جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

یوگسلاوی؛ از ایجاد تا فروپاشی


یوگسلاوی؛ از ایجاد تا فروپاشی
جوزف تیتو از رهبران جنبش رهایی بخش چیتنیک ها موفق شد با استفاده از فضای حاکم بر روابط بین الملل، اقوام، ملل و نژادهای مختلف (صرب، کروات، بوسنیاک، آلبانی تبار...) با ادیان و تفکرات متعدد خویش (ارتدوکس، کاتولیک و مسلمان...) را همچون موزائیک کنار هم قرار داده و از مجموعه جمهوری های اسلوونی، بوسنی، کرواسی، صربستان، مونته نگروو و مقدونیه کشور جدید جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی سابق را ایجاد نموده و با استفاده از رقابت های آشکار و پنهان نظام دو قطبی حاکم بر جهان در قرن بیستم نه تنها در تقویت اندیشه سیاسی خویش در منطقه و جهان سوم به عنوان یکی از بنیان گذاران جنبش عدم تعهد مطرح باشد بلکه توانست نقش یکی از بازیگران منطقه ای در معادلات شرق و غرب را از آن خود سازد.
تیتو طی سه دهه تلاش موفق شد ساختار اقتصادی و نظامی یوگسلاوی جدید را آنچنان تقویت و تحکیم سازد که همواره از این کشور بعنوان چهارمین قدرت نظامی اروپا یاد می کردند. با این وجود معضلات و مشکلات مختلف جمهوری ها هرگز به طور ریشه ای حل و فصل نگردید و بتدریج با گذشت زمان خواست و اهداف اقوام و نژادهای مختلف در این جمهوری در تقابل یکدیگر قرار گرفت.
بتدریج با آغاز فرایند فروپاشی نظام دوقطبی، اضمحلال دیوار برلین و افزایش روند دمکراسی و سرعت یافتن اندیشه حق تعیین سرنوشت ملت ها در اروپای شرقی، وزش سهمناک احقاق حقوق قومیت ها و ملیت ها در جهت تحدید نقش حاکمیت ها و دولت ها منطقه تحت تأثیر قرار داد.
روند واگرایی ساختاری در منطقه بالکان و بویژه در یوگسلاوی سابق نه تنها تحت تأثیر تحولات جهانی و منطقه ای تقویت گردید بلکه تحولات این منطقه در ذات خویش آبستن حوادث جدی بود که با گذشت سال ها همچنان تأثرات امنیتی آن بر جنوب شرق اروپا و کل اروپا سایه افکنده است. آنچه که طی چندین دهه منازعه و اختلاف درون سیستمی در این جمهوری پنهان مانده بود بتدریج فرصت وجود پیدا کرد. با مرگ تیتو در سال ۱۹۸۰ و تغییر رهبری سیاسی در بلگراد این منازعات وارد مرحله نوینی گردید که در دهه نود میلادی به اعلان استقلال جمهوری های اسلوونی، کرواسی، بوسنی هرزه گوین، مقدونیه و آغاز جنگ داخلی در جمهوری یوگسلاوی سابق منجر گردید.
جمهوری مستقل اسلوونی در کمترین فرصت ممکن موفق شد در سایه شکل گیری تحولات جهانی و منطقه ای به ترسیم مهندسی نوین سیاسی خویش اعلام موجودیت نماید و متعاقب آن بتواند از مشروعیت جهانی و حمایت اروپا و آمریکا برخوردار گردد. در این راستا سایر جمهوری ها وارد عرصه ای شدند که خط قرمز رهبران بلگراد و بویژه صرب های این جمهوری بوده است. از این روی همزمان با اعلان استقلال جمهوری های کرواسی و بوسنی، متحدین بلگراد و به ویژه صرب ها که خواستار حفظ و یکپارچگی یوگسلاوی سابق بودند جنگ را بعنوان تنها ابزار مشروع در دفاع از خواست خویش دانسته و مجبور به تقابل با سایر قومیت ها و نژادها در این منطقه شدند. دامنه جنگ در این دو جمهوری با مداخله بازیگران منطقه ای و بین المللی روزبروز تشدید گردید. صرب ها که یک سوم خاک جمهوری کرواسی را در تصاحب خویش داشتند با هدف فشار بر زاگرب دولت خودمختار محلی ایجاد نمودند. همزمان جنگ بین صرب ها با مسلمانان و کروات ها در جمهوری همجوار بوسنی و هرز گوین هم ابعاد دشوارتری بخود گرفت.
کشتار و پاک سازی مسلمانان بوسنی در اواخر دهه نود میلادی در اروپا آنچنان دهشتناک و ترسناک بود که مطبوعات اروپا و آمریکا از آن بعنوان قصابی بالکان یاد نمودند. در این میان با وجود حضور نیروهای حافظ صلح بین المللی در این جمهوری و با توجه به مصوبات متعدد در شورای امنیت سازمان ملل متحد و تعیین مناطق امن تحت نظارت سازمان ملل و نیز استقرار نیروهای بین المللی از کشورهای غربی، مردم مسلمان این جمهوری شاهد روزهای سخت و دشواری بودند که یکی از دلخراشترین حادثه ها در تاریخ نوین مردم بوسنی هرز گوین کشتار هشت هزار تن از مردم شهر مسلمان نشین سربرنیتسا توسط ارتش صرب بود که در حضور و نظارت نیروهای هلندی حافظ صلح بین المللی در ۱۱ ژوئیه سال ۱۹۹۵ صورت گرفت. حادثه خونین ژوئیه ۱۹۹۵ سربرنیتسا آنچنان دهشتناک و سخت بود که با گذشت چندین سال از این واقعه، سرانجام در سال ۲۰۰۲ دولت ویلیام کوک نخست وزیر مشهور هلند (از حزب کارگر) وادار گردید تا بعنوان بخشی از جامعه بین المللی مسئولیت کوتاهی سربازان هلندی حافظ صلح را بعهده گیرد و از سمت نخست وزیری این کشور استعفا دهد و انتخابات زودرس در این کشور برگزار شود.
با طولانی شدن جنگ در بوسنی و کرواسی، بازیگران نظام بین الملل بویژه اروپا و آمریکا حتی سازمان ملل ابتکارات متعددی را برای مصالحه و سازش طرفین درگیر به کار گرفتند اما تضاد خواسته های طرفین و وجود منافع قدرت های بزرگ در ادامه یافتن جنگ نقش مهمی ایفا کرد تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۹۵ با مداخله ناتو و فشار آمریکا بر رهبران محلی بوسنی و رهبران کرواسی و صربستان، رقبای دیرینه منطقه یعنی اسلوبودان میلوشویچ بعنوان رئیس جمهور یوگسلاوی سابق، توجمان رئیس جمهور کرواسی و علی عزت بگوویچ رهبر مسلمانان بوسنی مجبور شدند به مدت سه هفته در اوهایو آمریکا در پشت درب های بسته با یکدیگر گفتگو نمایند و وادار به پدیرش مفادی شدند که بنام قرارداد دیتون در سال ۱۹۹۵ در پاریس با حضور رهبران بیش از ۴۰ کشور جهان به امضا رسید.
واگرایی یوگسلاوی با اعلان استقلال مقدونیه همچنان تداوم یافت به طوریکه تشدید اختلافات قومی و نژادی (بین اکثریت صرب و اقلیت آلبانی تباران) در این جمهوری در اواسط دهه نود میلادی بتدریج وارد ابعاد گسترده تری گردید. این منازعه قومی و نژادی که با نقش آفرینی های نوین برخی قدرت های بزرگ جهانی همراه بود، در نهایت به آغاز جنگ داخلی بین این دو قوم متضاد در سال ۱۹۹۸ منجر گردید. نتیجه جنگ بار دیگر ثبات و امنیت این جمهوری و منطقه را تحت تأثیر جدی قرار داد و سبب شد تا مسأله مهم و مورد اختلاف یعنی موضوع تقسیم قدرت و افزایش مشارکت اقلیت آلبانی تباران در حاکمیت بعنوان مسأله اساسی مورد توجه بازیگران بین المللی قرار گیرد. سرانجام با نقش آفرینی همین قدرت ها ساختار سیاسی نوینی شکل گرفت که اقلیت ها به میزان جمعیت خویش در دولت و پارلمان قدرت پیدا کردند و آرامش نسبی در این جمهوری با استقرار نیروهای اروپایی برقرار گردید.
از میان اقوام ساکن در جمهوری های سابق یوگسلاوی، مردم ایالت کوزوو بعنوان بخشی از جمهوری صربستان از سالیان سال به مبارزه منفی خویش علیه صرب ها دامه می دادند. از میان جمعیت دو میلیونی مردم این ایالت که ۹۰درصد آن را اکثریت آلبانی تبار تشکیل می دهند، آنها خواهان حق تعیین سرنوشت خویش و رهایی از سلطه صرب ها بوده اند. آلبانی تبارهای کوزوو که از سال ۱۹۸۰ موفق شدند نهادهای حکومتی خاص خویش را به موازات نهادهای دولت مرکزی تشکیل دهند، همواره با دولت مرکزی به تقابل پرداخته و در اوج درگیری های بوسنی و کرواسی با ادامه مبارزه منفی خویش سعی کردند گام های استقلال طلبانه بردارند.
رهبران میانه رو این ایالت که فکر می کردند با خاتمه بحران بوسنی توجه جامعه بین المللی به سوی آنان جلب خواهد شد، بر امر مبارزه منفی تأکید داشتند ولی با خاتمه بحران بوسنی و عدم همراهی جامعه جهانی، این امید به یأس تبدیل گردید اما در این میان برخی از نیروهای سیاسی که بر امر مبارزه مسلحانه تأکید داشتند فشار بر نهادهای دولت مرکزی را افزودند که نتیجه آن در سال ۱۹۹۸ ، افزایش خشونت و درگیری در این ایالت بود. ادامه درگیریها در سال ۱۹۹۹ و عملیات مشت آهنین اسلوبودان میلوشویچ علیه اکثریت آلبانی تباران به آوارگی هزاران آلبانی تبار از ایالت کوزوو و متعاقب آن واکنش جامعه جهانی، مداخله ناتو، بمباران ۷۸ روزه ناتو علیه تأسیسات اقتصادی و نظامی صرب ها در جمهوری صربستان و تسلیم میلوشویچ و خروج نیروهای نظامی صرب از کوزوو گردید. با افزایش نقش بازیگران بین المللی بویژه قدرت های اروپایی، آمریکا و روسیه قطعنامه ۱۲۴۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد در ژوئن ۱۹۹۹ به تصویب رسید که عملاً دست بلگراد از بخشی از خاک این کشور کوتاه شد. از سال ۱۹۹۹ تاکنون اداره ایالت کوزوو در اختیار سازمان ملل و ناتو قرار دارد و یک دولت محلی هم عهده دار مسائل جاری مردم کوزوو می باشد.
مطابق مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد مقرر گردید تا وضعیت نهایی این ایالت از طریق گفتگو بین رهبران جمهوری صربستان و کوزوو مشخص شود. اواخر سال ۲۰۰۵ با موافقت شورای امنیت، مارتی آهتیساری رئیس جمهور سابق فنلاند بعنوان نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در امور کوزوو انتخاب گردید تا رهبری این گفتگوها را بعهده داشته باشد. قرار بود مذاکرات در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۶ با شرکت هیأت های صرب و آلبانی تبار در وین پایتخت اتریش آغاز شود که با مرگ ابراهیم روگوا رئیس جمهور ایالت کوزوو در ۲۱ ژانویه ۲۰۰۶ این مذاکرات به ۲۰ فوریه مؤکول گردید. هفته گذشته (۲۰ فوریه ۲۰۰۶) اولین دور گفتگوهای آلبانی تباران و صرب ها با وساطت نماینده سازمان ملل متحد در وین آغاز شد که هر یک از طرفین مواضع و ابتکارات خویش را مورد تأکید قرار دادند.
از مسائل مهم دیگر در صحنه یوگسلاوی سابق موضوع آینده جمهوری مونته نگرو می باشد که مورد توجه جدی رهبران این جمهوری قرار دارد. با وجود حفظ پیوندهای باریک بین دو جمهوری صربستان و مونته نگروو، رهبران پودگرینسا می کوشند با طرح برگزاری همه پرسی در بهار آینده، کشور مستقل جمهوری مونته نگرو را در بالکان غربی ایجاد نمایند. اتحادیه اروپا تلاش کرده است رهبران این دو جمهوری را به حفظ اتحادیه موجود ترغیب نماید اما سال ۲۰۰۶ سال مهمی برای منطقه و بلگراد خواهد بود.
اکنون رهبران بلگراد در صحنه داخلی با دو معضل مهم استقلال طلبی ایالت کوزوو و جمهوری مونته نگرو روبرو می باشند که هر یک از این دو امر بر امنیت ملی، صلح و امنیت منطقه ای تأثیر بسزایی خواهد گذاشت. پذیرش استقلال کوزوو از سوی رهبران بلگراد امری دشوار و سخت است. هیچ رهبر سیاسی در بلگراد نمی تواند موافقت خویش را با اعطای استقلال کوزوو اعلام نماید این امر منجر به زلزله سیاسی در منطقه خواهد شد. از سوی دیگر اکثریت آلبانی تباران حاضر نیستند به کمتر از استقلال رضایت دهند. به همین دلیل اغلب کارشناسان منطقه بر این باورند که بلگراد و پریشتینا نمی توانند با یکدیگر به توافق برسند. بر این اساس این بازیگران بین المللی (آمریکا، اروپا و روسیه) هستند که در قبال آینده کوزوو تصمیم خواهند گرفت. این تصمیم به صورت قطعنامه به شورای امنیت سازمان ملل متحد خواهد رفت و بر دو طرف تحمیل خواهد شد.
طی ۱۵ سال گذشته با وجود واگرایی یوگسلاوی سابق، اغلب دولت های جدید التأسیس منطقه به خصوص در جنوب شرق اروپا با تبیین اولویت های اساسی خویش در ادغام به ساختارهای سیاسی، مالی غرب تلاش کردند گام های اساسی جهت ورود به ساختارهای نظامی بویژه ناتو را به مورد اجرا درآورند. از میان جمهوری های سابق یوگسلاوی، کشور اسلوونی دارای بهترین شرایط بوده و با ورود به ناتو و اتحادیه اروپایی گام های اساسی جهت اجرای معیارهای نظام غربی را به مورد اجرا گذاشته است. اکنون کرواسی می کوشد خود را به دروازه های اتحادیه اروپایی و ناتو وارد سازد و سایر جمهوری ها نظیر بوسنی، مقدونیه و حتی جمهوری صربستان و مونته نگرو هم می کوشند با به اجرا درآوردن معیارهای مورد نیاز برای ورود به ناتو و اتحادیه اروپایی به اهداف کلان خویش دست یابند.

ولی ا... ملکشاه
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید