یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


هولوگرام بمثابه پاسخی مأیوسانه


هولوگرام بمثابه پاسخی مأیوسانه
جهان ما و هر آنچه در آن است از قطره های باران و دانه های برف و درخشان کاج تا شهابها و ذرات الکترون ها و کوانتوم ها همه تنها تصاویر اشباح گونه ای هستند از واقعیتی دور ار دسترس که در خارج از زمان و مکان بر ما فرا تابیده می شوند.
نظریه هولوگرافیک بودن جهان نه تنها واقعیت های ملموس زندگی ما را در بر می گیردبلکه می تواند پدیده های حیرت آوری همچون تله پاتی ، نیروهای فراطبیعی انسان ، وحدت کیهانی ،درمان های معجزه آسا و .... توضیح دهد.
ما از هر سنخ روشنفکر که باشیم چه ماتریالیست و چه ...به میزان آمادگی برای تفکر و تأمل بر گفتار مخالفان است که آزادمنشی مان را اثبات می کنیم .دگماتیزم و ناتوانی در شنیدن و بردباری نظر دیگری امری عقب مانده و مستنبدانه است اما جهان هولو گرافیک به دو دلیل آدم را وسوسه می کند تا هرچند کوتاه کتاب را معرفی کند ، حاشیه ای بر آن بنگارد ، نظرش را بازگوید و یا نکته ای نقادانه بنویسد و کار جدّی را به زمان و جایش واگذارد(جز این مجال اندک اینترنتی)
آنچه در آغاز این نوشته نقل شده در واقع آگهی تبلیغاتی کتاب است تا شما را وسوسه کند به خریدن و خواندن البته گاه این وسوسه اغواگر است و کتاب ها را که باز می کنی می بینی چیز دیگری اند . اما این کتاب کانون های جذاب قوی تری هم دارد . نام داریوش مهرجویی و خود نظریه ای که قرار است برای ما توانایی های فراطبیعی ذهن و اسرار ناشناخته مغز و جسم را توضیح دهید و ... بدین لحاظ در نگاه اول گویی کتاب ، علیه متافیزیک است و می خواهد با قرار دادن تلقی و مدلی حدسی از فیزیک و دلایل عینی ، خرافه های کهن را بزداید! اما این تلقی آدم اهل مکالمه را ناامید می کند.
واقعاً می توان با فیزیک به جنگ متافیزیک رفت؟ پرسش های بنیادین فلسفی ، در هیچ زمان و زبان با تلاش های اثبات گرایانه علمی قابلیت پاسخ نیافته است و عجیب است که مهرجویی این نکته را در نیابد. او حتماً خوب می داند پایه و محل نزاع در علم و مابعدالطبیعه یکسر جداست. آیا مهرجویی که گویی در همه ی عمر گرفتار پرسش بنیادین وجود بوده و هربار بمثابه یک روشنفکر مدرن با علایق فلسفی ، در برابر این پرسش قرار گرفته و کوشیده پاسخی برای آن دست و پا کند ، از این مطالب اقناع شده است یا خود را راحت کرده است و کوشیده است تناقضاتش را به این طریق حل کند ؟ تناقض یک روشنفکر ایرانی و معلق بین میراث های معنوی کهن و تفکر مدرن ! همیشه سرمنشاء پدیده های نوظهوری میان ما بوده است.
مهرجویی در مقدمه مترجم نوشته است:
جهان هولوگرافیک آن جهانی است که هر قطعه کوچک و هر ذره آن قطعه ، تمام ویژگی ها و اطلاعات کل را در بر دارد. یعنی تمامی محتوای کل در هر جزء نیز مستقر است و این به واقع خصلت مغز ماست که ساختاری هولوگرافیک دارد ... و خاطره ورود و تجربه و برخی چیزهای دیگر را نه تنها مغز بلکه هر ذره کوچک آن نیز نگهداری می کند و این خصلت این جهان نیز هست که جهانی هولوگرافیک است.
اگر پنداشته شود که با کتاب تالبوت برای همیشه هواداران متافیزیک و مذهب به پس رانده می شوند ، نویسنده و مترجم و خواننده ای با این توقع ، هرسه دچار توهم اند . زیرا در اینجا نه تنها پرسش بنیادین پاسخ نیافته ، بلکه بر دامنه حیرت افزایی کار و کنش وجود ناب و سرچشمه هستی و ذات متعال افزوده شده است ، زیرا بسادگی انسان باورمند به وجود و به امر قدسی ، شگفتی های مغز ، ساختار هولوگرافیک جهان انسانی و دستگاه به عجز درآورنده و پیچیده و شبکه اطلاعات ما را که از سلول های جسمی تا سلول های مغز و قشر خاکستری و ... گسترده است چون نشانه " احسن الخالقین " آفرینش الهی تفسیر و تحلیل می کند . و در واقع همان سخن پیشوایان دین است که انسان هرچه دانشمند تر شود ، بیشتر پی به اسم اعظم الهی و عظمت هستی می برد.
نکته دیگر آن است که وقتی دانشمندان علوم تجربی ، فیزیکدانانی ، مثل اینشتاین یا هایزنبرگ، پاره ای از پیشرفته ترین مغزهای علمی جهان در چهار قرن اخیر از گالیله و دکارت و نیوتون تا زیست شناسان ، ریاضی دانان و پزشکان و شیمیدانان خصوصاً در نیمه دوم قرن بیستم شدیدتر از قرن نوزدهم ضمن دفاع از قوانین علمی ، گرایش به پذیرش سرچشمه شعورمندی در هستی و شعورمندی هستی داشته اند ، همواره این پرسش زنده خواهد بود که این دستگاه جهان بینی انسان است که برای او پرسش بنیادین هستی را مطرح یا مطرود می دارد و نه دانش های بشری و تجربی که ساحتشان حدس و ابطال و ساحت قوانین مادی و فروفلسفی و فرو مابعدالطبیعی است . برای همین از هر کشف علمی می توان تحلیل های متضاد و ارائه داد.
پس توقع آن که جهان هولوگرافیک در خدمت اثبات ریشه مادی جهان قرار گیرد توقع زیادی است.
حال می ماند رهاشدن از تصورات بیرون از حیطه خود ابژه و عطف تفسیر به محدوده فرضیه جهان هولوگرافیک همچون فرضیه ای علمی درخصوص کارکرد مغز.
از این لحاظ به نظرم ، فرضیه جهان هولوگرافیک بسیار شیرین و نشان نوعی انعطاف در برداشت علمی و رهایی از پوزیتیوسیم خشک اندیشانه است . سالیان سال انسانها و بویژه دانشمندان مدرن با پدیده های هولوگرافیک برخورد داشته اند و توجیهی برای آن نداشتند ، از شیوه استالین وار سانسور و ممنوعیت سخن درباره رویاهای صادقانه و انواع پیش گویی و دیدار و رویت های توجیه ناپذیر هم سودی عاید علم نشد.در قرن بیستم و دنیای پسا مدرن و با تئوری نسبیت و عدم قطعیت یا ابطال پذیری در فلسفه علم، آمادگی ذهنی لازم برای دیدن آنچه دیده می شود ، و تعمق برآن پدید آمد. تفسیر هولوگرام بخشی از کوشش های دانشمندان معاصر برای تبیین واقعیات آشنا ، خرق عادتهای آشنا زدا و راههای قابل توضیح دیدارهای فراعینی و معجزه ها و غیره و قانون حاکم برآن از منظر توانایی های مغز بشری و کارکرد آن است.
ما هرچه بیشتر در این کتاب تعمق کنیم بیشتر پی می بریم که کوششی است برای کشف منطق پدیده های غیب بینانه و بیشتر درمی یابیم این توضیح نه نفی جهان غیب بلکه تایید کننده مدعیات عارفان و اولیایی بوده که عمری درباره این پدیده ها سخن گفته و درک علمانی آن را ندیده گرفته و نفی کرده است .آنان می گویند اگر چنین رویدادهای دایر بر پیچیدگی شگفت اطلاعات نو به نوی مندرج در هستی صحت دارد ، چرا باید بجای تعمق آگاهانه تر بر پرسش های بنیادین از آن ها دست شست ؟
در واقع مخلوط کردن اوهام برخاسته از مواد روان گردان و تأثیر آن بر سلسله اعصاب و سلول های مغزی ، و یا اختلال در کار روان و مغز و توسعه آسیب تا سرحد تصاویر شیزوفرنیک ، از یک سو با تصاویر فراعینی باطنی که از صحت تجربی برخوردار بوده و در زندگی و زمان /مکان واقعی در آینده روی می دهد و "خبر" راست در بر دارد از سوی دیگر ، به هیچ وجه منطقی به نظر نمی رسد ، آدمی که به سبب اختلال کارکرد مغز ، جوی آب را دریا میبیند ، با آدمی که به شما خبر می دهد در فلان سال فلان اتفاق رخ می دهد و در آن سال آن رویداد اتفاق می افتد از یک سازو کار آگاهی بخش برخوردار نیستند.
هولوگرافیک قادر نیست شعور پنهان در خود هستی و خارج از توسعه ما را که آگاهی های فرامغزی ما در طول آن است و دارای وحدت با آن ، توضیح دهد . زیرا سرمنشاء اتفاقات بیرونی ، مغز ما نیست و معرفت ما به آنها خارج از مکان/زمان مادی و خطی، پرسشی است که با کارکرد مغز قابل توضیح نیست.
احمد میراحسان
منبع : ماهنامه آدم برفی‌ها


همچنین مشاهده کنید