جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

جنگ عراق چگونه پایان می پذیرد؟


جنگ عراق چگونه پایان می پذیرد؟
در نیم قرن گذشته ، سیاست سلطه ایالات متحده، در بسیاری از مناطق جهان و بویژه خاورمیانه، با توسل به نظریه های رئیسان جمهوری متفاوت چه از حزب دموكرات و چه از حزب جمهوریخواه راه خود را با موفقیت پیموده است.
در سال ۱۹۵۷ آیزنهاور رئیس جمهوری وقت آمریكا، مداخله نظامی را در هر نقطه ای از خاورمیانه حق آمریكا می خواند تا مانع از گسترش «كمونیسم» شود. منظور آیزنهاور و وزیر امور خارجه اش جان فاستر دالس از واژه كمونیسم هم احزاب كمونیستی بود و هم دولت های ملی گرا ، حتی اگر این دولت ها ضد كمونیست بودند. در واقع این سیاست به این مفهوم بود كه آمریكا حق دارد هر دولت و هر جنبش مقاومتی را كه با منافع شركت های بزرگ و دولت آمریكا در منطقه همخوانی ندارد ، تحمل نكند و آنها را نابود سازد.
درراستای همین سیاست، درست سال بعد از این كه انقلاب عراق به ۴ دهه سلطه استعماری بریتانیا پایان داد، ۲۰هزار تفنگدار دریایی آمریكا برای حفظ دولت طرفدار غرب در لبنان پیاده شدند و در همان وقت ایالات متحده و بریتانیا درباره مداخله و براندازی انقلاب عراق به همكاری پرداختند. ولی عوامل گوناگون از جمله حمایت اردوی سوسیالیسم و جنبش ناسیونالیستی اعراب موجب به تعویق افتادن این عملیات شد.
سازمان اطلاعاتی آمریكا(سیا) در زمان جان كندی در سال ۱۹۶۱ و ۱۹۶۳ برای به قتل رساندن ژنرال عبدالكریم قاسم، رئیس جمهوری پس از انقلاب عراق، كوشش های مكرری به عمل آورد . سیا از كودتای جناح راست عراق كه منجر به كشتار هزاران سوسیالیست و ناسیونالیست مترقی شد حمایت كرد. كندی كمك به اسرائیل و ایران شاهنشاهی را افزایش داد و وقتی اسرائیل به مصر حمله برد و بخشی از آن كشور و سوریه را ـ كه در آن وقت دو كشور ضد امپریالیست بودند ـ و همچنین ساحل غربی رود اردن و غزه را در سال ،۱۹۶۷ در جنگ ۶ روزه فتح كرد، پرزیدنت لیندون جانسون ناوگان ششم آمریكا را به پشتیبانی اسرائیل فرستاد.
جانشین كندی، جانسون ، اصول و نظریات خاص خود را داشت و ایران و اسرائیل را به عنوان بازوها و ژاندارم نظامی خودبرای كنترل منطقه تعیین كرد. دكترین ریچارد نیكسون زیر تأثیر این واقعیت قرار داشت كه ۵۵۰ هزار سرباز آمریكایی در جنوب شرقی آسیا گرفتار جنگی بودند كه در آن نمی توانستند برنده باشند.
در جنگ اعراب - اسرائیل، در سال ۱۹۷۳ نیكسون نیرو های هسته ای خود را در یك آمادگی جهانی نگاه داشته بود. در زمان جرالد فورد دولت آمریكا همراه سایر شریكان غربی اش برای ممانعت از پیروزی سازمان آزادی بخش فلسطین و همچنین جنبش ملی لبنان به مداخله پرداخت. بن بستی كه پیش آمد ۱۵ سال دیگر جنگ را به دنبال داشت كه در آن لبنان به ویرانی كشیده شد. ولی آمریكا به هدف خود كه بركنار كردن رهبران ملی و انقلابی در لبنان بود رسید. پس از فورد، جیمی كارتر بر سر كار آمد كه امروز مدعی « كمك به برقراری صلح» است؛ ولی توافق كمپ دیوید كه به ابتكار و با موافقت دولت او به دست آمد موجب شد مصر كه بزرگ ترین كشور در اردوی اعراب بود عملاً از این اردو بیرون برود. این توافق راه را برای حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ هموار كرد.
دولت آمریكا با متحدان منطقه ای وفرا منطقه ای اش در جنگ ۸ ساله میان ایران و عراق سیل سلاح های خود را به عراق سرازیر كردند. هدف واقعی رهبران آمریكایی از جنگ ایران و عراق تضعیف این دو كشور بود كه در منطقه خلیج فارس دولت های نیرومندی بودند. هنری كیسینجر وزیر خارجه نیكسون با گفتن این كه «امیدوارم این دو كشور هر چه می توانند یكدیگر را بكشند؛ مایه تأسف است كه امكان ندارد هر دو طرف بازنده شوند!» احساس واندیشه واقعی مراكز قدرت آمریكادرجنگ ایران وعراق را عیان كرد.
در مارس ۲۰۰۳ تهاجم آمریكا- بریتانیا به عراق آغاز شد . در ۹ آوریل بغداد سقوط كرد و با وضعی كه پیش آمد عراق استقلال خود را از دست داد. ۱۳ سال تحریم اقتصادی همزمان با بمباران هایی كه در ۸ سال ریاست جمهوری كلینتون آغاز شدودردوره بوش ادامه یافت، بیش از یك میلیون عراقی را به كام مرگ كشید. كلینتون در اكتبر ۱۹۹۸ «عملیات آزاد سازی برای تغییر رژیم در عراق» را امضا كرد و این امر سیاست رسمی دولت شد. سیاست خارجی كلینتون بیشتر بر فشار بر فلسطینی ها تمركز داشت با این هدف كه آنها شبه دولت ضعیفی شامل غزه و بخشی از ساحل رود اردن را بپذیرند.
در این ۵۰ سال تجاوزها و دخالت ها، رئیسان جمهوری آمریكاهم از حزب دموكرات بودند و هم از حزب جمهوریخواه: آیزنهاور، نیكسون، فورد، ریگان، بوش اول و بوش دوم جمهوری خواه بودند و كندی، جانسون، كارتر و كلینتون از حزب دموكرات. شاید روش های آنها كمی متفاوت باشد ولی هدف یكی است : «تسلط بر منابع غنی اقتصادی جهان از جمله خاور میانه.»
اززاویه تجربه تاریخ سیاست خارجی آمریكا اگر نگاه كنیم ؛ نه جمهوریخواهان و نه دموكرات ها اندیشه ترك سرزمین پرقیمت عراق را ندارند. دراین میان مقام های بالای حزبی ، هم در حزب جمهوریخواه و هم حزب دموكرات به هدف استراتژیك این كشوریعنی تسلط بر خاورمیانه وفاق دارند. به ویژه تسلط بر مناطقی كه دارای منابع نفت فراوانی هستند. این نكته جزو اصول و الفبای سیاست آمریكا در منطقه است. باور كردن این كه اعضای كنگره بویژه دموكرات ها به قطع تأمین مالی جنگ در عراق رأی دهند،گمانی بیش نیست.
جنگ ویتنام وقتی پایان یافت كه سردمداران آمریكایی - انتخابی و غیر انتخابی- به این نتیجه رسیدند كه هزینه سیاسی ادامه این جنگ بیشتر از پایان دادن به آن است. سران آن روزكاخ سفید دریافته بودند در صورت ادامه جنگی كه همه لحظه های آن با وحشت وخون سپری می شد، تهدیدی حتی نگران كننده تر از شكست در انتظارشان است. طبقه حاكم آمریكا بیشتر از این امر نگران بود كه شكست ویتنام، افسانه شكست ناپذیری آمریكا را فرو بریزد و سایر كشور ها را تشجیع كند تا برای آزادی خود بجنگند. آنها البته حق داشتند نگران این موضوع باشند.وضع امروز ارتش آمریكا دركارزار خونین عراق به شرایط آن روزآمریكا درویتنام شباهت بسیاری دارد.
رهبران امروز ایالات متحده، صرف نظر از وابستگی حزبی، به همان اندازه زمان جنگ ویتنام نسبت به نتایج مشابه قبول شكست در عراق واهمه دارند و عجیب است كه نسل امروز زمامداران كاخ سفید درست به مانند روزگار جنگ ویتنام از پذیرش مسئولیت این جنگ وتن دادن به شكست سرباز می زنند. میلیون ها نفر در جنگ ویتنام زندگی خود را از دست دادند ، صد ها میلیارد دلار هزینه شد و انواع و اقسام بی شمار مقاومت و اعتراض به وجود آمد، پیش از این كه سرانجام واشنگتن به پذیرفتن شكست تن دهد.
منبع: پی اس ال
ترجمه: پوراندخت مجلسی
منبع : روزنامه ایران