شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سفرهای صادق آل محمد علیهم السلام


سفرهای صادق آل محمد علیهم السلام
سفرهای معصومین علیهم السلام از مهم‏ترین فرازهای درخشان زندگی و تاریخ اهل‌بیت علیهم السلام است. این سفرها در بردارنده حوادث ‏تاریخی و معارف الهی مهمی هستند. هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت از مكه به مدینه، حجهٔ الوداع رسول خدا صلی الله علیه و آله، غدیر خم و سفر تاریخی ‏سیدالشهدا به كربلا از سفرهای پر بار تاریخ اسلام هستند.
اینك به مناسبت میلاد صادق آل محمد صلی الله علیه و آله، به بررسی ‏سفرهای آن حضرت می‏پردازیم.
در عصر امویان، سراسر عمر آن حضرت در مدینه سپری شد. آن حضرت ‏در عهد امامت پدرش همراه وی از طرف هشام بن عبدالملك اموی به ‏شام احضار و از مدینه خارج شد.
سفرهای امام صادق علیه السلام در دوره عباسیان آغاز می‏گردد كه بیانگر اوج تحولات سیاسی در این دوره است. (۱)
یكی از مهم‏ترین ظلم‏ها و آزارهای خلفای عباسی كه نسبت ‏به ائمه ‏علیهم السلام روا داشتند اجبار ائمه علیهم السلام به سفر از مدینه به مراكز حكومت، به منظور اذیت آن‏ها بود.
سفرهای اجباری ائمه علیهم السلام از عصر امام صادق علیه السلام شروع شد و تا شهادت امام عسگری علیه‌السلام تداوم یافت و زمینه ساز غیبت امام ‏زمان علیه السلام گردید.
سفرهای معصومین علیهم السلام از مهم‏ترین فرازهای درخشان زندگی و تاریخ اهل‌بیت علیهم السلام است. این سفرها در بردارنده حوادث ‏تاریخی و معارف الهی مهمی هستند. هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت از مكه به مدینه، حجهٔ الوداع رسول خدا صلی الله علیه و آله، غدیر خم، و سفر تاریخی ‏سیدالشهدا به كربلا از سفرهای پر بار تاریخ اسلام هستند.
●اهداف سفرها
محمد بن عبدالله اسكندری، از ندیمان خاص منصور دوانیقی می‏گوید:
روزی از منصور كه غرق غم و تفكر بود، پرسیدم چرا ناراحتی؟ او گفت: از اولاد فاطمه حدود صد نفر و یا بیشتر را كشتم اما هنوز سید و پیشوای آنان، جعفر بن محمد علیه السلام زنده است. گفتم: عبادت ‏جعفر بن محمد او را از توجه به خلافت و ملك باز داشته است.
منصور گفت: اما ملك عقیم است و تا از او خلاص نشوم، احساس راحتی ‏نمی‏كنم.(۲) همین احساس خطر از موقعیت دینی، علمی و اجتماعی ‏امام صادق علیه السلام باعث ‏شد كه وی بارها به سفرهای اجباری به مراكز حكومتی برود. گرچه تعداد این سفرها و احضارها زیاد بود ولی از جزئیات آن‏ها اطلاعات دقیق در دسترس نیست. به ناچار ضمن دو عنوان ‏كلی، به بررسی این سفرها می‏پردازیم.
●سفرهای امام صادق علیه السلام در دوران خلافت ‏سفاح
سفاح اولین خلیفه عباسی است كه شهر حیره واقع در نزدیكی كوفه ‏را پایتخت قرار داد. او چهار سال بیشتر حكومت نكرد. سفاح‏ بیشتر دوران حكومتش را به پاكسازی مخالفان و جنگ‏های پراكنده با امویان پرداخت. او به شدت از امام صادق علیه السلام بیم داشت. لذا در اواخر حكومت‏ خود، آن حضرت را به حیره احضار كرد.
كوفه پایگاه تاریخی تشیع بود. حدود ۹۰۰ راوی حدیث در مسجد كوفه‏ سرود حدثنی جعفربن محمد(۳) را می‏سرودند. كوفه پایگاه اصحاب خاص‏ امام صادق علیه السلام و پدرش بود، پایگاه زراره، جابر جعفی، محمد بن‏مسلم، ابان بن تغلب و... . امام صادق علیه السلام هنگام ورود به كوفه با استقبال عظیم‏ مردم مواجه شد.(۴)
سفر امام صادق علیه السلام به درازا كشید. آن حضرت در آغاز سفر در فضای ‏آزادتری بودند؛ به گونه‏ای كه ملاقات مسلمانان با آن حضرت اوضاع ‏را كاملا به ضرر حكومت نو پای عباسیان پایان بخشید. متاسفانه ‏اطلاعاتی از این سفر به دست ما نرسیده است. منصور در مجلس سفاح ‏از امام صادق علیه السلام پرسید:
ای ابو عبدالله، چرا شیعیان به راحتی در بین مردم شناخته ‏می‏شوند؟ امام فرمود: به خاطر حلاوت و شیرینی ایمانی كه در سینه‏های آن‏هاست، آن را آشكار ساخته، زود شناخته می‏شوند. (۵) از ویژگی‏های این سفر این است كه: امام صادق علیه السلام در دوره سفاح كه ‏خفقان كم‏تر بود، نیز در تقیه بسیار شدید قرار داشتند. حضرت ‏فرمود: مرا نزد سفاح در حیره بردند او از من پرسید: در باره ‏روزه امروز چه می‏گویی؟ گفتم: شما پیشوای جامعه هستید، اگر روزه‏ بگیری ما هم روزه می‏گیریم و اگر افطار كنی ما هم افطار می‏كنیم.
پس او افطار كرد و من هم مجبور به افطار شدم، با این كه به خدا قسم! می‏دانستم آن روز، رمضان بود آن افطار و قضای آن برایم‏ سهل‏تر بود از این كه گردنم زده شود و خدا عبادت نگردد. (۶)سفرهای اجباری ائمه علیهم السلام از عصر امام صادق علیه السلام شروع شد و تا شهادت امام عسگری علیه‌السلام تداوم یافت و زمینه ساز غیبت امام ‏زمان علیه السلام گردید.
سفاح در اواخر حكومتش امام صادق علیه السلام را تحت نظر شدید قرار داد.
یكی از شیعیان به حیره آمده بود تا پاسخ سوالی شرعی را از آن‏ حضرت بپرسد، اما امام تحت نظر شدید بود و او در مانده بود كه‏ از چه راهی نزد آن حضرت برود. ناگهان چشمش به خیار فروش پشمینه ‏پوش افتاد. با مبلغی قابل توجه همه خیارها را خرید و لباسش را امانت گرفت و بدین ترتیب نزد امام صادق علیه السلام رفت.(۷) سرانجام ‏سفاح مجبور شد امام را به مدینه باز گرداند، تا ایشان را از مركز شیعه دور كند.
●امام صادق علیه السلام و زیارت عتبات
بیشتر زیارت‏های ائمه علیهم السلام به ویژه زیارت امیرالمؤمنین و سیدالشهدا علیهماالسلام و روایات بسیار در فضیلت زیارت آن‏ها از امام صادق علیه السلام نقل شده است. امام صادق علیه السلام بارها همراه برخی از اصحاب خاص خود به زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین مشرف شد.(۸) محدث بزرگوار شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان می‏نویسد: امام ‏صادق علیه السلام فرمود: «چون زیارت كنی جانب نجف را، زیارت كنی عظام‏ آدم و بدن نوح علیهماالسلام و پیكر علی بن ابی طالب علیه السلام را. زیرا با این كار زیارت كرده‏ای پدران گذشته و محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیغمبران ‏و علی علیه السلام و بهترین اوصیا را.» (۹)
در مفاتیح الجنان آمده است: سید بن طاووس می‏گوید: صفوان جمال ‏روایت كرده است! «چون با حضرت صادق علیه السلام وارد كوفه شدیم آنگاه ‏كه آن حضرت نزد منصور دوانیقی می‏رفتند، فرمود كه ای صفوان شتر را بخوابان كه این نزدیك قبر جدم امیرالمؤمنین علیه السلام است. پس فرود آمدند و غسل كردند و جامه را تغییر دادند و پاها را برهنه ‏كردند و فرمودند: تو نیز چنین كن. پس به جانب نجف روانه شدند و فرمودند كه گام‌ها را كوتاه بردار و سر را به زیر انداز كه حق‏تعالی برای تو به عدد هر گامی كه بر می‏داری صد هزار حسنه ‏می‏نویسد و صد هزار گناه محو می‏كند و... پس آن حضرت می‏رفتند و من ‏می‏رفتم همراه آن حضرت، با آرامش دل و بدن و تسبیح و تنزیه و تهلیل خدا، تا رسیدیم به تل‌ها (تپه‏های مورد نظر) پس ایشان به‏ جانب راست و چپ نظر كردند و با چوبی كه در دست داشتند خطی ‏كشیدند. پس فرمودند: جستجو نما. پس طلب كردم اثر قبری یافتم.
پس آب دیده بر روی مباركش جاری شد و گفت: انا لله و انا الیه ‏راجعون و گفت: السلام علیك ایها الوصی... سپس خود را به قبر چسبانیده و گفتند: بابی انت و امی یا امیرالمؤمنین و... پس‏ برخاست و بالای سر آن حضرت چند ركعت نماز خواند و فرمود:... .
صفوان می‏گوید: به آن حضرت گفتم: اجازه می‏دهید اصحاب خود را خبر دهم از اهل كوفه و نشان دهم به آنها این قبر را. فرمودند: بله ‏و چند درهمی هم دادند كه من قبر را مرمت و اصلاح كردم.
همچنین سیف بن عمیره می‏گوید: پس از خروج امام صادق علیه السلام از حیره‏ به جانب مدینه، همراه صفوان بن مهران و جمعی دیگر از شیعیان به ‏سوی نجف رفتیم. پس از این كه از زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام فارغ‏ شدیم، صفوان صورت خود را به كربلا برگرداند و گفت: از كنار سر مقدس امیرالمؤمنین زیارت كنید حسین علیه‌السلام را كه اینگونه امام صادق با ایما و اشاره ایشان را زیارت كرد. پس صفوان همان زیارت عاشورا را كه علقمه از امام باقرعلیه السلام روایت كرده بود، با نمازش خواند و سپس با امیرالمؤمنین علیه السلام وداع كرد و سپس به جانب قبر حسین علیه السلام اشاره كرد و ایشان را هم وداع كرد به دعا بعد از زیارت‏ عاشورا.
پس از ختم دعا به صفوان گفتیم: اما علقمه دیگر این را روایت ‏نكرده بود. صفوان گفت: هر چه انجام دادم و خواندم چیزی است كه‏ امام صادق علیه السلام انجام داده بود و مرا به آن سفارش كرده بود. (۱۰)
●امام صادق علیه السلام در خلافت منصور
تعداد ملاقات‏های امام صادق علیه السلام با منصور را از هفت تا حدود بیست ‏مرتبه شمرده‏اند. كه برخی از آنها در سفر حج منصور بود. منصور چند بار امام صادق علیه السلام را به كوفه و بغداد احضار كرد. اینك چند مورد از آن‏ها را ذكر می‏كنیم:
پس از شهادت محمد و ابراهیم، فرزندان عبدالله بن حسن (عبدالله ‏محض) مردی قریشی به بغداد رفت و به منصور گفت: جعفر بن محمد، غلامش «معلی بن خنیس» را برای جمع آوری اموال نزد شیعیانش ‏فرستاده است، تا با آن‏ها به یاری محمد بن عبدالله بشتابد. منصور از شدت غضب، به حاكم مدینه دستور داد كه به سرعت امام را به مركز بفرستد و هیچ ملاحظه مقام یا نسب او را نكند. حاكم‏ مدینه با تهدید، امام را مجبور به سفر كرد. صفوان جمال می‏گوید: «امام مرا طلبیده، فرمود: وسایل سفر را آماده كن كه فردا عازم‏ می‏شویم و همان ساعت ‏برخاست در حالی كه همراهش بودم به ‏مسجدالنبی صلی الله علیه و آله رفت، چند ركعت نماز خواند و دست ‏به دعا بلند كرد كه: یا من لیس له ابتداء و انقضاء...، و فردایش عازم عراق شدیم ‏و...» (۱۱)
امام صادق علیه السلام درباره این سفر فرمود: پس از شهادت ابراهیم بن‏عبدالله بن حسن، تمام افراد بالغ از اهل‌بیت را مجبور به سفر به ‏كوفه كردند. آن‏ها را یك ماه آن جا به گونه‏ای نگه داشتند كه هر روز منتظر قتل خود بودند، تا این كه روزی به آنها گفتند: دو نفر از شما به نمایندگی از بقیه به دیدن خلیفه بیاید، پس من(امام صادق –ع-) و حسن بن زید رفتیم و... (۱۲)در تمام موارد احضارهای امام، ماموری در كنار منصور یا در راهروی قصر آماده بودند تا با دیدن علامت منصور و یا قبل از رسیدن امام به مجلس او، آن حضرت را بكشد. (۱۳) این نقشه هیچگاه‏ پیاده نشد. علت آن را چنین نوشته‏اند:
ربیع خادم و مامور منصور می‏گوید: روزی منصور مرا مامور آوردن ‏جعفر بن محمد كرد. من نزد آن حضرت رفته، گفتم: اگر وصیتی یا عهدی داری انجام بده؛ منصور تو را برای قتل طلبیده است. ایشان ‏را به مجلس منصور بردم. جعفر بن محمد قبل از مواجهه با منصور مشغول ذكر گفتن بود. تا منصور ایشان ‏را دید، بلند شد و احترام عجیبی كرد. آن حضرت را كنار خود نشاند و پس از اندكی صحبت، با احترام ایشان را مرخص نمود. در بازگشت از جعفر بن محمد سّر این تحول را پرسیدم او فرمود: دعایی‏ خواندم. از ایشان خواستم كه آن دعا را به من هم بیاموزد. آن‏ حضرت هم یاد داد. (۱۴)منصور بارها قصد قتل امام را در سر می‏پرورد، اما هیبت امام مانع‏ می‏شد. او سرانجام سعی كرد كه مردم را از محضر آن بزرگوار دور كند و مجلس درس او را تعطیل نماید اما باز هم ناموفق بود و به ‏ناچار اجازه تدریس به آن حضرت داد؛ به شرط این كه تدریس وی درپایتخت ‏حكومت نباشد و فقط برای شیعه باشد (نه جمیع فرقه‏ها).
آن حضرت در هر مرتبه احضار، ابتدا به درگاه خداوند متوسل می‏شد و آن گاه نزد منصور می‏رفت. این توسل یا در خانه، قبل از حركت ‏به سوی دربار بود و یا در مسیر راه و یا در راهرو قصر. در همین ‏زمینه دعاهای كوتاه و بلند و متنوعی از آن حضرت در دفع بلایا و شرور رسیده است كه یك نمونه از آن‏ها را كه به فرموده جدش، امام ‏حسین علیه السلام در شدائد خوانده می‏شود، نقل می‏كنیم:
یا عدتی عند شدتی و یا غوثی عند كربتی؛ احرسنی بعینك التی ‏لاتنام واكفنی بركنك الذی لایرام. (۱۵) سید بن طاووس در مهج‏الدعوات تمام این دعاها را آورده است.
منصور بارها امام صادق علیه السلام را به قصرش احضار كرد و اتهاماتی به ‏آن حضرت وارد آورد، همانند این ‏كه غائله و فتنه به پا می‏كند، (۱۶) از مردم برای خود بیعت می‏گیرد تا خروج كند، (۱۷) علیه منصور توطئه چینی می‏كند، (۱۸) مدعی است علم غیب می‏داند و... (۱۹) منصور در موارد متعددی افراد گوناگونی كه مامور سعایت‏ یا خبرچینی بودند، را در ضمن اتهاماتش به عنوان شاهد معرفی می‏كرد.
بعضی از آن‏ها مامور رسمی خلیفه بودند و برخی نیز برای تقرب به‏ منصور خبرچینی می‏كردند. امام صادق علیه‌السلام همیشه منكر اتهام‏ها می‏شدند. امام برای این كه حق را اظهار كرده و باطل را معرفی‏ كرده باشد، در این موارد شیوه‏ای بدیع داشتند. امام به مدعی كه‏ قسم خورده بود می‏فرمود: این قسم كافی نیست. در قسم خود ابتدا قسم بخور كه بیرون هستی از حول و قوه الهی و متكی هستی به حول ‏و قوه خود، اگر حرفت دروغ باشد.
سعایتگران از قسم خوردن امتناع می‏كردند اما با تهدید منصور، مجبور به قسم خوردن می‏شدند. پایان قسم پایان عمر طبیعی آن‏ها بود (خود به خود می‏مردند) و آغاز ترس و وحشت منصور و عذرخواهی ‏از امام كه او را ببخشد. (۲۰)
در تمام موارد احضار، منصور سرانجام از قتل امام منصرف می‏شد.
تحول طبیعی شخص منصور، (۲۱) ترس ماموران از كشتن امام و دچار شدن به فرجام شوم و ندیدن امام (۲۲) كه بر اثر ادعیه كارگشای‏ امام صادق علیه السلام، بود.منصور پس از شكست ‏شیوه‏های فوق به راه دیگر متوسل شد. او یك بار ۷۰ ساحر را از منطقه بابل فراخواند تا از راه سحر حیوانی را تصویر و تصور كنند. سپس امام صادق علیه السلام را دعوت كرد تا او را مسخره و رسوا كند اما امام صادق علیه السلام تمام سحرها را باطل‏ ساخت. (۲۳) منصور یك بار ابوحنیفه، فقیه معروف اهل سنت را دعوت‏ كرد و از او خواست تا سؤال‏های مشكلی را از امام صادق علیه السلام بپرسد. ابوحنیفه ۴۰ مسئله مشكل طرح كرده بود، اما در لحظه نخست‏ رویارویی با امام صادق علیه السلام از هیبت امام بر خود لرزید. منصور به ‏امام گفت: ای ابوعبدالله! این مرد ابوحنیفه است. امام گفت: اوگهگاه نزد ما می‏آید. (بدین گونه منصور و ابوحنیفه رسوا شدند.) منصور به ابوحینفه دستور داد تا سوالات را از امام بپرسد. امام ‏به یكایك آن سؤال‏ها این گونه جواب می‏داد:
شما (اهل سنت عراق) چنین می‏گویید: اهل مدینه (اهل سنت‏حجاز) چنین می‏گویند: و ما چنین می‏گوییم. آن حضرت در پایان به ‏ابوحنیفه می‏فرمود: آیا از ما نشنیده‏ای كه داناترین مردم كسی ‏است كه داناترین فرد به اختلاف (اقوال) مردم باشد. (۲۴)
منصور بارها امام صادق علیه السلام را مجبور به سفر طولانی به عراق كرد، به او اتهام زد و اذیت‏ها و اهانت‏ها روا داشت اما هیچ گاه ‏نتوانست نور الهی را خاموش كند.
او بارها قصد قتل امام را در سر می‏پرورد. اما هیبت امام مانع‏ می‏شد. او سرانجام سعی كرد كه مردم را از محضر آن بزرگوار دور كند و مجلس درس او را تعطیل نماید اما باز هم ناموفق بود و به ‏ناچار اجازه تدریس به آن حضرت داد؛ به شرط این كه تدریس وی درپایتخت ‏حكومت نباشد و فقط برای شیعه باشد (نه جمیع فرقه‏ها). (۲۵)
●داستانی از سفر امام صادق علیه السلام
این سفرهای امام صادق علیه السلام را با داستانی از آنچه كه در مسیر بازگشت آن حضرت از بغداد به مدینه، در كوفه روی داد به پایان ‏می‏بریم:
سید حمیری، از شعرا و مدیحه سرایان اهل‏بیت علیهم السلام اما پیرو فرقه كیسانیه (امامت محمدبن حنفیه) بود. او در بستر بیماری افتاده زبانش بند آمده، چهره‏اش سیاه، چشمانش بی فروغ ‏و... شده بود. امام صادق علیه السلام تازه وارد كوفه شده بود و خود را برای عزیمت ‏به مدینه آماده می‏كرد. یكی از اصحاب امام صادق علیه‌السلام شرح حال سید حمیری را به آن حضرت گفت؛ امام به بالین سید آمد، در حالی كه جماعتی هم آنجا گرد آمده بودند. امام سید حمیری را صدا زد. سید چشمانش را باز كرد، اما نتوانست حرفی بزند، در حالی كه به شدت سیمایش سیاه شده بود. حمیری گریه‏اش گرفت. التماس گرایانه به امام صادق علیه السلام نگاه می‏كرد. امام زیر لب دعائی ‏می‏خواند. سید حمیری گفت: خدا مرا فدایتان گرداند. آیا با دوستداران این‏گونه رفتار می‏نمایند؟ امام فرمود: سید! پیرو حق‏ باش تا خداوند بلا را رفع كند و داخل بهشتی كه به اولیائش وعده ‏داده است، شوی. او اقرار به ولایت امام صادق علیه السلام نمود و همان‏ لحظه از بیماری شفا یافت. (۲۶)
پی نوشت‌ها:
۱- اگر جنایت عباسیان را با جنایات امویان بدون در نظر گرفتن فاجعه كربلا مقایسه كنیم در بسیاری از موارد عباسیان در مرتبه اول قرار دارند، مثلا شش امام توسط آن‏ها به شهادت رسید، در حالی كه امویان تنها چهار امام را شهید كردند.
۲- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۲۰۱.
۳- رجال نجاشی، ص ۲۸.
۴- موسوعهٔ الامام الصادق علیه السلام، قزوینی، ج‏۳، ص ۲۳۱. به نقل از فرحه‏الغری، ص‏۵۹.
۵- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص‏۱۶۶.
۶- كافی، ج ۴، ص ۸۲، حدیث‏۷.
۷- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۱۷۱.
۸- كافی، ج‏۶، ص‏۳۴۷.
۹- مفاتیح الجنان، باب زیارات مخصوصه امیرالمؤمنین.
۱۰- همان، زیارت سوم مطلقه امیرالمؤمنین و ذیل زیارت عاشورا.
۱۱- كافی، ج‏۶، ص ۴۴۵.
۱۲- مقاتل الطالبین، ص ۲۳۲.
۱۳- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۱۷۰.
۱۴- الخرائج، ج ۲، ص‏۷۶۳.
۱۵- ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۸۲.
۱۶- ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۸۲.
۱۷- الخرائج، ج ۲، ص‏۷۶۳.
۱۸- كافی، ج ۲، ص‏۴۴۶.
۱۹- امالی طوسی، ص ۴۶۱.
۲۰- الخرائج، ج ۲، ص‏۷۶۳ / بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۲۰۱ و ۱۶۴.
۲۱- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۱۶۲.
۲۲- همان، ص‏۱۶۹.
۲۳- دلائل الامامه، ص‏۲۹۹ / اختصاص، ص‏۲۴۶.
۲۴- تهذیب الكمال، المزی، ج ۵، ص‏۷۹ / الكامل فی ضعفاء الرجال،ج ۲، ص‏۵۵۶.
۲۵- بحارالانوار، ج‏۴۷، ص ۱۸۰.
۲۶- همان، ص‏۳۲۷.
منبع :
ماهنامه كوثر شماره ۴۰ .
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید