جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


برخورد مناسب و مداخله در مورد یک معتاد


برخورد مناسب و مداخله در مورد یک معتاد
یكی از مسائل بسیار مهمی كه اطرافیان فرد معتاد به ویژه خانواده او در پی آن هستند مواجهه با اعتیاد فرد به گونه‌ای است كه بتوانند تأثیر مثبت در جهت تشویق و حركت به سوی بهبودی بگذارند. اما متأسفانه در اكثر اوقات این رویارویی تأثیر مثبت اندك یا حتی منفی دارد.
بنابراین در این مقاله به طور اجمالی به رویكردهای كارا و درست در مواجهه با این پدیده می‌پردازیم.
فردی كه گرفتار یك معتاد است باید آمادگی صرف بخش عمده‌ای از وقت خود را برای تلاش به منظور تعیین چگونگی درمان او را داشته باشد.
ـ هرچه از شروع اعتیاد می‌گذرد به تدریج مشكلات مربوطه افزون‌تر می‌شود و به بحران تبدیل می‌شود و به تدریج فاصله این بحران‌ها هم كاسته می‌شود. با این همه معتادین به مواد به طور موفقیت‌آمیزی در مقابل درمان مقاومت می‌كنند. شناخت چرایی این مقاومت علیرغم كشندگی بالقوه اعتیاد، آنهم بدون احساس نیاز به كمك بسیار مهم است.
ـ سه مانع عمده‌ای كه بین معتادین و درمان فاصله می‌اندازد در ذیل می‌آید:
الف) مكانیسم‌های دفاعی
۱) انكار: به معنای ناتوانی در اذعان به یك مشكل علیرغم شواهد واقعی كه در اعتیاد به وفور دیده می‌شود.
۲) دلیل ‌تراشی: توجیه برای مشكلات بوجود آمده بخاطر استفاده از مواد
۳) برونی‌سازی یا دیگران را مقصر دانستن: نیروهای خارج از وجود خود را به خاطر رفتار اعتیاد آمیز خود سرزنش كردن
۴) كوچك جلوه كردن اتفاقات تا حد بی‌‌اهمیت جلوه دادن آنها
این مكانیسم‌ها در مبتلایان به بیماری‌های مزمن عادی است و به معنای نگاه نكردن به چیزی كه برایتان خوشایند نیست می‌باشد.
ب) شرم
معتادین به خاطر جنبه‌های اخلاقی ناراحت‌كننده آشكار شدن اعتیادشان از آن طفره می‌روند تا غرورشان جرحه‌دار نشود. اعلام بی‌اختیاری مقابل مصرف مواد نوعی ضعف به شمار می‌رود و پذیرش بی‌ارادگی فرد، گرچه متناقضا مظهر نوعی اراده قوی در جهت ابقاء بیماری است كه نهایتا فرد را از پای درمی‌آورد.
ج) فرار و اجتناب از پیامدها
این مهم‌ترین و در عین حال ابتدایی‌ترین مانع هم هست زیرا به رغم مشكلاتی كه برای فرد ایجاد شده توانسته با آن كنار بیاید. البته این سازش با هزینه‌ عده‌ای كه زندگی خود را وقف پیشگیری از این اتفاق كرده‌اند حاصل شده است. در مقابل این سئوال كه چرا فرد معتاد درمان نمی‌شود پاسخ‌ها معمولا مبنی بر انگیزه نداشتن است كه آن هم به این دلیل است كه مصرف مواد هنوز عواقب جدی برای او ایجاد نكرده است.
مثلا همسر یا والدین معتاد بار تمامی خسارت و عوارض افت كاركردها و افزایش هزینه‌های فرد معتاد را بدوش كشیده‌اند پس احساس سنگینی عوارض اعتیاد در فرد ایجاد نشده است.
این افراد باید یاد بگیرند تا رفتارشان را تغییر دهند تا فرد معتاد مجبور شود با جنبه‌های منفی بیماری‌اش روبرو شود. همین رنج جسمی، روحی، مالی و قانونی است كه باعث می‌شود تمایلات انسان تغییر كند (به طرف ترك اعتیاد روی آورد).
هدف فرایند مداخله مؤثر این است كه اگر قرار است كسی از اعتیاد رنج ببرد باید اطمینان پیدا كنیم در وهله اول این فرد شخص معتاد است زیرا می‌توان كاری كرد كه او از این رنج سود ببرد.
● توانمند كنندگی اعتیاد
بیماری توانمند كنندگی اشاره به رفتارهایی دارد كه اطرافیان فرد معتاد به آن دست می‌زنند كه او را از عواقب اعتیادش در امان نگه می‌دارند.
قبل از هرگونه مداخله باید رفتارهای توانمند كننده تعیین شود و تغییر یابد. توانمند كننده‌ها می‌توانند در هر موقعیت یا شكلی حاضر باشند، مثل رئیس، همسر، دوست، پلیس، درمانگر و ...، نكته عجیب اینكه اینان بیش از همه و بیشتراز سایر افراد، از فرد معتاد شكایت می‌كنند و از او انتقاد و خرده‌گیری می‌نمایند. آنان به ظاهر گلایه می‌كنند و بداخلاقی راه‌ می‌اندازند ولی در مرحله عمل طوری رفتار می‌كنند كه معتاد را از رنجی كه به طور طبیعی در اثر مصرف مواد باید تحمل كند رها می‌سازند و انگیزه تغییر كردن او را كاهش می‌دهند.
چرا افراد به توانمندكنندگی روی می‌آورند؟
زیرا در درجه اول نسبت به فرد معتاد احساس تأسف می‌كنند.
دوم آنكه قادر نیستند كه بر حالت‌های تدافعی فرد معتاد فائق آیند.
و سوم اینكه همانطور كه معتادان برای مصرف بهانه‌ می‌آورند توانمندكننده‌ها هم چنین می‌كنند.
از توانمندكننده‌های مهم روان‌شناسان و روان‌درمانگران هستند زیرا چنین آموخته‌اند كه اعتیاد نتیجه مشكلات روانی یازمینه اجتماعی فرد است آنها به طور خود كار بحث را از مصرف مواد مخدر برگردانده به مسائل دیگر می‌پردازند.
همان كسانی كه رفتار توانمندكننده‌شان سبب سرحال ماندن بیمار می‌شود و بعد در مقابل عواقب این امر كاملا احساس عجز و ناتوانی می‌كنند دقیقا همان كسانی هستند كه می‌توانند بیش از هر كس دیگر در هدایت معتاد به سوی درمان مؤثر باشند. زیرا معتادان از نظر روحی بسیار وابسته به توانمندكننده‌هایشان هستند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت كه اگر توانمند كننده‌ها رفتارشان را عوض كنند و تبدیل به افرادی شوند كه مداخله‌گر نامیده می‌شوند احتمال دارد كه معتادان هم مجبور شوند رفتارشان را تغییر دهند.
ابتدایی‌ترین هدف مداخله، تشخیص رفتارهای توانمند كننده در اطرف فرد معتاد و ترغیب توانمندكننده‌ها به تغییر این رفتارها است.
مثلا اگر همسر فرد معتادی در حقیقت نقش پرستار خصوصی و بی‌جیره و مواجب را بازی می‌كند باید رفتارش را تغییر دهد.
اگر فردی دوست الكلی خود را در جایی مشغول به كار كرده كه توان انجام مسئولیت‌هایش را ندارد و او مجبور می‌شود بخاطر دوستی عوارض آن را تحمل كند و دم برنزند رفتار توانمندكننده‌ای در پیش‌ گرفته است.
بیماری توانمندكنندگی تاحدی شبیه تخت روان استكه معتاد بر آن نشسته و بر دوش توانمندكننده‌ها قرار گرفته است. به طوری كه فرد معتاد احساس می‌كند بدون مشكلی خاص می‌تواند به مصرف مواد و اعتیادش ادامه دهد.
اولین قدم برای درمان اعتیاد افراد، درمان توانمندكنندگی اطرافیان اوست.
اگر كسی چنان به طور وسواسی درگیر فرد معتاد شده كه تمام كارهایش مختل شده است یا اشتغال ذهنی تمام و كمالی پیرامون اعتیاد فرد معتاد پیدا نموده و یا فردی كه به طور كامل مستأصل شده و نمی‌تواند برای حل مشكلاتش تصمیم قاطعی بگیرد چون تمام حواسش در جای دیگر است و نمی‌خواهد واقعیت را آنچنان كه هست بپذیرد، باید دقت نمائیم .
اینان همان افراد توانمندكننده هستند كه باید خود را به نوعی اصلاح كنند و تبدیل به فردی شوند كه به عنوان مداخله‌گر می‌تواند نقش تعیین‌كننده برای حركت به سوی بهبودی فرد معتاد داشته باشد.
دكتر ناصر پرور، پزشك عمومی
منبع : انجمن حمایت و یاری آسیب‌دیدگان اجتماعی


همچنین مشاهده کنید