یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

شکل گیری خاورمیانه جدید صعود ایران، افول آمریکا


شکل گیری خاورمیانه جدید صعود ایران، افول آمریکا
درست بالغ بر دو قرن از زمان ورود ناپلئون به مصر، كه آن را می توان آغاز دوره خاورمیانه مدرن نامید، دوره سلطه آمریكا- كه چهارمین دوره از تاریخ مدرن منطقه است- حدود ۸۰سال پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، ۵۰سال بعد از پایان دوره استعمار و كمتر از ۲۰سال پس از پایان جنگ سرد، به پایان رسیده است.
در تمام این دوره ها كشمكش میان نیروهای متضاد (چه داخلی و چه خارجی) را می توان در منطقه مشاهده كرد. اما آنچه كه هم اكنون تغییر كرده، تعادل میان این نیروهاست. دوره آینده خاورمیانه، دوره ای خواهد بود كه در آن نفوذ نیروهای خارجی كاهش یافته ونیروهای محلی قدرت خواهند گرفت.
در دهه های آینده، ایجاد تغییر و شكل دادن به خاورمیانه جدید را می توان به عنوان اولویت برنامه های سیاست خارجی آمریكا پیش بینی كرد. اما حقیقت این است كه تأثیرگذاری بر این منطقه از سوی نیروهای خارجی بسیار مشكل خواهد بود.
دوره اول خاورمیانه مدرن با جنگ جهانی اول، سقوط امپراتوری عثمانی، ظهور جمهوری تركیه و تقسیم غنائم جنگی میان كشورهایی اروپایی پایان یافت.
آنچه كه در نتیجه این حوادث حاصل شد، آغاز دوره استعمارگری فرانسه و انگلیس بود. دوره دوم نیز حدود چهار دهه بعد، یعنی بعداز ضعیف شدن دولت های اروپایی در نتیجه جنگ جهانی دوم، رشد اعراب، و شاخ به شاخ شدن دو ابر قدرت جهانی، پایان یافت.
«آلبرت هورانی»، تاریخ شناسی كه بحران سوئز در سال ۱۹۵۶ را به عنوان پایان دوره استعمارگری و آغاز دوره جنگ سرد نامیده بود، در آن دوران نوشت: «هر كس برخاورمیانه حكومت كند، بر دنیا حكومت خواهد كرد؛ و هر كسی كه در جهان منافعی دارد مجبور است كه به خاورمیانه وابسته باشد.»
در جریان جنگ سرد نیز، مانند دوره های قبل از آن، نیروهای خارجی خاورمیانه را تحت كنترل داشتند. اما رقابت آمریكا و شوروی به دولت های محلی فرصت مانور داد. اوج این دوره، جنگ اكتبر ۱۹۷۳ بود كه پس از آن آمریكا و شوروی سرانجام به بن بست رسیده و راه را برای دیپلماسی های جاه طلبانه ای چون پیمان صلح مصر و اسرائیل، هموار كردند.
حال اگر این دوره را فقط دوره رقابت ابرقدرت ها بنامیم، در اشتباهیم. جنگ ژوئن ۱۹۶۷ تعادل قدرت را در منطقه به هم زد. استفاده از نفت به عنوان یك سلاح اقتصادی و سیاسی در سال ۱۹۷۳، آسیب پذیری آمریكا و جوامع بین المللی را نسبت به كمبود ذخایر نفتی و افزایش قیمت طلای سیاه، نشان داد. همچنین جنگ سرد شرایطی ایجاد كرد كه قدرت های منطقه ای در پیگیری اهداف خود، به خود مختاری قابل توجهی دست یافتند. انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ایران، كه به سقوط یكی از حامیان سیاست های آمریكا در منطقه منجر شد، نشان داد كه دیگر نیروهای خارجی نمی توانند جریان های داخلی خاورمیانه را كنترل كنند.
دول عربی در مقابل تلاش های آمریكا برای ملحق كردن آنها به پروژه های ضدشوروی ایستادگی كردند. اشغال لبنان توسط اسرائیل در سال ۱۹۸۲، موجب ظهور حزب الله شد و جنگ عراق علیه ایران به مدت هشت سال دوكشور را ویران كرد.
● چوپانی آمریكا
پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، آغاز دوره چهارم در تاریخ منطقه بود. دوره ای كه در طول آن نفوذ و آزادی عمل آمریكا به اوج خود رسید. از ویژگی های این دوره می توان به آزادسازی كویت از اشغال عراق به رهبری آمریكا، استقرار طولانی مدت نیروهای هوایی و زمینی آمریكا در عربستان، و یك دیپلماسی فعال برای حل مناقشه میان اعراب و اسرائیل اشاره كرد. اوضاع خاورمیانه را در این دوره می توان اینگونه تشریح كرد: عراقی متجاوز اما سرخورده، ایرانی رادیكال (ضدآمریكایی)، اسرائیل هسته ای، نفتی كه قیمتش دائم در نوسان بود، هم زیستی بی ثبات اسرائیل با فلسطین و اعراب، و مهمتر از همه، برتری و سلطه آمریكا بر منطقه.
عواملی بسیار بنیادی، بعد از كمتر از دو دهه به این دوره پایان داد. مهمترین این عوامل تصمیم دولت بوش در سال ۲۰۰۳ مبنی بر حمله به عراق، و عوارض این حمله بود.
یكی از نتایج جنگ این بود كه عراق به پایگاهی برای تروریست ها تبدیل، و در نتیجه آن احساسات ضدآمریكایی در منطقه تقویت شد. همچنین با درگیر شدن بخش اعظمی از نیروهای نظامی آمریكا در عراق، این جنگ، نفوذ آمریكا را در جهان كاهش داد. حال این امر به یك طنز تاریخی تبدیل شده است كه «جنگ اول آمریكا در عراق، آغاز دوره تسلط آمریكا بر خاورمیانه، و جنگ دوم، پایان دوره آمریكا در منطقه بود.»
البته عوامل دیگری را نیز می توان برشمرد. انحلال فرایند صلح خاورمیانه نیز یكی از این عوامل بود. آمریكا به طور سنتی از موقعیت یكسانی در همكاری با اعراب و اسرائیل برخوردار بوده است، اما مرزهای این موقعیت در سال ۲۰۰۰ و «در كمپ دیوید» به خطر افتاد. از آن زمان به بعد، ضعف نیروهای بعد از یاسر عرفات، اوج گیری حماس، و سیاست یكجانبه اسرائیل، امر كنار زدن نقش آمریكا از تحولات منطقه را سرعت بخشید؛ چیزی كه با گسترش نارضایتی ها از دولت بوش تقویت شد.
جهانی سازی را می توان عامل آخری دانست كه اوضاع منطقه را تغییر داده است. هم اكنون دیگر دستیابی به پول و سلاح، و تجدید قوا برای دولت های ضدآمریكایی، كار مشكلی نیست. ظهور رسانه های جدید و بالاخص تلویزیون ماهواره ای، جهان عرب را به یك دهكده سیاسی تبدیل كرده است. بیشتر برنامه های پخش شده از شبكه های ماهواره ای- همچون صحنه های خشونت و ویرانی در عراق، تصاویر بدرفتاری با زندانیان مسلمان، اوضاع وخیم كرانه باختری و لبنان- مردم خاورمیانه را از آمریكا منزجر ساخته است. نتیجه اینكه دولت های خاورمیانه، اگر هم بخواهند، دیگر به سختی می توانند با آمریكا همكاری كنند. دیگر تاثیر و نفوذ آمریكا در منطقه تحلیل رفته است.
● آنچه كه پیش روی خاورمیانه است
طرح كلی دوره پنجم خاورمیانه هم اكنون در حال شكل گیری است، اما طبیعتا این دوره از پایان یافتن دوره آمریكا متاثر خواهد بود. چندین شاخصه مهم وجود دارند كه شرایط آتی را شكل خواهند داد:
۱) آمریكا همچنان بیش از سایر قدرت های خارجی، در منطقه نفوذ خواهد داشت. اما میزان این نفوذ و تاثیر نسبت به گذشته بسیار كم خواهد بود.
۲) آمریكا به طور فزاینده با سیاست های دیگر نیروهای خارجی در تقلا خواهد بود. اتحادیه اروپا خود را كمتر در عراق درگیر خواهد كرد و احتمال اینكه در مورد فلسطین سیاست متفاوتی اتخاذ كند، وجود دارد. چین در برابر وارد كردن فشار بر ایران مقاومت خواهد كرد. روسیه نیز علاوه بر مقاومت در برابر تحریم ایران، به دنبال فرصت هایی خواهد بود كه استقلال خود را از آمریكا نشان دهد. بالاخره اینكه چین و روسیه (و بسیاری از كشورهای اروپایی) از سیاست های آمریكا در منطقه فاصله خواهند گرفت.
۳) ایران به یكی از دو قدرت بزرگ منطقه تبدیل خواهد شد. ایران كشور ثروتمندی است، صاحب نفوذترین كشور در عراق است و روی حماس و حزب الله نیز نفوذ چشمگیری دارد. ایران یك ابرقدرت سنتی است و پتانسیل این را دارد كه اهداف خود را در منطقه عملی كند.
۴) اسرائیل به رغم داشتن یك ارتش همچنان باید هزینه های اشغال كرانه باختری را بپردازد و با مشكلات چند بعدی امنیتی دست و پنجه نرم كند. از لحاظ استراتژیك، اسرائیل به دلیل جنگ ۳۳ روزه لبنان، هم اكنون نسبت به گذشته ضعیف تر شده است و موقعیت این رژیم ضعیف تر نیز خواهد شد.
۵) در آینده، مسئله ای به عنوان «فرایند صلح» موضوعیت و مفهوم خود را از دست خواهد داد. پس از شكست اسرائیل در لبنان، دولت اسرائیل بسیار ضعیف تر از آن شده است كه برای پیشبرد سیاست های خصمانه خود، حمایت مردم را جلب كند. از سوی دیگر، با روی كار آمدن دولت حماس، اسرائیل هیچ شانسی برای مذاكره ندارد.
۶) عراق نیز، با داشتن دولتی ضعیف و جامعه ای از هم گسیخته، تا سال ها صحنه آشوب و بی نظمی خواهد بود.
۷) در نتیجه نیاز مبرم چین و هند، عدم موفقیت آمریكا در كاهش مصرف، و افزایش امكان كمبود ذخایر نفتی، قیمت نفت راهمچنان بالا نگه خواهد داشت. احتمال اینكه قیمت نفت به ازای هر بشكه به بالای ۱۰۰ دلار برسد وجود دارد. ایران، عربستان سعودی و دیگر كشورهای بزرگ تولیدكننده نفت از این شرایط بهره خواهند برد.
۸) نیروهای شبه نظامی به سرعت رشد خواهند كرد. نیروهای شبه نظامی در عراق، لبنان و فلسطین همچنان در حال قدرت گرفتن هستند. شبه نظامی ها كه حاصل دولت های ضعیف هستند، هر جا كه دولت ضعیفی وجود داشته باشد، ظهور خواهند كرد.
۹) تروریسم، همچنان یكی از ویژگی های منطقه محسوب خواهد شد. در جوامع از هم گسیخته ای چون عراق، و در جوامعی كه گروه های رادیكال قصد تضعیف و براندازی دولت را دارند، همچون عربستان و مصر، ترور همچنان به وقوع خواهد پیوست.
۱۰) اسلام به طور فزاینده خلأ سیاسی و فكری را در جهان عرب پرخواهد كرد و اصول سیاست گذاری های اكثر ساكنان منطقه را تبیین خواهد كرد. اتحاد اعراب بیشتر یك شعار است. نفوذ ایران و گروه های مرتبط با آن تقویت شده و بهبود بخشیدن به روابط جهان عرب با آمریكا و اسرائیل بسیار مشكل شده است.
۱۱) دولت های عربی همچنان دیكتاتوری خواهد ماند و با تقویت مذهب، این كشورها ضدآمریكایی خواهند شد. دو كشور مصر و عربستان در راس این كشورها خواهند بود.
۱۲) سازمان های منطقه ای همچنان ضعیف خواهند ماند، مشهورترین سازمان منطقه ای خاورمیانه، اتحادیه عرب است كه كشور قدرتمند ایران در آن حضور ندارد. اختلاف میان جهان عرب و اسرائیل ادامه یافته و در نتیجه حضور اسرائیل در روابط منطقه ای غیرممكن خواهد شد
نوشته: ریچارد هس رئیس شورای روابط خارجی آمریكا
ترجمه و تنظیم: سیدیاسر جبرائیلی
منبع : روزنامه کیهان