جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

خُلق و خوی حضرت سید الشهد علیه السلام


خُلق و خوی حضرت سید الشهد علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین ولعنهٔ الله علی اعدائهم أجمعین(۱)
یكی از اصحاب نزدیك و از یاران خوب امام علیه السلام داوود است. او خویشاوندی داشت كه ناصبی بود و خود و اجدادش در دشمنی با محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله گوی سبقت را از همه ربوده بودند. داوود متوجه شد كه آن ناصبی به دلایلی دستش از مال و منال تهی گشته روزگار را به سختی سپری می كند. لذا به كمك او شتافت و مبلغی در اختیار وی گذارد. وقتی خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید ایشان فرمودند: «كمك و دستگیری تو را از آن خویشت فهمیدم و بسیار خوشحال شدم».(۲)
عجبا! خوشحالی امام از چیست؟ از داوود كه بانی خیر بوده؟ ابداً، بلكه خوشحالی امام از كمكی است كه به یك ناصبی شده، شخصی كه خود و طایفه اش عمری كمر به عداوت و كینه و دشمنی با محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله بسته اند! خوب تأمل كنید. امام چیست؟ چه درسی از صحیفه گسترده دین را می خواهند پیش روی ما بگشایند؟
حضرت نفرمودند من از تو خوشحال شدم چون تو انسان خوبی هستی، بلكه خوشحالی من از عمل تو است. ببینید امام از كمكی كه حتی به یك دشمن می شود اظهار خوشحالی می كنند. اگر ما بودیم آیا خوشحال می شدیم؟ راستی كه چه فاصله عمیقی است میان رفتار ما و آنچه كه به عنوان وظیفه بر ما تكلیف شده است.
داوود صحابه حضرت است و در مكتب آن بزرگوار تعلیم دیده و احكام شرعی و عرفی را در حضور ایشان فرا گرفته و خطا نمی كند.. هرچه می كند بر مبنای رهنمودهای امام است. آنچه این ماجرا به ما می آموزد این است كه: «صله رحم كنید ولو این كه طرف مقابل انسان بسیار بدی باشد».(۳) نفس عمل ما ملاك است و این كه كمك گیرنده خوب باشد یا بد، مسلمان باشد یا كافر فرقی نیست نكته و بسیار مهمی است.
ما در زندگی روزمره خود گاه به مواردی بر می خوریم كه جای افسوس و تأسف دارد. یا نسبت به آنچه كه بزرگان دین، به ما توصیه كرده اند جاهلیم و نادان و یا می دانیم، اما مغز ما قدرت باور این همه عظمت را ندارد. شاید بارها در طول زندگی خود دیده اید كه شخصی می خواهد به فردی كه به دلایلی در تنگدستی و عسرت قرار گرفته است كمك كند، اما عده ای ناآگاه بنای شستشوی مغزی را می گذارند كه وامصیبتا چه می كنی.. این آدم، شرور و فاسد و بسیار بدكردار است. او استحقاق كمك ندارد. نادانان با این تلقینات كه با اهداف دین ما مغایرت دارد بانی خیر را از كار خیرش باز می دارند. انسان باید فارغ از راهزنی های فكری به وظیفه اش عمل كند و در راهی باشد كه بزرگان دین آن را پیش روی او قرار داده اند و دمی از تكلیف خود غافل نباشد و توجه كند كه بد بودن و خوب بودن و یا مسلمان و كافر و دشمن بودن كمك گیرنده به كسی مربوط نیست. آن را خدا می داند، كه خود راه را فرا روی بزرگان ما قرار داده تا بفرمایند: «صله رحم كنید حتی بر دشمنان خود».
امام صادق علیه السلام با تأیید كار داوود می خواهند بفرمایند: «تو احسانت را انجام بده بدون این كه ذره ای در این فكر باشی كه طرف احسان گیرنده خوب است یا بد، دشمن است یا دوست، روزی به تو ناسزا گفته است یا نگفته است یا این كه دیگران را دعوت كرده و از دعوت تو دریغ كرده است و ... .
پست سر امام جماعت به نماز می ایستید. او ركوع می كند، شما هم همان كار را می كنید، تمام اعمال نماز را آن طور كه او انجام می دهد به تبعیت از او به انجام می رسانید. این یعنی چه؟ یعنی «ألا وإنّ لكل مأموم اماماً یقتدی به»(۴) چه مقدار در این امر موفق هستیم؟ تا چه حدی كارهایی كه امامان ما انجام داده اند، انجام می دهیم؟!
● خُلق و خوی حضرت سید الشهد علیه السلام
داستان حرّ را همه می دانند. وی با سپاهی هزار نفری راه را بر سید الشهد علیه السلام بست. در همان زمان حرّ و لشكریان او بی آب شدند و حضرت به آنان آب دادند.(۵) این اقدام امام علیه السلام در حالی بود كه می دانستند حضرت را می زنند و عده ای از اصحاب فزرند رسول خد صلی الله علیه وآله را می كشند و در شهادت آن حضرت علیه السلام شركت می كنند. حضرت می دانستند كه حرّ، از بند بندگی نفس آزاد شده به راه راست باز خواهد گشت، اما سپاه او چه؟ آیا آنان لیاقت و استحقاق آن را داشتند كه از سوی حضرت سیراب شوند؟ هرگز، ولی امام حسین علیه السلام با بزرگواری و كرامت خود آن گونه عمل كردند تا به ما بیاموزند. می خواهی به شروری احسان كنی پیش خود فكر می كنی اگر به او احسان كنی ممكن است شرورتر شود؟ به من و تو مربوط نیست. حضرت سید الشهداء علیه السلام به حرّ و همراهان او احسان می كنند. آنان با این كه احسان حضرت را چشیدند، اما شریك خون حضرت شدند و تا قیام قیامت در عذابش بمانند و بسوزند.
شروری شرارت كرده، شخصی خواسته یا ناخواسته ورشكست شده و از هستی ساقط گشته است. برمبنای قوانین و احكام شرعی و عرفی اسیر است و زندانی و جزایش را می بیند. حال انسان حس می كند او احتیاج به كمك و احسان دارد تا از این بند رها شود. از ترس این كه انسان می خواهد وی را كمك كند كه البته كاری به جا و پسندیده است. شرور بعد از رهایی شرورتر شود به شخص او بستگی دارد و خدای خود. انسان بدون توجه به این امر باید به وظیفه اش عمل كند. از كجا معلوم شروری كه مورد احسان قرار می گیرد به راه راست هدایت نشود؟باید توجه و عنایت داشت كه اگر از ده شرور و فاسد كه مورد احسان قرار می گیرند و عاقبت بعد از رهایی یك یا دو نفرشان به راه راست هدایت شوند عامل آزادی شان كاری بس بزرگ و شكوهمند كرده است، در حالی كه خدای - عز وجل - چنین خوان پر بركتی برای همگان گسترانده، ما هنوز در مهمانی دادن و ندادن مان دعوا داریم كه فلان كس را دعوت نمی كنم چون در فلان مهمانی مرا دعوت نكرد. به عیادتش نمی روم چون در فلان جا به من ناسزا گفت و یا در فلان موقع به عیادتم نیامد. از همدیگر گروكشی می كنیم. اینها را مثال زدم چون در خیلی از جاها این گونه ایم. مگر نه این كه ما خود را محبّ امام حسین علیه السلام و امام صادق علیه السلام می دانیم؟ مگر نه این كه به یاد عاشورا و مظلومیت حضرت سید الشهد علیه السلام بر سر و سینه خود می زنیم؟ پس چرا این گونه ایم؟ چرا به آنچه آنان با رفتار و كردار و گفتار خود راهنمای ما بوده و هستند تأسّی نمی كنیم؟
● آزمایش بنی اسرائیل
قرآن كریم در چند آیه از فرعون و سركشی اش سخن می گوید، از آن جمله ادعای خدایی او را از زبان خودش نقل می كند كه گفت: «فقال أنا ربكم الأعلی(۶)؛ و گفت: پروردگار بزرگ تر شما منم».
او به حضرت موسی علیه السلام گفت خدایی كه تو از آن دم می زنی كجاست؟ این جا من خدایم و با این ادعا انسان ها را می كشت و بسیاری را زندانی و اسیر و شكنجه می كرد. زمانی در مصر باران دچار خشكسالی شد و قحطی فراگیر گردید و ده ها هزار نفر از قحطی جان می دادند. حضرت موسی علیه السلام كه پیامبری اولو العزم بود با دراز كردن دست استغاثه به درگاه الهی از خداوند طلب باران طلب كرد. وحی آمد: باران نمی فرستم.
حضرت موسی علیه السلام موضوع را با بنی اسرائیل در میان گذارد. دو قوم بزرگ در مصر باستان زندگی می كردند: یكی بنی اسرائیل و دیگری قبطی ها. ماجرای موسی علیه السلام با خدای عز وجل دهان به دهان می گشت و پس از چند روزی ناگهان ابرها نمایان شدند و باران باریدن گرفت. بدین ترتیب زراعت ها آبیاری و زمین ها سیراب شدند. كسانی از بنی اسرائیل كه ایمانی ضعیف داشتند به حضرت موسی علیه السلام گفتند: تو به ما دروغ گفتی یا - نعوذ باللَّه - خدا؟
قبطی ها و كفار نیز می گفتند: بروید پی كارتان، خدای شما چیزی نمی داند.
حضرت موسی علیه السلام كه تندیس ایمان بود با خدا به مناجات پرداخته، عرضه داشت: كه بارالها، تو گفتی باران نمی فرستم، اما ابرهای رحمتت باریدن گرفت، چه حكمتی در كار است؟
وحی می آید كه: شبی فرعون تنها به بام خانه اش رفت و به زاری و تضرّع پرداخته، می گفت: خدایا تو خود می دانی، من نیز می دانم كه خدا نیستم. تنها معبود تویی. تو هم خدای منی و هم پرودگار همه. حال به درخانه تو آمده، به درگاه تو التماس می كنم!
ای موسی، فرعون بنده ام بود، نخواستم او را از خود برانم ...(۷)
شگفتا، پروردگار، بنده بد و گنه كار خود را به سبب كردار و گفتار و رفتارش به جهنم می برد، اما خدایی اش را از آن گنه كار و مدعی خدایی دریغ نمی كند.
داستانی كه نقل شد به چهار هزار سال پیش بر می گردد، اما آنچه خدا در قرآن می آورد مربوط به سال خاص و جای خاصی نیست كه مربوط به همه زمان ها و مكان هاست.
این داستان به ما یاد می دهد كه چه كنیم؟ هرچه در این دنیا به ما ارزانی شده از مواهب الهی است، حال كه تمام داشته های مان از خداست، آیا استفاده از آنها باید در راه اللَّه باشد یا خیر. تأسف باید بخوریم بر حال خودمان كه چرا مواهب دنیا، ما را كه باید به شكرانه اش در راه اللَّه باشیم به بیراهه می كشاند!
از آن رو لباس می پوشیم كه در فلان جا فخر بفروشیم. خدا زبان خوبی به ما داده است برای این كه دروغ بگوییم، حقه بازی كنیم، نیرنگ و ریا به كار ببریم؟ هرگز چنین نیست، وانگهی چرا چنین كنیم؟ كه منصبی به دست بیاوریم؟ مال و منالی به هم بزنیم؟ دیگران را غلام حلقه به گوش خود كنیم؟ و ... البته آنان كه چنین خصلت هایی دارند - متأسفانه - همه اینها را ارزش می دانند. آیا این است آن ارزشی كه رسول خد صلی الله علیه وآله و آلِ او بر آن توصیه دارند؟ خیر. شهامتِ فروختن دنیا به دین ارزش است نه دین به دنیا. تمام اینها صافی های امتحانند. من و شما هر روز صافی های متعددی پیش رو داریم. انسان در مقابل زن و فرزند، خویشاوندان، در كسب و كار و صحبت كردن و خلاصه در هر لحظه ای از زندگی خود در معرض امتحان است، با این تفاوت كه گاه این امتحان سهل است و گاه سخت و دشوار.
اگر نیت احسان داریم نباید در این فكر باشیم كه آیا طرف درخور احسان است یا نه؟ هرگز در فكر وظیفه احسان گیرنده در قبال خودمان نباشیم. اگر به كسی احسان كردیم، اما و در مقابل بدی دیدیم نباید در این فكر باشیم كه آیا این بود جزای خوبی های من؟ رفتار امام صادق علیه السلام را در رابطه با كمك به آن ناصبی به یاد بیاوریم و به ایشان تأسّی جوییم البته این كار بسیار دشوار است، زیرا در نفس انسان روح تكبّر وجود دارد و در ضمیر او روح غضب.
روزی بنده خدایی به همسرش سیلی زد و همین ضربه سبب پارگی پرده گوش آن زن شد. او نزد من آمد و از همسرش گلایه كرد و گفت: عصبانی شدم و سیلی به گوش همسرم زدم.. بنده خدا فكر می كرد كه عصبانی شدن عذر موجهی است برای سیلی زدن به گوش همسر. چنین حالتی در همه وجود دارد. مهم این است چگونه خود را كنترل كنیم تا عكس العمل نابه جایی مرتكب نشویم. متأسفانه معیارها و ارزش های اسلامی و انسانی در جامعه امروز ما همواره رنگ می بازند. این جامعه، آن كه خدا می خواهد و ائمه علیهم السلام از ما انتظار داشته و دارند نیست. مشكل ما این است كه بیشتر، دیگران را مقصر می دانیم نه خود را و انگشت اتهام را به طرف دیگران می كشانیم.
این كه دیگرانِ مورد نكوهش ما مشكل آفرین هستند، قبول، اما از خودمان چه می گوییم؟ چند نفر از ما كه توان و مال و منال داریم، رفتاری داریم كه حضرت امام صادق علیه السلام در برخورد با كمك كننده به آن ناصبی كرد؟ انصاف به خرج دهیم چند نفر؟ شخصی می خواهد میهمانی بدهد. از فلان قوم و خویش خود كینه به دل دارد، زیرا در فلان مهمانی او را دعوت نكرده است، پس او نیز وی را به میهمانی خود نمی خواند. در مسائل جزئی وقتی این چنین باشیم در موارد مهم تر چه خواهیم كرد؟ جامعه ای كه ضد ارزش ها، ارزش و فرهنگ می شوند چگونه جامعه ای خواهد بود؟ اینها همه امتحان است.
تمام افراد جامعه از زن و مرد باید توجه داشته باشند مبادا با جلوگیری از صله رحم نامه اعمال خود را سیاه كنند. اگر انسان بتواند باید او را نصیحت و به انجام كارهای پسندیده تشویق كند و از او بخواهد تا در مقابل بدكاری های احتمالی طرف مقابل خود خوب و بزرگوار باشد و در صورتی كه نتواند نصیحت كند خموشی گزیده، آتش افروزی نكند، چرا كه زبان بوته امتحان است. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «كسانی كه از این عالم كوچ نموده و به آن دیار شتافته و به خاك سپرده شدند، اگر می دیدید چه بر سر آنان می آید راحتی و استراحت شان سلب می شد. عذاب آنها از چیست؟ به جهت نماز و روزه ای كه خوانده و گرفته اند؟ یا عزاداری و سوگواری برای امام حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام عذاب می شوند؟ بی تردید چنین اعمالی عذاب ندارد، بلكه این عذاب های سهمگین همه از زبان است. پس باید از شر زبان خانمان سوز و اعمال بر باده ده، به خدا پناه برد.
همان طور كه پیش تر بیان شد، یكی از صحابه امام صادق علیه السلام به دشمن ایشان و دشمن آل علی علیه السلام كمك مالی می كرد. امام به جای عصبانیت فرمودند: كمك و دستگیری تو را فهمیدم و بسیار خوشحال شدم! مقصود از خوشحالی امام نه از او، بلكه از عمل اوست. این كلام امام درس بزرگی به ما می دهد كه امیدوارم قدرت درك آن را داشته باشیم. یادمان باشد كه تمام اعمال ما را به امام زمان مان عرضه می كنند و ایشان از همه افعال و كردار و گفتار ما آگاهی دارند.
امیدوارم خداوند توفیق مان دهد تا با تأسی به سیره تابناك امام صادق علیه السلام پیرو اعمال و رفتار بزرگان دین خود شویم و امیدوارم به بركت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خدای - عزّ وجل - این توفیق بزرگ را از این لحظه به همه مامرحمت فرماید و توانمندی های خود را در خدمت به همگان بشناسیم و در این دنیا آن را به كار بندیم، ان شاء اللَّه وصلی الله علی محمد وآله والطاهرین.
پی‌نوشتها:
۱) آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی آیهٔ اللَّه العظمی سید صادق شیرازی است كه در تاریخ ۲۵ / شوال / ۱۴۲۰ در سال روز شهادت امام صادق علیه السلام در جمع طلاب ایراد شده است.
۲) یا داوود إن أعمالك عرضت علیّ یوم الخمیس فرأیت فیها صلتك لأبن عمك فسرّنی ذلك؛ الخرائج والجرائح: ج ۲، ص ۶۱۲.
۳) كافی، ج ۲، ص ۱۵۰، باب صله رحم.
۴) نهج البلاغهٔ، ص ۴۱۷.
۵) نفس المهموم، ص ۸۲.
۶) ؟.
۷) ؟.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس


همچنین مشاهده کنید