دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


آینه داری سینما در برابر اجتماع


آینه داری سینما در برابر اجتماع
می گویند سینما آینه اجتماع است. این بدان معناست كه مسائلی از قبیل باورها، فرهنگ، هنجارها، تاریخ، هویت، آگاهی و سایر پدیده های متعلق به یك جامعه را می توان كم و بیش از روی آثار سینمایی ساخته شده در آن جامعه شناخت. شهید سیدمرتضی آوینی در سینمایی كه اوایل دهه ۷۰ درباره سینمای ایران برگزار شده بود، بر این نكته تأكید داشت كه مردم جهان فیلمسازانی از قبیل جان فورد و آكیراكوروساوا را می ستایند چون به شدت آمریكایی و ژاپنی هستند. تصویر شفاف مسائل اجتماعی در سینما نشان از نگاه عمیق و دقیق فیلمساز نسبت به محیط پیرامونی اش دارد. البته این بدان معنا نیست كه لزوماً همه آثار سینمایی ملزم هستند چنین نگاهی را از دریچه دوربین عبور دهند. ممكن است فیلمی فانتزی، تخیلی، كمدی و ... باشد و به هر حال درجاتی از بزرگ نمایی و تغییر در عرصه واقعیت های اجتماعی روی پرده سینما نقش بندد. بنابراین بررسی بازتاب های اجتماعی مندرج در یك فیلم سینمایی قابلیت پژوهشی گسترده و پردامنه را داراست و این نكته بسته به متغیرهای گوناگون ژنریك، زمانی، مكانی و ... مفروضات و فرضیات متنوعی را در پی خواهد داشت و در جامعه ای پرفراز و نشیب مانند ایران كه ظرف دهه ها و سال های اخیر، تحولات مغتنمی را از سر گذرانده است، این روند مضاعف می شود.
در این یادداشت قصد بر آن است تا ساعت بسیار كوچك تری از این ظرفیت مورد اشاره اجمالی قرار گیرد و آن محدوده آثار اكران شده در ظرف یكی دو ماه اخیر است كه روی پرده سینماهای تهران نشسته اند. این فیلم ها عبارتند از عروسك فرنگی، تقاطع، آلبوم، وقتی همه خواب بودند، گیس بریده، بی وفا، چه كسی امیر را كشت، قتل آن لاین، میم مثل مادر و ابراهیم خلیل الله ۱۰ اثر چند ماهه اخیر هستند، اگرچه به هیچ عنوان گویای كلیت سینمای ایران نیستند اما نگاه به آنها از این زاویه است كه به عنوان یك بررسی فصلی خالی از تأمل نیست.
از ابراهیم خلیل الله شروع كنیم كه جامعه جاری در داستانش ربطی به جامعه امروزین ما ندارد و برگرفته از آیات و روایاتی است كه گوشه هایی از ماجرای حضرت ابراهیم(ع) را روایت كرده اند و البته نویسنده و كارگردان نیز تلاش چندانی به خرج نداده است تا از موقعیت اجتماعی زمانه آن پیامبر پلی بزند به سوی واقعیت اجتماعی معاصر و فقط یك حكایت را تعریف می كند، ضمن این كه حتی از اجتماع زمانه آن پیامبر نیز چندان خبری نیست و فیلم بیشتر روی شخصیت های تاریخی، مذهبی مكث می كند تا این كه به یك تحلیل اجتماعی درباره كفر و ایمان یك ملت برسد. از این رو این فیلم در این مقوله نمی گنجد و اگر قابل بررسی باشد در ابعاد دیگر می توان به آن پرداخت.
یكی از اجتماعی ترین فیلم های یادشده «تقاطع» است. در این فیلم داستان سه خانواده به صورت موازی و گاه در هم روایت می شود كه حادثه ای مشترك مسیر زندگی شان را عوض می كند. این بستر داستانی زمینه ای است تا مؤلفان فیلم (نویسنده و كارگردان) نگرش خود را به مسائلی از قبیل گسست نسل ها، گسترش روند بی تفاوتی اجتماعی و آلودگی فضای شهری به لحاظ هنجارشكنی و خروج پدیده ها از تعادل پیشین ابراز دارند. اجتماع در فیلم تقاطع در یك جو نابسامان به تصویر كشیده شده است: حاكمیت سرمایه بر اندیشه، آرمان باختگی، بی عاطفگی، فراموش شدگی، جوهره وجودی عشق، بی وجدانی اجتماعی و فردی، بیكاری و ... اما نكته جالب اینجاست كه بیان فیلم نسبت به این پدیده ها حالت حرمت شكن ندارد و جدا از این كه پایان اثر با نوعی نگاه امیدوارانه شكل می گیرد، در عین حال نهاد خانواده به عنوان نخستین و مقدماتی ترین بستر اجتماعی در یك جامعه یكی از پراعتمادترین گرانیگاه های تعادل اجتماعی معرفی می شود. حسرت فیلمساز نسبت به از هم پاشیدگی خانواده حمید (بیژن امكانیان) و تمهید امیدبخش او درباره شكل گیری یك خانواده جدید در سكانس نهایی حاكی از همین دیدگاه متعهدانه است. به عبارت دیگر اضمحلال خانواده در بستر كلان شهر منجر به بروز تنش ها و ناهنجاری های اجتماعی می شود و برای گریز از این جریان، خانواده محوری یكی از مطمئن ترین راه حل هاست.
در فیلم چه كسی امیر را كشت، هم خانواده و هم اجتماع در فراگردی بدبینانه ترسیم شده اند روند رو به نفرتی كه در مورد تك تك شخصیت های فیلم نسبت به عنصر اصلی اثر شكل می گیرد، گویای وضعیت حادی است كه مؤلفان فیلم در بستر اجتماع تشخیص داده اند. آدم های داستان فیلم هر یك برای تصمیم به قتل شان توجیهی می تراشند و در مجموعه ای از تزویر، تظاهر، بی سوادی، تازه به دوران رسیدگی، لمپنیسم، شارلاتانی، خیانت، سطحی مداری و... حركت می كنند. شاید به نظر آید این نگرش بیش از حد بدبینانه باشد، اما اگر به ساختار فانتزی اثر توجه كنیم كه چگونه موقعیت پردازی و شخصیت سازی های كاریكاتوری در آن شكل گرفته است (به هر حال اغراق از لوازم ترسیم كاریكاتور است) آنگاه در قضاوت نسبت به فیلم تجدیدنظر خواهیم كرد. فیلم چه كسی امیر را كشت اتفاقاً درباره همین عنصر قضاوت سخن می گوید و اگر قرار باشد قائل به پیام باشیم، مایه اصلی فیلم پرهیز دادن از همین قضاوت های اجتماعی است. نمایش تصویر نهایی فیلم از شخصیت امیر كه در موقعیتی فارغ از محتوای قضاوت های ارائه شده در حال سنتور نواختن در بیابانی خشك و خالی است، بیشتر این بحث را لامسه می بخشد.
فیلم آلبوم یك اثر كودكانه است و طبعاً نگاه به مسائل اجتماعی را در آن باید در بافت همین گونه جست وجو كرد. شخصیت اصلی فیلم كودك محروم است كه با پرورش در یك محیط نه چندان فرهنگی، زمینه های استعدادش در حال هدر رفتن است. اینجاست كه فیلمساز بحث خانواده را پیش می كشد و با در نظر گرفتن یك خانواده ایده آل در مقابل پسرك، مسیر حركت او را به سوی هویت یابی سوق می دهد. بدین ترتیب در آلبوم هم با تأكید بر خانواده مواجه ایم كه تا چه حد ممكن است بر رفتارهای اجتماعی كودكان به عنوان پدران و مادران آینده جامعه تأثیر بگذارد. البته فیلم نگاه خاصی به اجتماع نمی افكند و بحث را حول و حوش همین شخصیت ها متمركز می كند، منتها ایده اش را چنان پرورش می دهد كه به خوبی نقش مؤثر خانواده را بر زمینه های اجتماعی نشان می دهد.
در قتل آن لاین جامعه در یك محدوده مشخص ترسیم شده است: گروهی جوان كه یك حلقه اینترنتی تشكیل داده اند و در پی آن جنایاتی زنجیره ای رخ می دهد. پلیسی كه مسئول پرونده جنایات می شود، ابتدا در همین زمینه های انفورماتیكی كار را پیش می برد، اما ریشه جنایت معطوف می شود به تنش روانی ای كه باز در بستر خانواده ای نابهنجار شكل می گیرد. قاتل داستان یك آدم نامتعادل است كه عقاید بنیادگرایانه اش درباره وجود فساد در جامعه ناشی از حضور در خانواده ای روان پریش است.
پلیس فیلم خود نمونه ای از یك انسان خانواده دوست است كه از قضا با ورود دخترش به مناسبات اینترنتی و چت و... به دلیل همین احتمال بروز خدشه در محیط خانواده چندان موافق نیست. در واقع فیلم هم استفاده نابجا از وسایل مدرن را عامل بر هم زنندگی جامعه معرفی می كند و هم عقاید بنیادگرایانه را در باب فاسد انگاشتن محیط اجتماعی ناراست می داند.
عروسك فرنگی، از یك رمان خارجی اقتباس شده است، اما سعی شده است در آن عواملی در نظر گرفته شود تا بومی سازی هایی لحاظ شود. این فیلم نیز بر بحث خانواده متمركز می شود كه چگونه وجود عوامل تعادل زدا در این نهاد می تواند مسیری كج را شكل دهد. خانواده دختر در پی سودجویی از كسی كه فكر می كند قرار است داماد آنها شود هستند و مرد نیز كه ارتباطی گسسته از مادرش دارد به گمان خویش توانسته خانواده دختر را فریب دهد، اما آنچه از این فریبكاری های متقابل حاصل می آید غبن هر دو طرف ماجراست.
البته فیلم در پایان به نقطه ای متعادل می رسد و آن زمانی است كه هم مرد و هم دختر به واقعیت زندگی پی برده اند. فصل پایانی فیلم كه نگاه با زاویه رو به پایین مرد نسبت به دختر و نامزد جوانش است و از آنجا در یك حركت چرخشی دوربین به نمایی از شهر می رسد انگار كه می خواهد بر انعكاس جامع از این فردیت های كوچك تأكید كند. بدین ترتیب عروسك فرنگی نیز مانند بیشتر فیلم های دیگر یكی دو ماه اخیر، از خانواده به جامعه می رسد. میم مثل مادر، یكی از پرسروصداترین فیلم هایی است كه به تازگی روی پرده بوده، باز روی خانواده متمركز می شود و از شخصیت مادر به عنوان قابل اتكاترین عضو خانواده یاد می كند. جامعه در این فیلم اگرچه از تباهی و فساد كم ندارد (سوء قصد داروفروش به سپیده، ناهمراهی دكتر با او، روحیه زنی كه كورتاژ انجام می دهد و...) اما با حضور آدم هایی مثل كارفرمای دختر و یا آن مرد نجار ارمنی، سعی دارد بدبینی و خوش بینی اجتماعی را در یك موقعیت عادلانه تقسیم كند.
فیلم بی وفا اگرچه دو موقعیت متفاوت جایی در شهر تهران را نمایش می دهد و با استفاده از تضاد بین آنها، بستر كمدی اثر فراهم می آید، اما در پی آن نیست تا از این دوگانگی ها، پیام های اجتماعی منتقل كند و برای نمونه مفاهیمی از قبیل شكاف طبقاتی و فرهنگی و... ارائه كند و همین نكته در باب واحد كوچكتر جامعه یعنی خانواده نیز صادق است. خانواده دو شخصیت اصلی فیلم نهادهایی ناقص اند، خانواده دختر مادر ندارد و خانواده پسر بدون پدر است و همین امر البته آنقدر مورد توجه مؤلفان اثر بوده است كه تأثیرش را روی شخصیت پرخاشگر دختر و شخصیت محافظه كار پسر نمایش می دهند، اما همانگونه كه گفته شد همه اینها عواملی هستند برای شكل دادن به عناصر فرح بخش وجوه تفننی كار و نباید از فیلم انتظار پیام اجتماعی داشت.
فیلم گیس بریده به عنوان آخرین اثری كه در این بین اكران شده است، یكی از اجتماعی ترین فیلم های یاد شده است و معضل دختران فراری را با تأكید بر دلیل وجود خشونت والدین مطرح می كند. فیلم اگرچه به عمق نمی رسد و با آن پایان خوش باورنكردنی اش، بررسی آسیب شناسانه اش به عرصه اجتماع را مخدوش می سازد و به ویژه آنكه با ارائه نكردن انگیزه متقاعدكننده برای توحش پدر این مسیر را با نقصان مواجه می كند و حتی با حرفه هایی از قبیل هفت تیركشی یك پیرزن سنتی روی ویلچر كار را تا حد زیادی به جدیت زدایی می كشاند، اما در هر حال سعی دارد با قرار دادن آدم هایی مانند پیرمرد مهربان، پسرعموی دلسوز، معلم متعهد در برابر خانواده های غیرفرهنگی پدر و مادر، ناظم مدرسه و داماد ناخلف، یك جور تعامل اجتماعی در داستان به وجود آورد.
آنچه از بررسی اشاره وار این فیلم ها در حوزه اجتماع حاصل می آید و البته بدیهی است كه در این بررسی ارزش ساختاری آنها مورد توجه نبوده است، توجه عموم فیلمسازان، رابطه درست خانواده و اجتماع بوده است كه سامان یافتگی در هر دو عرصه می تواند در بهبود موقعیت دیگری مؤثر واقع شود و اگر در این میان اشاره هایی به برخی معضلات اجتماعی شده است، براساس نگاهی آینه وار به جامعه است و بیان زشتی ها نه برای زشت انگاری كه در جهت اصلاح پس از تبیین است.
مهرزاد دانش
منبع : روزنامه ایران