جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


گزارشی تلخ از زندگی


گزارشی تلخ از زندگی
●● نقد روانشناسانه از مجموعه «نرگس»
● شخصیت شوكت
قصه «نرگس» سعی كرده است تقابل میان دو اندیشه كه در ظاهر دو شخصیت است را نشان دهد. «نرگس» كه جدی، مستقل، با شهامت و اقتدار در مقابل افكار بدخواهانه، كج فهم، انتقام جو و كینه توز «شوكت» ایستاده است. «شوكت» كه نه تنها مخالف خود را حتی اگر فرزندش باشد بر نمی تابد بلكه تحمل زنی كه با قدرت در مقابلش بایستد و از او انتقاد كند را ندارد. زنی كه برخلاف زن هایی كه شوكت در پیرامونش می بیند حتی با پول هم نمی توان او راتطمیع كند. این برای شوكت پدیده ای غیرمنتظره و تلخ بود كه تمام تلاش خود را حتی به قیمت از دست دادن بسیاری از چیزها صرف ستیز با آن كرد.
ظاهرا قصه قصد پرداختن به انگیزه های روانی پنهان در ساختار ناخودآگاه «شوكت»، نسبت به عناد او با زنی چون نرگس كه به واسطه آن انگیزه ها رقم خورده است را ندارد. شاید به دلیل آن كه پرداختن به این موضوع مهم روانشناختی در حد و اندازه یك قصه، سرگرم كننده نیست و علاوه بر آن این خود می تواند آغاز یك كار هنری جدی باشد. اما از چشم تیزبین یك تماشاگر كه می خواهد ماهیت روانی رفتارها را بررسی كند این جمله شوكت كه بارها از خود می پرسد نمی دانم «چرا نرگس از من بدش می آید» پنهان نمی ماند.
سوالی كه همه عقده های فروخورده و نقصان های روانی وجود شوكت را نسبت به زن به ویژه به شخصیت هایی چون نرگس آشكار می سازد. نقصان هایی كه در پشت هذیان های بزرگ بینی و رفتارهای پوچ و توخالی او پنهان شده است. همین كمبودهای روانی بود كه او را در دام یك ازدواج پنهانی می اندازد. به نظر می رسد كه شوكت نه تنها با نرگس كه اساسا با جنس زن سرستیز و مخالفت جویی دارد.
او مردی است كه اگر همسرش فرزند پسر (بهروز) به دنیا نمی آورد قصد داشت از او جدا شود. اگر اعظم همسر شوكت تنها به همین نكته تلخ عمیقا پی برده باشد باید تمام این سال ها را در طلاق عاطفی با همسرش به سر برده باشد. نرگس بهانه ای شده است تا شوكت عناد و ستیز خود را با زن كه ریشه در تاریخچه زندگی او دارد از پستوهای روانی و ذهنی خود بیرون ریخته وعلنا با آن به نزاع برخیزد. او به تنها زنی كه گرایش نشان داده است فروغ بوده است كه بنا به گفته خودش زنی مفلوك، دربه در، بیچاره و ضعیف بوده است. این گروه از زن ها همیشه به بقا این اندیشه ها كمك كرده اند. این كه چرا قصه، «شوكت» را به عنوان یك پدر تا این اندازه منفور نشان داده است بر كسی معلوم نیست. تنها می توان گفت شوكت شخصیتی بیمار و قابل ترحم است كه برای درمانش باید به او كمك كرد.
● شخصیت نرگس
شخصیت «نرگس» به عنوان كسی كه نام قصه را به خود اختصاص داده است. حتی اگر فرض كنیم كه اغراق شده نیست (كه هست) اما مورد تایید و مقبول بسیاری به ویژه جوانان نیست. حتما این را می دانیم كه جامعه ما در وامصیبتای گذر است و متاسفانه بسیاری از ارزش های ما در این فرآیند قربانی می شوند.
در سال هایی نه چندان دور و به عبارتی خیلی نزدیك كه به روابط خانوادگی و جمعی اهمیت بیشتری داده می شد از جوانان انتظار می رفت تا در محیط خانواده رفتاری مشابه رفتار نرگس داشته باشند و نسبت به سایر اعضای خانواده احساس مسوولیت و دلسوزی داشته باشند، اما متاسفانه امروز جوانان به سمت نوعی احساس، زندگی و مسوولیت فردی حركت می كنند و احساس خوبی از این كه كسی حتی نزدیكانشان بخواهد برایشان احساس دلسوزی و یا مسوولیت بكند ندارند و ما این را در واكنش های نسرین به خوبی می بینیم. ما نیز نمی توانیم با به تصویر كشاندن این گونه شخصیت های اغراق گونه چون نرگس، ارزش های از دست رفته را دوباره بازگردانیم، بلكه نیاز به راهكارهای جدی تر داریم.
به علاوه بسیاری به ویژه جوانان می پرسند چرا «نرگس» كمی به نیازهای خود توجه ندارد با آن كه خانم جوانی است كه باید لذت، هیجان و احساس در مورد اهداف متعدد خود در زندگی را نشان دهد چرا به جای دلسوزی های افراطی و گاهی حتی دخالت در زندگی نسرین شرایط را برای ایجاد و یك رابطه مبتنی بر تفاهم، اعتماد و اطمینان با نسرین كه بتواند بستری آماده كند كه مسائل به طور روان در انسانی، حل شوند مهیا نمی كند؛ از شخصیتی مثل نرگس این امر انتظار بعیدی نیست. اگر در بخش های پایانی قصه ،نسرین به طور نسبی به نرگس اعتماد كرده است نه به دلیل رفتار نرگس بلكه به دلیل شناختی بوده است كه او از شوكت به دست آورده است.
● شخصیت نسرین و بهروز
نسرین و بهروز قربانیانی در این قصه هستند كه نه نرگس توانست برایشان كاری بكند و نه علاقه ای در خانواده شوكت برای حل مشكل آنها است. مشكل آنها مدت هاست از نظر ما گم شده است و یا عده ای آنها را مقصر اصلی این قصه قلمداد می كنند. چنانچه نسرین و بهروز را در این قصه نماینده هزاران جوانی بدانیم كه وجوه مشتركی در ازدواج، با این دو شخصیت دارند باید كمی دلمان برای جوانان امروز به درد بیاید كه پیوندشان قربانی مداخلات است كه خود ناشی از ابعاد غلط فرهنگی ما، كج فهمی و بد اندیشی خانواده و نزدیكان است.
قریب به اكثریت دو جوان دختر و پسری كه به یكدیگر علاقه نشان می دهند هرگز احساسشان نسبت به یكدیگر دروغ نیست اما تجارب مشاوره ای با این نمونه ها نشان داده است این نوع احساسات در بسیاری از مواقع توسط مداخلات بی پایه و اساس دیگران در همان اوایل شكل گیری یا كمی بعدتر در نطفه خفه شده است.
هنوز در جامعه امروز كه سنگ توسعه فرهنگی و اجتماعی را به سینه می زنیم مداخلات خانوادگی یكی از شایع ترین عوامل طلاق است. البته باید میان مداخلات از سر نابخردی و ارائه نظرات روشنگر، آگاهی بخش و با احترام (كه در این قصه از آن خبری نیست) فرق گذاشت. این روانشناس در چهارمین قسمت تحلیل شخصیت ها آورده است: وجه مشترك بسیاری از شخصیت های مجموعه نرگس كه بیانگر یكی دیگر از بیماریهای اجتماعی امروزه است حاكم بودن روحیه نفع طلبی و مادی بر روابط آدم های قصه است (حتی به قیمت نابودی منافع دیگران)، این ویژگی نه تنها در روابط درون خانواده شوكت به ویژه در روابط زهره با دیگران به چشم می خورد بلكه تمامیت افرادی چون:عزت، ابراهیم، مجید و حتی اسماعیل و خانواده اش را می توان با پول خرید در جامعه ای كه رسیدن به پول هدف نهایی انسانهاست، وجوه انسانی یك رابطه رو به اضمحلال و نابودی می رود و در كام این ولع بی پایان برخی از آدم ها قربانی می شوند.
● ویژگی اجتماعی دیگر
ویژگی اجتماعی دیگری كه قصه به تصویر كشیده است شكاف میان نسل جوان و نسل قبل تر از خود است. از همان ابتدای قصه شاهد بودیم كه جوانترها در موارد حساس به جای این كه از بزرگترهای خود كسب مشاوره كنند به دوستان خود پناه می برند. بهروز، نسرین و شقایق هر كدام در موارد حساس زندگی شان از دوستان خود مشاوره های غلطی گرفتند كه نتایج تلخ انسانی، در قصه آشكار است وآ ن گونه كه نرگس می گفت دیدیم كه وقتی دو فكر جوان و نپخته تصمیمی بگیرند خطرناك تر از تصمیم یك نفر آنها است.
ظاهرا آدم های این قصه نیاموخته اند چگونه به یكدیگر اعتماد كنند. هیچ گفتمان روشن و شفاف كه بتواند سوء تفاهمات و كج فهمی ها را حل كند و جای آن را به اعتماد و تفاهم بدهند وجود ندارد. حتی در بسیاری موارد چنانچه نرگس با عمویش مشاوره می كرد جلوی برخی اتفاقات ناخوشایند گرفته می شد و شاید به همین دلیل است كه رفتارهای آدمهای قصه حتی نرگس در برخی موارد بدون تامل، تعقل و با شتاب است.
طلعت رافعی ـ كارشناس ارشد روانشناسی
منبع : روزنامه ابرار


همچنین مشاهده کنید