جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

عدم وجود منطقه گرایی در خلیج فارس


عدم وجود منطقه گرایی در خلیج فارس
منطقه گرایی عامل تقویت روابط اقتصادی، تجاری و بین المللی در عرصه جهانی محسوب می شود. دولت ها از طریق وارد شدن در اتحادیه های اقتصادی و تجاری، تا حد زیادی بستر تعادل و همکاری بین خود را به وجود می آورند.
منطقه گرایی توان رقابت و قدرت تولید ملی را بیش از پیش افزایش می دهد تا کشورها بتوانند با قابلیت و ظرفیت بهتر در سطح جهانی ایفای نقش کنند. بنابراین منطقه گرایی می تواند آفریننده بسترهای لازم برای زیرساخت های فیزیکی باشد که روند جهانی شدن آن را تکمیل می کند.
در این رهگذر کشورهای خلیج فارس می توانند در قالب منطقه گرایی و اتحادیه های منطقه ای فراگیر از حقوق خویش حفاظت کرده و امنیت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خویش را تضمین کنند.
این کشورها متاسفانه نتوانسته اند از این حق مسلم خود کمال استفاده را ببرند که باعث نوعی عدم وجود منطقه گرایی سامانه خلیج فارس شده است. در سایه منطقه گرایی می توان با حمایت از هویت فرهنگی خود گفتمان یکپارچه سازی و یکسان سازی فرهنگی قدرت سرکرده (هژمون) را حداقلی کرد ولی این رهیافت به وسیله اختلافات ارضی، عقیدتی و ایدئولوژیک میان اعضای سامانه مذکور سازوکار خود را از دست داده است.
منطقه گرایی را که فقدان آن در خلیج فارس به شدت مشهود است، می توان این گونه تعریف کرد، منطقه گرایی به عنوان راهبردی حد فاصل ناسیونالیسم و جهانی شدن محسوب می شود که ضمن پیوند دولت - ملت ها با تعاملات فرامنطقه ای، آنها را به پذیرش هنجارهای مشترک از قبیل تساهل و تسامح ایدئولوژیک، پرهیز از اختلافات قومی، نژادی و فرهنگی، دوری جستن از تفکرات ناسیونالیستی افراطی، مشارکت در تصمیم گیری منطقه ای وامی دارد؛ همچنین پذیرش تنوع و تکثیر منطقه ای، اهتمام به کثرت ارتباطات و مبادلات، تحرک به مشارکت در همکاری فرهنگی، استفاده از فناوری های جدید.
دهکده جهانی، از دیگر مزایای منطقه گرایی است.این شاخص های منطقه گرایی ما را به این نتیجه خواهد رساند که تعریف و تطبیق این رهیافت برای کشورهای سامانه خلیج فارس تا سال های آینده بعید به نظر می رسد و ما همچنان باید شاهد اختلاف بین کشورهای این منطقه باشیم. البته پیش زمینه منطقه گرایی، منطقه ای شدن یعنی مشارکت خودآگاهانه و انتخابی برای همکاری تجاری، بازرگانی و گاهی سیاسی است که متاسفانه آن هم در خلیج فارس به صورت خیلی محدود وجود دارد.
اگرچه ما نوعی منطقه گرایی محدود عربی را در سال های اخیر شاهد بوده ایم ولی متاسفانه این رویکرد دربرگیرنده کل سامانه خلیج فارس نبوده است. به عنوان مثال احمد ربیعی در مقاله خود در روزنامه الشرق الاوسط در این زمینه چنین می نویسد؛ چرا الگوی دبی به عنوان مرکز ثقل تجارت منطقه ای نمی تواند قابل تسری به کویت (مرکز تجاری)، بحرین (مرکز مالی)، مسقط (مرکز گردشگری)، دوحه (مرکز فرهنگی) یا ریاض (مرکز بازرگانی و سیاسی) باشد.
او پیشنهاد منطقه ای شدن را به کشور های عضو شورای همکاری خلیج فارس می دهد تا منطقه گرایی حاصل شود. ولی بایستی این نکته را اضافه کرد که بدون ایران (فارس) و عراق (شیعی) منطقه گرایی که حاصل راهبرد مشترک و تعامل در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی است حاصل نخواهد شد.شواهد نشان می دهد که سیاست های منطقه ای ایران در نقطه تقابلی اهداف راهبردی امریکا و جهان غرب قرار دارد.
همچنین نقش عمده ای از عملکرد های سلب در قبال ایران، علیه منافع و اهداف امنیتی این کشور بوده است که ماهیت هنجاری و ریشه ای دارد. در شرایط کنونی که شکل پیوند های ژئوپولتیکی دگرگون شده است، شکل جدیدی از تفکرات امنیتی در برخورد با اهداف فراگیر و منابع حیاتی ایران ظهور یافته است.
این همان رویه در نظر افرادی همانند کاتزنشتاین و مایکل بارنت و ونت است که قالب تحلیلی اجتماع امنیتی را طراحی کرده اند و از واقع گرایان فاصله گرفته اند. بر این مبنا وجود تهدیدات علیه امنیت ملی ایران به سبب عدم حصول منطقه گرایی است و فقدان منطقه گرایی خود ریشه در برداشت ها، گفتمان ها و ذهنیت کشورهای سامانه خلیج فارس از یکدیگر دارد.
برای بحث ریشه ای و این که چرا منطقه گرایی در سامانه خلیج فارس محقق نشده لازم است نظریه سازه انگاران روابط بین المللی، در مورد سیاست خارجی و مقایسه آن با گفتمان حاکم بر خلیج فارس را مورد بررسی قرار دهیم.به عبارتی تا این شاخص های مهم مانند هنجارها، فرهنگ، برداشت ها، ایده ها و هویت ها و تاثیر آنها بر روابط کشورها و روابط فی مابین، حاکم باشد، ما با پدیده فقدان منطقه گرایی در خرده سامانه خلیج فارس مواجهیم.
نوید ابراهیمی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید