دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
این موجودات مضحک ناقص الخلقه
در دنیای کلاسیک، تئاتر مکانی برای ایراد سخنرانیهای عمومی بود و ما در هنر دوران کلاسیک مراحل اولیه رابطهیی را میبینیم که طی قرنها بین نمایش تئاتری و کاریکاتور وجود داشته است.
تئاتر دوران کلاسیک که در آن هنرپیشهها در مقابل جمعیت فراوانی بدون استفاده از وسایل جدیدی مثل نورپردازی مصنوعی به بازیگری میپرداختند، موجب پیدایش تعدادی ابزار و وسایل خاص شد. مهمترین این ابزار، استفاده از ماسک بود. ماسکهای غمانگیز یونان مثل ماسکهای مضحک و خندهدار، امروزه برای بسیاری اغراقآمیز به نظر میرسند. هنرپیشههایی که رل خندهدار را ایفا میکردند نوعی بالا تنه میپوشیدند که شکم و پشتشان را بطور مضحک و اغراقآمیزی بزرگ نشان میداد. در واقع، آنها شبیه چیزی بودند که امروزه باید نام کاریکاتور متحرک را برآن نهاد.
هنرپیشههای کمدی اغلب در حال ایفای نقشهای متداول، نقاشی میشوند. در کمدیهای خانوادگی بردهیی ناشی که گوشهایش را بسته بود، پدری عصبانی و پیرزنی پرحرف و شایعه پراکن و غیره دیده میشوند. همین کمدیهای خانوادگی و هنرپیشههای کمدی ماسکدار که به طرز استادانه لباس میپوشیدند قرنها بعد در کمدی هنری پدیدار می شوند. هر یک از این کمدیها زبان مخصوص به خود را دارد که صادقانه توسط هنرپیشگان ارایه میشود.
همچنین یک نوع هنرپیشه کمدی هم وجود داشت که از ماسک استفاده نمیکرد. اینها هنرپیشههایی بودند که در قسمت جنوبی ایتالیا در نمایشنامههای مضحکی که اغلب اشعار حماسی و افسانهشناسی را به مسخره میگرفتند ایفای نقش میکردند. تصویر این هنرپیشهها بر روی گلدان های قسمت جنوبی ایتالیا نشان داده شده است که خالق آن نامعلوم استأ این تزیینات روی جام، برطبق سنت، دربرگیرنده نمایشی مضحک بود که زمینهیی افسانهیی داشته، در آن قهرمان افسانهیی خود را در شرایطی ناخوشایند مییابد. این نوع تقلید مضحک و خندهدار، در نقاشی بر روی گلدان در یونان زیاد به چشم میخورد که بیانگر استهزای زیرکانه و حرکات آزادانه و تقلیدی صامت است. این گلدان نشانگر دو مطلب است:
نخست اینکه، تصویری که نقاش بر روی گلدان میکشید اغلب تقلیدی مسخرهآمیز از خود افسانه است، دوم اینکه تصاویر به طرز قابل توجهی مشابه انواع خاصی از هنر کاریکاتور امروزی است. در واقع زمینه افسانه این تصاویر است که جالب توجه بود آن را امروزه هم در نظر ما تعجبانگیز و خنده دار جلوهگر میسازد و این یکی از درسهای بزرگی است که باید از هنر کلاسیک گرفته شود و آن اینکه این هنر گهگاه به کاریکاتور نزدیک میشود و این در واقع تصوری است براساس ادراک ماوقع. آنچه معمولاً در این هنر دیده نمیشود نقطه عطف محرزی است که موجب برجستگی کاریکاتور میشود.
وقتی از هنر روم و یونان باستان به هنر قرون وسطی میرسیم (منظور هنری است که از قرن دهم میلادی به بعد خلق شد)، با اوضاع و احوالی بسیار متفاوت با آنچه قبلاً مشاهده شد روبرو میشویم. به دنیایی قدم نهادهایم که از اسطوره یکپارچه و منحصر به فرد مسیحیت برخوردار است. دنیایی که در آن افراد به همان اندازهیی که علاقهمند به مسائل ماورا الطبیعه هستند نسبت به امور عادی و طبیعی نیز بیتفاوت نیستند. دنیایی که در آن موضوعات مضحک و مسخرهآمیز با موضوعات سنگین و عالی کاملاً در هم ادغام میشوند. اصول مکتبی جدید که معتقد به قوای ماوراالطبیعه بوده برآن تاکید داشت، کوشش میکرد تا تضاد بین دین و منطق را به نحوی حل کند. مصلحین بزرگ روحانی که مطرود فلسفه مذهبی قرون وسطی بودند ادغام و در حقیقت تجاوز موضوعات مضحک و مسخرهآمیز به حریم هنر مقدس را ناپسند شمرده و آن را رد میکردند. «سینت برنارد» در نامه مشهوری به «گیلام» راهب بزرگ «سینت تی اری»، آنچه را که او «این موجودات مضحک ناقص الخلقه» مینامید در تزیینات کندهکاری شده کلیساها محکوم و سزاوار توقیف دانست. چیزهایی مثل سرستونها در «وزالی» که سنگینترین وقایع کتاب مقدس را با موضوعات تفننی و خیالی صرف که هیچگونه ارتباطی با ماهیت مقدس بنا ندارد در هم ادغام میکند. یکی از این سرستونها میمونی را در حال نواختن ویولن نشان میدهد و الاغی کتابچه نت موسیقی را بین سمهای خود در مقابل او گرفته است.
در حقیقت، فلسفه مذهبی قرون وسطی هیچ وقت موفق نشد از ادغام عناصر موقر و سنگین با موضوعات کمدی و تفننی جلوگیری کند و افسانههای چارپایان در شمار یکی از رایجترین انواع نمایش کمدی چه در ساختمانها و چه نسخ و کتابها باقی میماند. به هرحال برخلاف افسانههای مشابه عهد عتیق، این افسانهها اکنون رنگ و بوی اخلاقی به خود میگیرند که این حالت در مغایرت با روح دوران کلاسیک است.
در تصاویری که انسان و حیوان در هم ادغام شدهاند، تغییر آهنگ و منظور واضحتری در هنر قرون وسطی را تشکیل میدهد و اغلب ترسناک و جدی هستند. به نیم خدایان جنگلی یا دیو مردان بیغم دنیای کلاسیک قوت اخلاقی جدیدی خواه خوب یا بد بخشیده میشود. در نمونهیی از این سرستونهای کلیسایی حیوانات در حال نواختن آلات موسیقی هستند. این اثر متعلق به قرن چهاردهم، کندهکاری بر روی سنگ است.در این تصویر نه چندان ماهرانه «بزی» که در حال نواختن ویولن است، در سرستونی واقع در کلیسای جامع «کانتر بری» قرار دارد.
قرون وسطی به مراتب بیش از دنیای کلاسیک با کنایه و سمبل سروکار داشت. عناصری که از نظر استنباط و اشارات ضمنی خود، به مراتب قویتر و پیچیدهتر بود جایگزین تجسم صلح، خوشبختی و پیروزی که از مطالب کهنه و پیش پا افتاده هنر روم باستان بود گردید. این کنایات با پیشرفت جامعه قرون وسطی توسعه یافته ، دستخوش تغییر و تحولات میشد و در جوابگویی به اوضاع و احوال متغیر آن زمان کنایات جدیدتری به وجود میآمد. «رقص مرگ» یکی از موثرترین و نافذترین کنایات اواخر دوران باستان است. این اثر، عکسالعملی است در برابر «مرگ سیاه» که اروپا را به انهدام کشیده و چهرههای جامعه قرون وسطی را متحول ساخت.
رقص مرگ برای نخستین بار به عنوان نمایش کمدی یا اجرای درام و غمانگیز و همچنین به عنوان وسیله تجسمی وعاظ نمایشی عصر که به کرات از آن برای هشدار دادن انجمنهایشان نسبت به گناهان و شکنجههایی که در پیش رو داشتند بهره میجستند، ثبت میشود.
مثلاً در اثری با نام «مرگ و رییسه صومعه، رقص مرگ» که در سال ۱۵۳۸ با شیوه کندهکاری بر روی چوپ توسط «هانس هولبین» به وجود آمده، کاریکاتور و در واقع تمامی طنز، تنها زمانی به معنی واقعی کلمه موثر و نتیجهبخش است که بیانگر یک اصل اخلاقی باشد. از این جهت «رقص مرگ»، اثری از قرون وسطی، احتمالاص آغازگر واقعی کاریکاتور محسوب میشود. مجموعه کنده کاری «هولبین»، مشتمل برپنجاه و یک طرح از رقا مرگ است، شاید مشهورترین آثاری باشد که از این اثر تهیه شده است. این آثار بین سالهای ۱۵۲۳ و ۱۵۲۶ خلق شد و بعد از انتشار آنها در سال ۱۵۳۸، از محبوبیت و شهرت زیادی برخوردار شد. در این تصویر میبینیم که مرگ فقیر و غنی، روحانی و غیرروحانی را در برمیگیرد. نقش مرگ آماده است تا انسانهای این دنیا را به حس مسئولیت خود در برابر خدا و همنوعان خویش برگرداند. تصویر مرگ همچنین یادآور پوچی انسان است. این طرح که مرگ را در برابر رییسه صومعه نشان میدهد، مضمون خود را از «کشیشان، بخش چهارم» میگیرد: «... من مردگانی را که اکنون مردهاند بیشتر از افراد زندهیی که هنوز هم زندهاند ستایش میکردم.»
رقص مرگ صرفاً ترسناک و الهام بخش نبود، بلکه عناثر موثر انتقادی اجتماعی و شوخ طبعی کنایهدار و تلخ را نیز به همراه داشت. این اثر در تمام شرح و تفسیرات خود اشاره به یک اصل اخلاقی واحد داشت و آن آینه مرگ عامل مساوات و هم سطح کننده افراد در جامعهیی بود که سلسله مراتب روحانی در آن بشدت به چشم میخورد. در بسیاری از برداشتهای مصور «رقص مرگ» موارد سوءاستفاده از کلیسا بشدت مورد انتقاد خاص قرار میگیرد. در این رابطه، این برداشتها دال بر ناآرامی و آشفتگی اجتماعی دوره اصلاحات است.نکته اساسی در این است که به مجرد در دسترس قرار گرفتن تکنیک جدید چاپ، رقص مرگ، مضمون جالب و دلخواه کتب مصور را به خود اختصاص داد. اولین کتاب که تا حدود زیادی مرهون نقاشیهای دیواری اخلاقی پیش از خود است به سال ۱۴۸۶ در پاریس منتشر شد. برخورد مشهور «هانس هلبین» با این موضوع که اولین بار در سال ۱۵۳۸ منتشر شد، گو اینکه شاید در سال ۱۵۲۶، به اتمام رسیده بود، در قرن بعد موجد تکامل رقص مرگ شد. نخستین چاپ رقص مرگ، سرآغاز پیدایش کاریکاتور جدید در اروپای شمالی است و مدتها مضمون ایدهآل هجو و کنایه مکتوب قرار گرفت.
منبع : روزنامه اعتماد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
فضای مجازی قتل هواشناسی تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران شهرداری
خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان تورم
تلویزیون مهاجرت مدرسه نمایشگاه کتاب سینمای ایران دفاع مقدس صدا و سیما مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال استقلال لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید عبدالله ویسی سپاهان بارسلونا بازی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
باتری گوگل آیفون اینستاگرام مایکروسافت سامسونگ اپل عکاسی ناسا
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب