند ترانه «مراببوس» با صدای گل نراقی و سرود مشهور «ای ایران» با صدای بنان.
پس از عارف و شیدا، هنرمندانی چون كلنل علینقی وزیری، مرتضی محجوبی، جواد معروفی و روح الله خالقی رونقی به تصنیف سازی ایرانی بخشیدند. این افراد عموماً در برنامه «گل های» رادیو ساخته های خود را ارائه می كردند. به این صورت كه هر برنامه گل ها معمولاً با یك تصنیف آغاز می شد. پس از مقداری تكنوازی، چهارمضراب و شعرخوانی توسط گوینده قطعه ای آواز در همان دستگاهی كه تصنیف در آن اجرا شده بود، به سمع شنوندگان می رسید و در نهایت با تكرار تصنیف برنامه پایان می یافت. گاهی خواننده تصنیف و آواز یك نفر بود و گاه مثلاً تصنیف را یك خواننده و آواز را خواننده ای دیگر اجرا می كرد. از اوایل دهه پنجاه با گردهم آمدن هنرمندانی چون محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده در گروه های عارف و شیدا- كه دست پروردگان استاد نورعلی برومند بودند- و همچنین خوانندگانی مانند پریسا و هنگامه اخوان، بازسازی تصنیف های قدیمی آغاز شد. همچنین با رونق گرفتن برنامه رادیویی «گلچین هفته» تصنیف هایی مخصوص این برنامه بازسازی یا اجرا و سپس پخش می شد. با وقوع انقلاب و خانه نشین شدن و كوچ بیشتر آهنگسازان و ترانه سرایان، در عرض دو دهه بسیاری از تصنیف های تاریخ صدساله ضبط موسیقی در ایران برای یك یا چند بار توسط خوانندگان و گروه های مختلف موسیقی اجرا و منتشر شد.البته در بیشتر اجراها فقط كیفیت ضبط آثار از نسخه اصلی بهتر بود و كیفیت هنری و معنوی كار قدیمی به خوبی خود را از لابه لای خش ها و پارازیت های این سالیان دراز، به رخ می كشید. كار به جایی رسید كه گاه با جرح و تعدیل های كلامی دستگاه های نظارتی وزارت ارشاد و صداوسیما در بعضی مواقع اجراهای جدید فاصله ای بعید با اجرای قدیمی پیدا كردند. در بخش آوازخوانی نیز یكباره با وقوع انقلاب، گسستی تاریخی میان خوانندگان نسل گل های رادیو و نسل بعدی كه در راه بود ایجاد شد. به طوری كه هنرمندانی چون بنان، قوامی، تاج اصفهانی، عبدالوهاب شهیدی، محمودی خوانساری، ادیب خوانساری و بقیه به همراه كلیه خوانندگان زن، یك شبه خانه نشین شدند و از آن نسل تنها شجریان مجال ادامه كار یافت. جوانانی مانند شهرام ناظری، افتخاری، تعریف، ایرج بسطامی و حسام الدین سراج نیز به مرور توانستند نام خود را به سیاهه خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی اضافه كنند. اما این نسل و افراد دیگری چون كاوه دیلمی، علی رستمیان، بهرام باجلان و... تنها سایه ای از آوازخوانان قدیمی را با خود حمل می كردند. آنان هر از گاه با ارائه یك آواز نسبتاً شسته رفته- و بیشتر تحت تاثیر قدیمی ها- به تیری كه در تاریكی رها شده بود می مانستند و به طور معمول فقط از عهده اجرای همان تصنیف های دست چندم برمی آمدند. از شما چه پنهان همین تصنیف ها هم بودند كه در موسیقی بعد از انقلاب نام های این خوانندگان را برای مدتی سرزبان ها انداخته و بار ارتباط مردم با موسیقی ایرانی را به دوش كشیدند. تصنیف هایی از آلبوم های «گل صدبرگ» شهرام ناظری، «تمنای وصال» عبدالحسین مختاباد، مجموعه كارهای افتخاری، «باغ ارغوان» حسام الدین سراج و... از زمره این آثار بودند. به مرور و تحت نفوذ و سیطره شركت های تولید و پخش نوار، حجم ارائه آواز در آلبوم های موسیقی به حداقل رسید و نوارها و سی دی ها مملو از تصنیف شدند. مثلاً افتخاری در سال ۱۳۷۷ در «یاد استاد» تعداد ۸ تصنیف بدون حتی یك قطعه آواز ارائه كرد و تنها به خواندن یكی دو بیت و اجرای مقداری تحریر در لابه لای یك تصنیف بسنده كرد. در سال ۱۳۸۰ نیز همایون شجریان در «نسیم وصال» در مقابل اجرای ۶ و۷ تصنیف فقط یك قطعه آواز اجرا كرد. در آن سال ها شنیده های ما از شركت های تولید و پخش و مناسباتی كه در آنها جاری بود حكایت می كرد كه به عقیده تولیدكنندگان آثار موسیقی در روزگار جدید دیگر مردم تحمل شنیدن آواز را ندارند و این هنر یگانه فاقد قدرت جذب آدم هایی با شرایط و دغدغه های امروزی است. اما واقعیت این بود كه موسیقی ایرانی سال ها بود- و هست- كه از ظهور حتی یك چهره برجسته در رشته «آواز» محروم بوده است. به معنای دقیق تر «محمدرضا شجریان» آخرین چهره موسیقی آوازی ایران، نخستین بار در سال ۱۳۴۵ یعنی دقیقاً چهار دهه پیش صدای خود را به گوش مردم رسانده است.پس از او هر خواننده ای كه ظهور كرده یا عمر ارائه هنرش كوتاه بوده- مانند پریسا و هنگامه اخوان- یا از مسیر آوازخوانی- به هر دلیل- خارج شده و به تصنیف خوانی بسنده كرده- مانند علیرضا افتخاری- یا آنكه كیفیت آوازهایش فاصله بسیاری با آثار نخبگان این عرصه داشته است- مانند شهرام ناظری. علاوه بر آن اگر هم گاهی اثر برجسته ای ارائه شده این كار تداوم نیافته است. مثلاً نوار «ترجیع بند» با صدای «استاد صدیف» اثری بدیع و زیبا بود كه در سال ۱۳۶۹ بارقه های امید را در دل تشنگان هنر آواز، زنده كرد؛ اما استاد صدیف پس از آن صرف نظر از اجرای چند كنسرت هرگز نوار و آلبوم دیگری را ارائه نكرد. در مقابل بعضی از هنرجویان و خوانندگان دیگر آواز با فاصله گرفتن هرچه بیشتر از كاراكتر و شخصیت صدای خود به تقلید از استادان قدیمی پرداختند و ماكتی از آثار آن بزرگان را برای مردم عرضه كردند. به این ترتیب «كاوه دیلمی» تحت تاثیر «استاد بنان»، سراج، حمیدرضا نوربخش، علیرضا قربانی و بسیاری دیگر تحت تاثیر «استاد شجریان» و حتی «بهرام حصیری» با صدایی ملهم از «اكبر گلپایگانی» كوشیدند تا در این عرصه هنرنمایی كنند. در مقابل علاقه مندان آواز ترجیح دادند تا با شنیدن چندین و چندباره آثار قدیمی و ناب خود را از سرچشمه سیراب كنند؛ چرا كه یك تحریر طاهرزاده و ظلی و اقبال و یك بیت از دیلمان با صدای مخملی و نرم بنان با قدمت چندین ساله و كیفیت صوتی پایین بسیار می ارزید به صدای ضبط شده و دیجیتال بعضی از آوازخوانان مصنوعی جدید كه با هزار نوع ادا و اصول می خواندند. اما به راستی در این چند دهه چه بر سر این هنر ملی آمده است؟ چرا دیگر یك «بنان»، «قوامی»، «شهیدی» و حتی «جمال وفایی»- منظور فقط آوازخوانی او در «گل ها» است و نه چیز دیگر- ظهور نمی كند؟ مگر آواز ایرانی برگرفته از رنج ها، شادی ها، تاریخ، فرهنگ و ملیت ما نیست؟ مگر لحن و بیان عواطف و احساسات ما ایرانیان تغییر كرده است؟ پس چرا هنوز هم آثار موسیقایی كه بار ملودیك پررنگ دارند- حتی در «موسیقی پاپ» - با استقبال توده های مردم مواجه می شوند؟ مگر ردیف دستگاه ها پربارترین و متنوع ترین گنجینه آهنگ و ملودی نیست؟ پس به راستی چه بر سر ما آمده است؟
در همه این سال ها دلایل زیادی را برای ركود موسیقی سنتی- كه آواز جزء مهمی از آن است- برشمرده اند: بی اعتنایی و سیاست های غلط وزارت ارشاد و صدا و سیما، پیرشدن یا فقدان نسل طلایی موسیقی ایرانی به همراه سایر نوابغ دهه های گذشته- و كلاً به سر رسیدن عصر نوابغ-، تحولات تاریخی و اجتماعی و تغییر سلیقه و ذائقه انسان امروزی، جای نگرفتن شعر نو در قالب موسیقی سنتی و نابسنده بودن شعر كلاسیك برای آدم های جدید و... اینها همه و همه دلایلی هستند كه درست یا غلط هر كسی به فراخور درك خود از شرایط بر زبان می راند.اما به نظر نگارنده چند علت اصلی و مهم ركود آواز تاكنون از نظرها پنهان مانده و یا ابراز نشده است. یكی از آنها اینكه فراگیری هنر آواز، نیازمند سال ها شاگردی، كاوش، جست و جو، تحقیق، تمرین و ممارست در رشته های مختلف موسیقی و شعر و ادبیات است. حال ممكن است برای كسی این توهم پیش بیاید كه مگر فلان آوازخوان صد سال پیش- كه صفحه های صدای او موجود است- استاد ادبیات بوده كه چنان خوب می خوانده است؟ پاسخ این است كه در آن سال ها مدل زندگی و طبعاً «استاد- شاگردی» به گونه ای بوده كه شاگرد در طول روزها، هفته ها و سال های متمادی آنچنان با استاد خود مأنوس می شده كه در نهایت تمام گنجینه موجود در سینه استاد به شاگرد منتقل می شده است. اینها را مقایسه كنید باكلاس های ۱۰ ، ۲۰ نفره امروزی كه معمولاً به صورت یك جلسه یكی دو ساعته در هفته برگزار می شوند. در این كلاس ها اصلاً فرصتی گیر كسی نمی آید تا خلاقیت و استعدادش شكوفا شود. تازه آدم ها اعم از استاد و شاگرد در چنبره مناسبات و روابط زندگی امروزی چنان گرفتارند كه اگر فرصتی بیابند و تمرین بكنند و فقط صدای خود را گرم نگه دارند، راضی و خشنود خواهند شد. صاحبان همین معدود صداهای كال و نارسی نیز معمولاً از اولین موقعیتی كه برای تولید آواز و تصنیف نصیبشان می شود استفاده می كنند تا صدای خود را به گوش مردم برسانند و احیاناً با استفاده از «زحمات»ی كه چند سال در راه یادگیری هنر كشیده اند به پول و شهرت و اعتبار برسند! در هر حالت و با وجودی كه پول و شهرت و اعتبار هنری و اجتماعی ممكن است به دلیل درخشش یك هنرمند به سراغ او بیاید، اما در كار هنر هیچ گاه نمی تواند هدف و آرمان یك هنرمند قرار گیرد. پس نتیجه كار خواننده ای كه صرفاً برای رسیدن به این مقاصد آواز بخواند از پیش معلوم است و این مدار بسته ای است كه سال ها است هنر آواز در آن گرفتار شده و بدین ترتیب «عصر ركود آواز ایرانی» فرا رسیده است. البته فراموش نكنیم كه گاه ریشه یابی علل رونق و ركود پدیده ها بسیار پیچیده به نظر می رسد: مثلاً اینكه چگونه در یك دوره زمانی در حیطه شعر ایران نیما، شاملو، فروغ، سهراب و اخوان ثالث ظهور می كنند؛ یا پس از دهه ۴۰ تئاتر ایران آرام آرام افول می كند و اینكه مثلاً چند صد سال دیگر باید بگذرد تا یك «حافظ» یا «مولوی» دیگر پدید بیاید- یا نیاید؟!
نگارنده در زمینه ركود آواز با تاكید بر «گسست تاریخی ۵۷» به زعم خود یك دلیل دیگر را نیز موثر می داند.
خاطرم هست كه چند سال پیش هنگام ضبط یك مسابقه تلویزیونی آواز «منوچهر همایون پور» به عنوان كارشناس به داوری كار آوازخوانان می پرداخت. تا امروز از فرجام پخش شدن یا نشدن این برنامه بی خبرم؛ اما «همایون پور» خواننده پیشكسوت موقع داوری در مورد كار دو شركت كننده جوان به نكته بدیعی اشاره كرد.ماجرا از این قرار بود كه از میان این دو جوان اولی آواز نسبتاً خوب و شسته رفته ای خواند و دومی آوازی متوسط و حتی ضعیف. همایون پور در بحث كارشناسی اولی را به دلیل هنرش تحسین كرد و دومی را به دلیل «هنر ارائه هنر»!او تاكید كرد كه ارزش «هنر ارائه هنر» كه بعد از پیداكردن تسلط نسبی بر هر هنری برای هنرجو لازم است به هیچ وجه از تسلط محض بر خود «هنر» و ابزار و تكنیك آن كمتر نیست. «همایون پور» می خواست به نوعی هم از شركت كننده دوم كه به هر دلیلی _ مثلاً شاید رابطه دوستی و آشنایی با برگزاركنندگان مسابقه- توانسته بود خود را وارد گردونه مسابقه و حضور در عرصه آواز بكند ستایش كرده باشد و هم اینكه بر دو شرط لازم و كافی حضور در عرصه هنر صحه بگذارد. به نظرم در تمامی این سال ها یكی از معضلات آواز، جمع نشدن این دو ویژگی- داشتن توأمان «هنر» و «هنر ارائه هنر» - در آوازخوانان جدید بوده است؛ چرا كه در گوشه و كنار هنوز هم كم نیستند صداهای مستعدی كه متفاوت می خوانند. البته هر اثر هنری در نهایت اعتبار خود را با اقبال مردم به دست می آورد و بیان اینكه صاحبان این صداها در صورت امكان پخش صدای خود در طول این سال ها می توانستند بر جایگاهی در هنر آواز تكیه بزنند، تنها یك پیش فرض به نظر می رسد.
«راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
كامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد»
از ترتیب نامتعارف چند بیت ذكر شده از غزل معروف «حافظ» در سطور بالا زیاد تعجب نكنید؛ به گمان من اگر «خواجه بزرگ شیراز» امروز در قید حیات بود؛ احساس دوری خویش را در باب موضوع مورد بحث این نوشتار به شكل فوق بیان می كرد.

علی شیرازی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید