دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

امامان(ع) اوصیاء حق پیامبر(ص)


امامان(ع) اوصیاء حق پیامبر(ص)
● واژه اوصیاء
واژه «اوصیاء» جمع «وصی» است. وصایت در لغت به معنای وصل چیزی به چیز دیگر است. مقائیس اللّغهٔ گوید: «وصی اصل یدل علی وصل شی‏ء بشی‏ء»(۱) معنای عرفی وصیت سفارش است و از همین ریشه گرفته شده است چون در وصیت انسان سفارش می‏كند بعد از مرگش كارهائی برای او انجام دهند و به دیگر عبارت موصی كارش را به وصی منتقل می‏كند و یا كارهای قبل از مرگ را به بعد از آن متصل می‏نماید.
این معنای خاص وصیت است، در قرآن كریم این واژه در معنای عام سفارش هم به كار رفته است «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر...؛(۲) یكدیگر را سفارش به حق و سفارش به صبر می‏نمایند.»
«و وصینا الانسان بوالدیه حسنا...؛(۳) و انسان را سفارش كردیم كه نسبت به والدین رفتار شایسته داشته باشد.»
و... و...
در این فراز از زیارت جامعه كبیره مراد از اوصیاء همان وصایت به معنای خاص است یعنی آنكه پیامبر اكرم(ص) امیرمؤمنان(ع) و فرزندان معصومش را جانشینان خود قرار داد.
● ضرورت وصایت و وصی از نگاه عقلی
بدون تردید پیامبری كه مكتب حیات بخش اسلام را با رنجها و زحمتهای فراوان مطرح و تثبیت كرد، بدون جانشین آنرا رها نمی‏كند، پیامبری كه به خود اجازه نمی‏دهد حتی برای چند روزی كه در مدینه نیست، جانشین نداشته باشد چگونه امّت را بعد از خودش بدون جانشین بگذارد.
بدین ترتیب كسی كه منكر تعیین وصی و اعلام آن از سوی رسول اكرم(ص) است یا باید منكر رنج رسالت شود و بگوید چون پیامبر اكرم(ص) اذیت و آزاری برای تبلیغ دین تحمل نكرد، به حفظ آن علاقه‏ای نداشت و آن را رها كرد یا باید بگوید پیامبر اسلام برای نشر آئین خود رنج فراوانی كشید لیكن آنقدر بی تدبیر و بی برنامه بود كه هیچ برنامه و تدبیری برای پس از خود نداشت. با اندكی تأمّل در می‏یابیم كه این اشكال به مدبر نظام هستی یعنی پروردگار متعال نیز وارد است «نعوذ بالله و نستجیربه» در حالی كه خلیفه اول و دوم آن چنان آینده‏نگر، برنامه ریز و دلسوز بودند كه اصرار داشتند تكلیف وصی و جانشین خود را قبل از مردنشان روشن كنند.(۴)
بنابراین بی‏تردید پیامبر فكری به حال «وصی» بعد از خودش كرده است این فكر و طرح نمی‏تواند واگذاری امر وصایت به مردم باشد، زیرا تجربه جنگهای خونین دهها ساله اوس و خزرج می‏گوید واگذاری چنین مسئله مهمی به مردم پیامدی جز جنگ و خونریزی را در پی نخواهد داشت و این چیزی است كه پیامبر اكرم(ص) شدیداً از آن بیم داشت.
از سوی دیگر باید بین وصی و مورد وصیّت سنخیت باشد، هیچ عالمی چاپ كتاب خود یا تصحیح و تعلیقه بر آن را به شخص عامی و بی‏سواد وانمی‏گذارد چنانكه هیچ تاجر یا صاحب شركتی اداره امور تجارت یا شركت را به فردی ناآشنا نمی‏سپارد با این حساب باید وصی پیامبر كسی باشد كه سنخیت با نبی و نبوت داشته باشد. این را فقط خداوند می‏داند «اللّه اعلم حیث یجعل رسالته»(۵) او كه عالم به نهان است می‏تواند شخصیت شایسته «وصایت» را بشناسد بر این اساس است كه تعیین وصی برای مقام نبوت بر عهده خداوند است و نقش پیامبر در این امر تنها ابلاغ و اعلان است. و بدون هیچ شكی در بین امت هیچكس شایستگی‏ها و لیاقتهای لازم را برای این امر جز امیرمؤمنان(ع) نداشت، این سخنی گزاف نیست و دوست و دشمن به آن معترفند، و حضرت مولی علی(ع) تنها شخصیتی است كه مدّعی صادق مقام والای جانشینی نبی اكرم(ص) بود و دیگرانی كه مدعی این مقام بودند هیچگاه سخن از آن نداشتند كه منصوب پیامبرند كه اگر چنین بود آنچنان این مطلب را فریاد می‏كردند كه گوش فلك را كر می‏نمودند!
به این ترتیب پذیرش ضرورت وصایت ما را به امیر مؤمنان(ع) می‏رساند و نیازی به براهین نقلی نیست.
● ادله نقلی وصایت مولی علی(ع)
لیكن بحمد اللّه ده‏ها دلیل نقلی داریم كه پیامبر اكرم(ص) امیرمؤمنان علی(ع) و بعد از آن حضرت یازده فرزند معصومش را به عنوان جانشینان بعد از خود معرفی كرده است. در اینجا از میان آنهمه تنها به بیان سه نص متواتر در این زمینه اكتفاء می‏كنیم:
▪ حدیث دار
در آغاز بعثت بعد از علنی شدن دعوت حضرت نبی اكرم دستور داد كه غذائی آماده كنند و همراه آن شیری ترتیب دهند سپس چهل و پنج نفر از سران بنی هاشم را دعوت نموده و از این رهگذر راز نهفته را آشكار كند روز اول زمینه برای اعلان این امر فراهم نشد روز دوم این سفره گسترانیده شد حضرت پس از ستایش خداوند فرمود:
به راستی هیچگاه راهنمای یك جمعیت به كسان خود دروغ نمی‏گوید به خدائی كه جز او خداوندی نیست من فرستاده خدا به سوی شما و عموم جهانیان هستم آنگاه فرمود: فرزندان عبدالمطلب! من جوانی را نمی‏شناسم كه ارمغانی بهتر از آنچه كه من برایتان آوردم آورده باشد، من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده‏ام و خدایم مرا مأمور كرده شما را به جانب او بخوانم. آنگاه فرمود: «فایكم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یكون اخی و وصیی و خلیفتی فیكم» پس كدامیك از شما مرا به این امر كمك و پشتیبانی می‏كنید تا برادر و وصی و جانشین من باشد.
«فاحجم القوم جمیعاً» همگی سكوت كردند سكوتی كه نشان از عدم پذیرش این دعوت الهی داشت اینجا مولی علی(ع) برخاست و فرمود: انا یا نبی اللّه اكون و زیرك علیه؛ ای پیامبر خدا من آماده پشتیبانی از شما هستم، طبق یك نقل پیامبر(ص) دستور داد كه حضرت بنشیند و سپس گفتار خود را سه بار تكرار كرد و هر سه بار امیرمؤمنان علی(ع) اعلام آمادگی كرد اینجا بود كه پیامبر اكرم(ص) اعلام كرد:
«انّ هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیكم فاسمعوا له واطیعوه» مردم این علی برادر و وصی و جانشین من است میان شما از او حرف شنیده و مطیعش باشید.
این حدیث معروف به حدیث الدار یا حدیث بدء الدعوهٔ است. دو مطلب در مورد این حدیث گفتنی است:
۱) این حدیث از جهت سند معتبر است و بزرگان اهل سنت آنرا روایت كرده‏اند كه در پاورقی آدرس دقیق كتابهای آنها را آورده‏ایم.(۶) برخی از بزرگان از مورخان اهل سنت مثل ابن اثیر این حدیث را مسلّم گرفته است(۷) و ابوجعفر اسكافی معتزلی در كتاب نقض العثمانیه تصریح به صحت این حدیث دارد.(۸) بنابر این تشكیك در صحت سند این حدیث كاری نادرست و غیر محققانه است.
۲) از عجائب اینست كه «طبری» در تاریخش تصریح دارد كه پیامبر(ص) فرمود: «فایكم یوازرنی علی هذا الامر ان یكون اخی و وصیی و خلیفتی فیكم.»
اما همین طبری در تفسیر «وصیی و خلیفتی» را حذف كرده و «كذا و كذا»(۹) آورده است این یعنی تحریف تاریخ و دخالت گرایش عقیدتی خاص در بیان تاریخ!
ابن كثیر دمشقی هم در البدایهٔ و النهایهٔ نقل تفسیر طبری را آورده است نه تاریخش را!(۱۰)
و محمد حسنین هیكل هم در كتاب حیاهٔ محمد جمله: «و ان یكون اخی و وصیی و خلیفتی فیكم» و نیز جمله‏ای كه پیامبر اكرم(ص) به مولی علی(ع) فرمود كه: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیكم فاسمعوا له و اطیعوه» را به كلی حذف كرده است.(۱۱)
تذكر این نكته بدان جهت است كه پژوهشگران حقایق تاریخی هشیار باشند تا به دام تحریف نیفتند و با استعانت از تحقیق عمیق و استفاده از محققان دقیق در پی حقایق تاریخی باشند.
▪ حدیث منزلت
از جمله نصوص وصایت حدیث منزلت است. امیرمؤمنان علی(ع) در غزوه تبوك به دستور پیامبر اكرم(ص) در مدینه ماند تا در غیاب پیامبر اكرم امور مدینه را سامان داده آنرا از خطرات برهاند اقامت مولی(ع) در مدینه توطئه گران را سخت ناراحت كرد زیرا فهمیدند كه با وجود علی(ع) و مراقبتهای پیگیر او دیگر نمی‏توانند به كام خود برسند بر این اساس خواستند با شایعات دروغین مولی را از چشم بیاندازند. مولی جهت ابطال تهمت آنها سلاحش را برگرفت و محضر پیامبر(ص) شرفیاب گردید و محضر پیامبر(ص) عرضه داشت كه منافقان می‏پندارند كه از من ناراحتی و مرا جانشین گذاشتی تا از دست من راحت گردی!!
پیامبر اكرم(ص) فرمود: دروغ می‏گویند من ترا جانشین خودم قرار دادم، برگرد به مدینه و مدیریت خاندان خود و مرا به عهده‏گیر.
«افلا ترضی یا علی ان تكون منی بمنزلهٔ هارون من موسی الّا انه لانبی بعدی» آیا خشنود نیستی كه منزلتت نسبت به من همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی است جز اینكه پس از من پیامبری نیست همانطوری كه او وصی و جانشین بلافصل موسی بود تو نیز جانشین و خلیفه پس از من هستی.در صحت و تواتر این حدیث تردیدی نیست، بزرگان اهل سنت در كتابهای خود آنرا آورده و به صحت آن شهادت داده‏اند، در پاورقی آدرس دقیق گفتارشان را می‏بینید.(۱۲)
محدث بزرگ مرحوم سید هاشم بحرانی در كتاب غایهٔ المرام صد حدیث از دانشمندان اهل تسنن به این مضمون آورده است.
در صحت سند این حدیث كافی است كه سعد وقاص كه از دشمنان مولی علی(ع) است حدیث منزلت را یكی از سه افتخارات مولی می‏شمرد وقتی كه آرزوی داشتن آنها را می‏داشت زمانی معاویه برای اخذ بیعت برای یزید وارد مكه شد، در دار الندوه انجمن تشكیل داد كه در آن شخصیتهائی از صحابه پیامبر(ص) گرد آمده بودند او سخنش را با بدگوئی از مولی آغاز كرد و انتظار داشت سعد نیز با او در این كار همگام گردد لیكن سعد رو كرد به معاویه و گفت من هر موقع سه نقطه درخشان از زندگی علی(ع) را یاد می‏كنم از صمیم دل می‏گویم ای كاش این سه فضیلت از آن من بود. این سه فضیلت عبارتند از:
۱) روزی كه پیامبر(ص) به علی گفت تو نسبت به من همانند هارونی نسبت به موسی جز اینكه پس از من پیامبری نیست.
۲) در یكی از روزهای جنگ خیبر پیامبر فرمود: فردا پرچم را به دست كسی می‏دهم كه خدا و رسول او را دوست دارند او فاتح خیبر است و پابه‏فرار نمی‏گذارد.
۳) روز مباهله با مسیحیان نجران پیامبر(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین را دور خود گرد آورد و گفت پروردگارا اینان اهلبیت من هستند.(۱۳)
جالب‏تر آنكه خود معاویه این حدیث را به عنوان افتخار مولی علی(ع) یاد می‏كند، كسی از او سؤالی را پرسید او گفت از علی بپرس او اعلم است او گفت جواب تو نزدم محبوب‏تر از جواب علی است!!
معاویه به او گفت بد سخنی گفتی تو جواب كسی را ناخوش داری كه...پیامبر(ص) به او فرمود: انت منّی بمنزلهٔ هارون من موسی الاّ انه لانبی بعدی ؛ او شخصیتی است كه هرگاه برای عمر مشكلی پیش می‏آمد سراغ او می‏رفت و از او كمك می‏گرفت.(۱۴)
گفتنی است كه حدیث منزلت محل صدورش تنها جنگ تبوك نیست بلكه پیامبر در حجهٔ‏الوداع(۱۵) در منی(۱۶) و در روز غدیرخم(۱۷) روز سنت مؤاخاهٔ (۱۸) و روز مباهله (۱۹) به هنگام بازگشت با غنائم خیبر (۲۰) و در موارد دیگر نیز فرموده است.(۲۱)
و این خود دلیل روشنی است كه جانشین امیرمؤمنان علی(ع) منحصر به همان روزهائی كه پیامبر اكرم(ص) مدینه را ترك گفت نبوده است.
این از جهت سند. اما از جهت دلالت، دلالت حدیث بر وصی بودن و جانشین بودن مولی علی(ع) روشن است حدیث می‏گوید تمام مقاماتی كه هارون برادر حضرت موسی در عرصه جانشینی از حضرت داشت به استثنای نبوّت همه آنها را دارد. حضرت هارون منصب وزارت را داشت چون حضرت موسی از خداوند خواست «واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی»(۲۲) پروردگارا از اهل بیت من هارون را برای من وزیر قرار ده.
مقام رسالت و نبوت را داشت چون حضرت موسی(ع) از خداوند خواست كه «واشركه فی امری؛(۲۳) او را در امر رسالت شریك من قرار ده.»
هارون در غیبت موسی خلیفه و جانشین او بود چنانكه می‏فرماید: و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح ولاتتبع سبیل المفسدین.(۲۴)
موسی به برادر خود هارون گفت تو در میان قوم من خلیفه و جانشین من باش و مصلح باشد و از مفسدان پیروی مكن به این ترتیب حدیث متواتر منزلت می‏گوید تمام مناصبی كه هارون نسبت به حضرت موسی داشت به استثنای نبوت و رسالت همه آنها را علی دارد. این یعنی اثبات وصایت مولی علی(ع).
▪ حدیث غدیر
دیگر نص متواتر در این زمینه حدیث متواتر غدیر است حدیثی كه بحمد اللّه «شناسنامه شیعه» است و با افتخار از آن دم زده و از آن دفاع می‏كنیم.
این حدیث از احادیث متواتر كم‏نظیر است یعنی حدیثی است كه كلمه به كلمه آن متواتر است و به اصطلاح تواتر لفظی دارد این حدیث را ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین روایت كرده‏اند.
در قرن دوم ۵۶ عالم و محدث آنرا روایت كرده‏اند در قرن سوّم ۹۲، در قرن چهارم ۴۳ در قرن پنجم ۲۴ در قرن ششم ۲۰ در قرن هفتم ۲۰ در قرن هشتم ۱۹ در قرن نهم ۱۶ در قرن دهم ۱۴ در قرن یازدهم ۱۲ در قرن دوازدهم ۱۳ ـ در قرن سیزدهم ۱۲ و در قرن چهاردهم ۱۹، عالم و محدث این حدیث را روایت كرده‏اند.(۲۵)
سلام و درود خداوند بر بزرگ پاسداران حریم ولایت مرحوم سید هاشم بحرانی مؤلف كتاب گرانسنگ غایهٔ المرام مرحوم سید میرحامد حسینی هندی مؤلف كتاب ارزشمند عبقات الانوار. مرحوم علامه شیخ عبدالحسین امینی مؤلف كتاب نفیس الغدیر، مرحوم علامه شرف الدین مؤلف كتاب نفیس المراجعات كه عمر خود را بر سر دفاع از این حدیث گذاشتند با اثبات سند و متواتر بودن حدیث تا پیروان اسلام ناب محمدی كه تجلی یافته در مذهب حقّه شیعه اثنی عشریه است با افتخار از اصالت اعتقاد خود دفاع كنند.
در دلالت حدیث هم تردیدی نیست كه پیامبر اكرم(ص) در پی اثبات ولایت یعنی رهبری مولی علی (ع) بعد از خودش بود زیرا ابتداء اقرار گرفت: «الست اولی بكم من انفسكم» آیا من از خودتان برخودتان اولی نیستم؟! یعنی رهبری مرا قبول دارید؟ سه مرتبه گفتند: آری آنگاه پیامبر اكرم(ص) دست راست امیرمؤمنان علی(ع) را بالا گرفت و فرمود: من كنت مولاه فهذا علیٌ مولاه هركه من مولای اویم این علی مولاست او را. و دیگر شاهد آنكه پس از ابلاغ پیام ولایت مولی علی(ع) پیامبر همه مسلمانان را مأمور كرد كه بروند با علی به عنوان امیرالمؤمنین بیعت و سلام كنند. سلّموا علی علی (ع) بامرهٔ المؤمنین» وانگهی معنائی جز رهبری از مولی نمی‏تواند با توجه به قرائن حالیه مراد باشد در هوای گرم ظهر، صدوبیست هزار نفر جمعیت را متوقف كردن باید بستر سازی برای پیام مهم باشد آن پیامی كه تاكنون به صورت غیر رسمی بارها گفته شده اما بصورت رسمی اولین بار است. آن پیامی كه مایه نگرانی پیامبر است «و اللّه یعصمك من الناس» آن پیامی كه با ابلاغ آن دین كامل می‏شود این پیام جز پیام مهم، كلیدی، سرنوشت ساز ولایت و رهبری مولی علی(ع) نیست و گرنه معانی دیگر ولایت مثل دوست، ناصر ابن عم و...و... اولاً قبل از این بارها و بارها گفته شده ثانیاً به این میزان از اهمیت نیست كه اینهمه تمهید برای آن چیده شود و آنچنان كه رفتار پیامبرنشان داد سخن از تنجیز ولایت مولا علی(ع) بود یعنی سخن از تثبیت و تحكیم این ولایت در غدیر خم بود نه كاندیداتوری! كه كاندیداتوری نیاز به این نداشت كه پیامبر اكرم صدوبیست هزار نفر را سه روز در غدیر نگهدارد تا با مولی علی(ع) بیعت كنند.
بهرحال «حدیث متواتر غدیر» نیز نص محكم و متقن وصایت مولی علی(ع) است. گفتنی‏ها در باب غدیر فراوان است ما بهمین مقدار بسنده می‏كنیم. در باب وصی بودن مولی علی(ع) نصوص فراوان است در آنچه ذكر كردیم كفایت است.
● وصایت امامان (ع)
آنچه گفته شد در مورد وصایت امیرمؤمنان علی(ع) و اما در مورد وصایت امامان(ع) پس از نبی اكرم (ص) نیز دهها نص از نبی اكرم (ص) رسیده است كه با ذكر نام و مشخصات، آنان را تعیین فرموده است، اینان عبارتند از حضرت امام حسن بن علی(ع) و امام حسین بن علی(ع) و امام علی بن الحسین(ع) و امام محمد بن علی الباقر(ع) و امام جعفر بن محمد الصادق (ع) و امام موسی بن جعفر(ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع) و امام محمد بن علی الجواد(ع) و امام علی بن محمد الهادی(ع) و امام حسن بن علی العسكری(ع) و امام مهدی حجهٔ ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، خورشید پنهانی كه روزی ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. معروف‏ترین حدیثی كه در این زمینه داریم حدیث لوح(۲۶) فاطمه(س) است متن حدیث پیام تبریك پروردگار متعال در تولد امام حسین(ع) كه با خط سفید و درخشان بر لوحی زمردین نوشته شده بود و به وسیله پیغمبر اكرم(ص) به عنوان چشم روشنی و بشارت به صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) اهداء شد، در این لوح زمردین كه جابر بن عبداللّه انصاری آنرا مشاهده و از روی آن استنساخ كرد اسم رسول اكرم و علی بن ابی طالب و فرزندان آن حضرت به عنوان اوصیای پیغمبر اسلام همراه با برخی خصلتها و ویژگی‏های آنان ثبت شده است.
«فیه اسم ابی و اسم بعلی و اسم ابنی و اسم الاوصیاء من ولدی و اعطانی ابی لیبشرنی بذلك؛ در آن اسم پدرم، اسم شوهرم، اسم فرزندانم و اسم اوصیاء بعد از او آمده، پدرم آنرا به من داد تا مرا مسرور سازد.»
عبدالرحمان بن سالم از ابوبصیر نقل می‏كند كه اگر در عمرت حدیثی جز این نمی‏شنیدی تو را كفایت می‏كرد پس آنرا از بیگانگان حفظ كن.
علاوه بر این، پیامبر اكرم(ص) در دهها روایت فرموده است كه امامان بعد از من دوازده نفرند همگی از قریشند (۲۷) دین و مكتب با وجود آنان عزیز، سربلند و مستحكم است(۲۸) و مردم در سایه آنان در خیر و عزت و سربلندی زندگی خواهند كرد (۲۹) این ویژگیها جز بر امامان معصوم شیعه منطبق نیست. زیرا اولاً خلفای اموی و عباسی آنچنان رفتار كردند كه لكه ننگ اسلام شدند و پرونده سیاه آنان در زمره پرونده جنایتكاران و جلادان كم نظیر جهان بشریت ثبت است، آنان كه از هیچ جنایتی فروگذار نكردند، چگونه می‏توان اینان را نماد عزت و سربلندی دین یاد كرد؟ و ثانیاً عدد اینها بیش از ۱۲ تاست و ادعای انطباق «الائمهٔ اثنی عشر» بر اینها ادعائی كاملاً گزاف و بی‏دلیل است.(۳۰)
شاكر خداوند هستیم كه خداوند نعمت ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و فرزندان معصومش را به ما عنایت كرده «الحمد للّه الذی جعلنا من المتمسكین بولایهٔ علی و الائمه (علیهم السلام)» امید كه ما و نسل و ذریه ما را تا روز قیامت بر این صراط كه صراط مستقیم الهی است ثابت قدم بدارد آمین یا رب العالمین.
پی‏نوشت‏ها:
۱. مقائیس اللغه، ج ۶، ص ۱۱۶.
۲. سوره عصر، آیه ۳.
۳. سوره عنكبوت، آیه ۸.
۴. ادب فنای مقربان، ج ۲، ص ۲۲۴.
۵. سوره انعام، آیه ۱۲۴.
۶. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۱۹ تا ۳۲۱ ؛ ط دار المعارف مصر؛ تاریخ الكامل اب اثیر شافعی، ج ۲، ص ۶۲ و ۶۳؛ ط دار حاذر بیروت؛ شرح نهج‏البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ج ۱۳، ص ۲۱۰ و ۲۴۴؛ ط مصر با تحقیق محمد ابوالفضل.
كنزالعمال، ج ۱۵، ص ۱۱۵، ح ۳۳۴ ؛ ط دوم حیدرآباد، مسند احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۴۱ و ۴۲.
ترجمهٔ الامام علی بن ابی طالب از تاریخ دمشق، تألیف ابن عساكر شافعی، ج ۱، ص ۸۵، ح ۱۳۹ و ۱۴۰ و ۱۴۱، چاپ بیروت، نیز رجوع كنید به «المراجعات مراجعه، ۲۰، ص ۱۸۷ و ۱۸۸ و سبیل النجاهٔ فی تتمهٔ المراجعات تألیف حسین راضی، ص ۱۱۳ و الغدیر، ج ۲، ص ۲۷۸ و ۲۷۹. و غایهٔ‏المرام، المقصد الثانی، باب ۱۵ و ۱۶ و تعلیقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۶۶ و ۷۰.
۷. الكامل، ج ۲، ص ۶۲ و ۶۳.
۸. نقض العثمانیهٔ، ص ۲۶۳.
۹. تفسیر طبری، ج ۱۹، ص ۷۵.
۱۰. البدایهٔ و النهایهٔ جزء سوم، از جلد دوم، ص ۴۰.
۱۱. حیاهٔ محمد، ص ۱۰۴.
۱۲. صحیح بخاری، ج ۵، ص ۱۲۹؛ط دارالفكر، باب غزوهٔ تبوك، صحیح مسلم كتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابی‏طالب، ج ۲، ص ۳۶۰ ؛ صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۳۰۱، ح ۳۸۰۸ و ۳۸۱۳ و ۳۸۱۴ تصریح به صحت و حسن این حدیث دارد.
مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۵۰، ح ۱۴۹۰ و ح ۱۵۰۵ و ح ۱۵۰۹ و ح ۱۵۳۲ و ح ۱۵۸۳ همه این روایات را تصریح به صحت دارد.
سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۲ ح ۱۵، و ح ۱۲۱.
و دهها مصدر دیگر، رجوع كنید به سبیل النجات فی تتمهٔ المراجعات، ص ۱۱۷ تا ص ۱۲۰ نیز المراجعات ص ۱۹۹ مراجعه ۲۸ و مراجعه ۲۹، نیز رجوع كنید به احقاق الحق ج ۵، ص ۱۳۴ تا ۲۳۴.
۱۳. ترجمهٔ الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق تألیف ابن عساكر، ج ۱، ص ۲۰۶ ، ح ۲۷۱ و ۲۷۲.
و صحیح مسلم كتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابی طالب، ج ۲، ص ۳۶۰؛ خصائص امیرالمؤمنین نسائی شافعی، ص ۴۸ و ص ۸۱ ؛ط حیدریه؛ صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۳۰۱ ؛ اسد الغابهٔ، ج ۴، ص ۲۵ و ۲۶ الاصابهٔ ابن حجر، ج ۲، ص ۵۰۹ ؛ جامع الاصول ابن اثیر، ج ۹، ص ۴۶ و از كتابهای شیعه: الغدیر، ج ۱۰، ص ۲۵۷. المراجعات مراجعه ۲۸، ص ۲۰۰؛ سبیل النجاهٔ، ص ۱۱۷.
۱۴. شواهد التنزیل حسكانی، ج ۲، ص ۲۱.
مناقب ابن مغازلی، ص ۳۴، ح ۵.
شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج ۱۸، ص ۲۴ ؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۳۰۲ ؛ ترجمهٔ الامام علی بن ابی طالب از تاریخ دمشق از ابن عساكر، ج ۱، ص ۳۳۹، ح ۴۱۰ و ح ۴۱۱ ؛ المراجعات مراجعه، ۲۸،ص ۲۰۰ ؛ سبیل النجاهٔ، ص ۱۱۷.
۱۵. بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۶۰.
۱۶. همان، ص ۲۶۰.
۱۷. همان، ص ۲۰۶ ؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۳۲، ح ۱۵۳.
۱۸. بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۳۳۴.
۱۹. بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۴۳.
۲۰. اثبات الهداهٔ، ج ۳، باب ۱۰، ح ۲۴۳.
۲۱. ر.ك سبیل النجاهٔ، ص ۱۲۰ نیز رجوع كنید به كتاب پیشوائی در اسلام، ص ۲۵۲ تا ۲۵۶.
۲۲. سوره طه، آیه ۲۹ و ۳۰.
۲۳. سوره طه، آیه ۳۲.
۲۴. سوره اعراف، آیه ۱۴۳.
۲۵. الالهیات علی هدی الكتاب و السنّهٔ و العقل، ج ۲، ص ۵۸۸ و ۵۸۹، ناشر المركز العالمی للدراسات الاسلامیه.
۲۶. اصول كافی، ج ۱، ص ۵۲۷ ؛ ادب فنای مقربان، ج ۲، ص ۲۴۰.
۲۷. صحیح بخاری، ج ۹، باب الاستخلاف، ص ۸۱.
۲۸. صحیح مسلم، ج ۶، كتاب الاماره باب الناس تبع لقریش، ص ۳ و مسند احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۹۸ و ۸۶ و ۸۹ و ۹۲.
۲۹. مسند احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۹۸.
۳۰. ر.ك الالهیات ج ۲، از ص ۶۱۱ و ۶۱۷.
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام