پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

«امید» ناامیدترین تیم تاریخ فوتبال ایران


«امید» ناامیدترین تیم تاریخ فوتبال ایران
تصور اینکه برای کمیته ملی المپیک مربی ایرانی و خارجی تفاوتی بکند کمی سخت است، چرا که برای استخدام یک مربی خارجی حداقل باید پول بیشتری داد مثلاً در مورد همین بگوویچ برای شش ماه ۸۰ هزار دلار و برای هر ماه آن هم پنج هزار دلار حقوق ماهانه از جیب کمیته می رود، تازه به آن اضافه کنید؛ هزینه اقامت، مترجم، رفت و آمد و... را که آن هم چیزی نشود پنج هزار دلار خواهد بود.این در حالی است که یک مربی ایرانی هرگز در شش ماه چنین هزینه یی ندارد.
اما غیر از کمیته المپیک هستند کسانی که از کنار یک مربی خارجی صاحب چیزهایی می شوند.
کفاشیان در یک برنامه تلویزیونی صحبت از این کرد که کمیته کاری به اختلافات درون فدراسیون ندارد و تنها یک نفر که کارهای اجرایی فدراسیون را انجام می دهد، می شناسد و آن کسی نیست جز داریوش مصطفوی که روز چهارشنبه هم او برای امضای قرارداد بگوویچ به کمیته المپیک آمد. شناخت مصطفوی به نام فدراسیون بزرگ ترین اشتباه کمیته است و اشتباه کوچک تر آن است که کفاشیان گفت؛ «خود بگوویچ هم مرا در قطر دید و گفت دوست دارد به ایران بیاید.» البته نه خود این مکالمه را ولی پرسه زدن بگوویچ کنار تیم امید را حاضرین در دوحه تایید می کنند.
به این شکل وینکو بگوویچ کروات شد منجی امیدها که قرار است طلسم ۳۲ساله فوتبال ایران را بشکند.
اما برسیم به اینکه چرا مصطفوی در فاصله شش ماه از روی کار آمدن چرخش ۱۸۰ درجه یی از مربی ایرانی به خارجی پیدا کرد.
محمد مایلی کهن در همان برنامه تلویزیونی چیزهایی گفت اما داستان را باز نکرد. آنهایی که چهارشنبه عصر در کمیته المپیک حضور داشتند به چشم خود دیدند که قبل از اینکه کفاشیان و مصطفوی به جلسه وارد شوند یک چهره آشنای دیگر با بگوویچ گفت وگو کرد؛ «مانوسی فر»که اهالی فوتبال او را می شناسند.
او یک جوش دهنده خوب معاملات خارجی- داخلی است، به عبارتی او یک مدیر برنامه است که دوست دارد از فرصت به دست آمده استفاده کند. حتی اخباری از دیدارهای کمیته المپیک به بیرون درز کرده است که در جلسه هم او جای بگوویچ صحبت می کرده است. در حالی که وینکو از مبلغ قرارداد رضایت داشته است. (او حتی حاضر بود با کمتر از این هم کار کند) آقای مدیر برنامه از کمی مبلغ قرارداد گلایه داشته است، به هر حال صحبت درصد است دیگر.
به این ترتیب یک بار دیگر فوتبال ایران تحت تاثیر خواسته های فردی قرار گرفت و یک مربی ناخواسته به آن تحمیل شد.
این درست در راستای همان نظریه یی است که می گفت؛ «مصطفوی مایل به ادامه همکاری سیموئز در ایران نیست.» فراموش نکرده اید که او در نخستین روزهای حضور چطور مدافع سینه چاک مربیان ایرانی بود و نظر «خرد جمعی» را از دنیزلی به سمت قلعه نویی چرخاند. حالا او امثال جلالی را نادیده می گیرد و با اصرار بگوویچ را به کمیته المپیک پیشنهاد می کند، آن هم در حالی که کمیته بارها اعلام کرده بود دنبال مربی ایرانی برای تیم امید است و حالا کفاشیان مجبور است برای لاپوشانی قضیه بیاید و مقابل میلیون ها بیننده بگوید؛ «می خواستیم سورپرایز شوید». در این میان فوتبال ایران باخت، همین.
اگر سال های پیش صحبت از این بود که می شود صعود کرد روز اول با امید به میدان می رفتیم. سینه سپر می کردیم که تمام شد، این بار بهترین تیم امید را داریم و حتی صعود می کنیم، بعد روزهای آخر دنبال روزنه امید برای به هم دوخته شدن زمین و زمان بودیم تا امید المپیکی شود. این دوره خیلی آسوده می توانیم به ورزشگاه برویم و بازی امید را تماشا کنیم و اصلاً هم حرص و جوش نخوریم. چون از همین الان می شود گفت «امید» ناامیدترین تیم طول تاریخ فوتبال ایران است.
منبع : روزنامه اعتماد