جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
زن ایرانی در آیینهٔ ادبیات مشروطه
انقلاب مشروطهٔ ایران به آفاق پیشروی، نگاهی آرمانگرایانه داشت. این آرمانگرایی حاصل بیداری قشر روشنفکری بود که در قیاس با جهان غرب، به واپسماندگی جامعهٔ خویش پی برد، و در تحلیل اوضاع، آرمان پیشرفت را پرورد که مشروطیت تحقق عینی آن بود. غایت پیشرفت نوسازی جامعه و بازنگری در همهٔ زمینههای سیاسی و اجتماعی بود، و مفاهیم مهمی چون حکومت، قانون، مردمسالاری، آزادی، برابری، دانش و فناوری را در بر میگرفت. اندیشه دفاع از حقوق زن و برکشیدن پایگاه اجتماعی او، خود از اندیشه برابری و آزادی برآمد و بخشی از اصلاحات اجتماعی بود زیرا فلسفه روشنگری که آبشخور اندیشه و آرمان روشنفکران عصر مشروطیت بود همه آدمیان را خواه بر حسب حقوق طبیعی خواه به استناد پیمان اجتماعی برابر میدانست، و آزادی و برابری را بدانسان میپذیرفت که در فلسفه سیاسی نو پرورده شده بود و از این رو تفکیک انسانها را بر بنیاد نژاد و جنسیت و مذهب برنمیتابید. تا پیش از دوران معاصر«اندیشمندان» ما زن را موجودی میدانستند که برای ادامه نسل و اداره خانه آفریده شده و شایستگی لازم برای شرکت در فعالیت سیاسی و اجتماعی ندارد. خواجه نظامالملک معتقد بود که «زنان اهل سترند و کامل عقل نباشند، و غرض از ایشان گوهر نسل است که بر جای بماند۱». و سعدی به مرد هشدار میدهد که مبادا اجازت دهد زن پای از خانه به بیرون گذارد، زیرا
چو زن راه بازار گیرد بزن
اگر نه تو در خانه بنشین چون زن ۲
در ادبیات هزارساله ایران، زن در والاترین وجه ممکن، بتی عیار یا شهرآشوبی زیباروی است برای شعر یا داستان عاشقانه، البته در شاهنامهٔ فردوسی از زنانی یاد شده که دوشادوش مردان نقش میآفرینند و مهر و عاطفه زنانه را با دلیری و تدبیر درمیآمیزند: فرانک، رودابه، تهمینه، منیژه، جریده، فرنگیس، کتایون، گردآفرید، هما، شیرین و گردیه از جملهٔ زنان برجسته شاهنامهاند که زندگی و کردارشان، نشان توجه ایرانیان باستانی به زن، با دیدی متفاوت از اعصار بعد است. از این استثناء که بگذریم، زن در ادبیات فارسی، موجودی است فراموش شده که حتی به او با کلماتی چون «سرپوشیدگان» و «پردگیان» و «مخدرات» اشاره میشود، و اگر گاهی با دید مثبت به او نگاه میشود، به خاطر آسایش و آرامش مرد است. زیرا به گفته سعدی
زن خوب فرمانبر پارسا
کند مرد درویش را پادشا
چو مستور باشد زن خوبروی
به دیدار او در بهشت است شوی
در ادبیات مشروطه که پدیدآورندگان آن را عناصر ترقیخواه تشکیل میدادند، زن عضوی از پیکر اجتماع شد با مرد همتا و برابر که در درازنای تاریخ بر وی ستم رفته حقوق او نادیده گرفته شده بود، و اینک وقت آن بود که به صحنه آید و در عرصههای گوناگون یار و انباز مرد گردد و در دانش و فرهنگ نقشآفرین باشد.
این نگرش نو خلقالساعه نبود، ریشههای تاریخی آن را باید در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه جست که بذر اندیشه پیشرفت و دیگرگونی افشانده شد، و در سیر تحول خود، در انقلاب مشروطه به بار نشست. مسأله زن در مراحل آغازین، در آثار اندیشمندانی چون آخوندزاده، میرزا ملکم خان، زینالعابدین مراغهای و دیگران گفته آمد. اینان که از اندیشهٔ عصر روشنگری و دیگرگونیهای اجتماعی غرب متأثر بودند، فلسفهٔ برابریخواهانه را ضروری دیگرگونی همهٔ بنیادهای اجتماعی ایرانی میدانستند. از این رو، اندیشهٔ آزادی و برابری را به همه انسانها صرفنظر از جنس، رنگ، مذهب یا پایگاه طبقاتی آنها تعمیم دادند. آخوندزاده در نقد کتاب «یک کلمه» میرزا یوسف مستشارالدوله، وضع زنان را تندروانه مطرح ساخت و هر قانونی را که وضع فرودین زن را بپذیرد رد کرد۴. میرزا ملکم خان به مسأله زن، هشیارانهتر مینگریست. وی، بیآن که از پوشش زن معضلی فکری بسازد، ضرورت مشارکت زنان را در پیشبرد طرحهای ملی مطرح ساخت و در روزنامه قانون (۷) نوشت: «نصف هر ملت مرکب است از زن، هیچ طرح ملی پیش نمیرود مگر به معاونت زنها». زینالعابدین مراغهای در کتاب «سیاحتنامهٔ ابراهیم بیک» با نگاهی معتدلتر به موضوع نگریست و سعی کرد که پیوند با سنّت را تا حدی حفظ کند. او برخلاف آخوندزاده و شاعران و نویسندگان عصر مشروطیت پوشیدگی زن را مسلّم میگیرد، ربط آن را با عفت زن قطعی نمیانگارد و عفت درونی و وجدانی او را بیشتر میپسندد. به زن روستایی استناد میکند که بنا به ضرورت زندگی، چندان در بند پوشیدن خویش نیست: «در عفت و عصمت مردان و زنان ایشان حرفی نیست. واضح است که زنان تهران بلکه تمام شهرهای ایران، روز رستاخیز در بهشت به درجات بلند این زنان دهاتی حسد خواهند برد. هر چند غالباً رو گشادهاند، اما دلشان صاف است۵.» مراغهای دلبستهٔ آموزش و تربیت امروزینهٔ زن است. دختر آرمانی او که رفتار و کردارش را با آرای خویش منطبق میکند، محبوبه نامزد شخصیت اول سفرنامه ابراهیم بیک است که «زیاد با فهم و فراست و باهوش است. تحصیل کمال کرده است. طباخی و خانهداری میداند. آراسته و پیراسته است و موسیقی آموخته است۶.پیداست که اگر ارج کارِ خانهداری را فرونکاهیم، و ضرورت آن را در شبکهٔ تقسیم کار اجتماعی بپذیریم، این تلفیق سنّت و تجدّد، حد مطلوبی است برای زن امروزی، به شرط آن که زن در گزینش آزاد باشد. مراغهای اشارهای هم به پیشرفت زنان ژاپنی دارد که در پشت جبهه به یاری مردان میشتابند۷ (اشارهای به جنگ ۱۹۰۵ ژاپن و روسیه است) و با توجه به این که در آن روزگار پیشرفت ژاپن دل از روشنفکران ایرانی ربوده بود، این اشارهای است پرمعنی به ضرورت تحول همه جانبه در ایران.
آنچه گفته آمد، از جبهه مردان بود اما یازده سال پیش از برپا شدن مشروطیت، زنی درسخوانده و هوشمند به نام «بیبیخانم» در نکوهش مردان و روابط مردسالاری، رسالهای پرداخت۸، و از موضع زنی که جامعه حقوقش را نادیده گرفته بود، به نویسندهٔ رساله «تأدیب النّسوان که خود و همجنسان خویش را خداوندگار و زنان را کنیز و خدمتکار میشمارد» تاخت. به زعم بیبیخانم رساله تأدیب النسوان «تأدیب» نبود، بل «تثبیت ستمکاری مردان بود.» بیبیخانم ضمن نقد کتاب و روابط غلط زناشویی در روزگار خویش (که در آن رساله درست دانسته شده بود) عقیده رایج نقصان عقلی زن و (طاعت برده وارش را از شوهر رد کرد. مینویسد، نویسندهٔ تأدیب النسّوان نمیداند که «زن هم به عنوان عنصر انسانی هوش و گوش دارد. آخر چرا هزار زن به فدای یک مرد؟ مگر تاریخ ادیان نخوانده که نه هر مردی از هر زنی فزونتر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر... مریم و زهرا و آسیه و خدیجه کبرا از زنانند و فرعون و هامان و شمر از مردان.» این انتقاد تند نشان آگاهی برخی از زنان درس خوانده و از نخستین تلاشهای اعتراضی آنان در رویارویی با نظم مردسالارانه بود. نویسنده دیدگاه برتریخواهانهٔ مرد را به ریشخند گرفت، و نه تنها به دفاع از حقوق زن برخاست که مردان و نظم موجود را مسئول واپسماندگی او دانست.
حقوق و آزادی زن، در جنبش مشروطهخواهی با گستردگی بیشتری مطرح شد. هیجان عامی که آن جنبش پدید آورد، زنان را نیز از کرانه به متن کشید و آنها را درگیر مسائل اجتماعی و پی جوی مطالبات مردم کرد. تا آنجا که در آغاز حرکت مردم، عدهای از زنان تهرانی کالسکهٔ مظفرالدین شاه را در میان گرفتند و خواستار آزادی علمایی شدند که در خانهٔ اتابک گردآمده بودند۹. و افزون بر این گونه حرکات جمعی، گاهی به طور انفرادی نیز در فعالیتهای پنهانی حضور داشتند.۱۰نمونه زن آگاه به آرمان مشروطیت، بانویی قزوینی بود که در هنگامی که مجلس اول بحث تأسیس بانک ملی را به میان آورد، در نامهای به رئیس مجلس نوشت: «این کمینه مقدار ناقابل از زیورآلات خودم را که برای ایام سخت ذخیره کرده بودم... به جهت بانک ملی فرستادم» و با این کار نشان داد که عنصر آگاهی به میان زنان نیز رخنه کرده است.
در عصر مشروطیت، ادبیات فارسی به ویژه شعر که هزار سال ظرف اندیشه و معرفت ایرانی بود. دربار و محافل اشرافی را رها کرد و به میان مردم آمد و به زبان تودهها سخن گفت و ومسائل آنها از جمله حقوق و آزادی زن به روشنی بازگفت. شاعران و نویسندان آن روزگار در طرح حقوق زن دو الگو و نماد متباین در نظر داشتند: یکی زن غربی بود که میپنداشتند به جایگاه اجتماعی والایی دست یافته و از بند نادانی و خرافات رها گشته همواره پیجوی حقوق خویش است، و زن ایرانی باید برای برونشد از وضع ناگوار خویش، از او پیروی کند.
الگوی دوم زن روستایی بود که او را نمونهٔ پاکی و صفای باطن میدانستند، میگفتند زن روستایی به اقتضای شرایط زندگی، چندان در بند پوشش خود نیست، و دست در دست مرد در کار تولید و ادارهٔ زندگی شرکت میکند، و نتیجه میگرفتند که بهتر است به پیروی از زن روستایی، پوشش زن، درونی و وجدانی باشد، زیرا عفت زن امری وجدانی است نه ظاهری.
در این بررسی مسأله زن از دیدگاه شش شاعر و سه نویسندهٔ گزین عصر مشروطه بررسی شده است. میرزاده عشقی، ایرج میرزا، عارف قزوینی، ابوالقاسم لاهوتی، ملکالشعرا محمدتقی بهار، اشرفالدین حسینی، علیاکبر دهخدا، عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی و تاجالسلطنه دخت ناصرالدین شاه موضوع زن و وضعیت او را در آثار خویش مطرح کردهاند و جز اشرفالدین، همه آنها پوشش رایج زنان ایرانی را مورد انتقاد قرار دادهاند. اشرفالدین هوادار حجاب است اما در مورد ضرورت تعلیم امروزینهٔ زن با دیگران همآواز میشود.
عشقی که با دیدی کاملا رمانتیک به مسأله تجدد مینگرد، با پوشش رایج سخت مخالف است و آن را موجب سیهبختی جامعه میداند، زیرا او نیز مانند برخی از همعصران خویش پوشیدگی زن را نماد محدودیت و محرومیت از حقوق اجتماعی و عامل واپسماندگی میداند، اما از مساله پوشش فراتر میرود و وضع زن را در شرایط اجتماعی روزگار خویش به نقد میکشد. یکی از آثار ارزندهٔ او «سه تابلوی مریم یا ایدآل پیرمرد دهگانی» است که کیفرخواستی است پرشور علیه جامعه تباهی که روابط زن و مرد را بازیچه بلهوسی مرد کرده است؛ در یک سو، مردی هوسران شرافت دختری جوان را لکهدار میکند و کیفر نمیبیند. و در سوی دیگر دختر سیهبخت آبرو باختهای، زیرفشار هنجارها راهی جز خودکشی نمییابد. و عشقی این گونه مردان بلهوس و بیمسئولیت را نفرین میکند:
تفو به روی جوانان شهری ننگین
ندانم آن که خود این گونه مردم بیدین
چه میدهند جواب خدای در محشر۱۲
وی در نمایشنامهٔ «کفن سیاه» که بازگفت یک رویاست، سرنوشت زن ایرانی را با دیدی تاریخی مینگرد. سرنوشتی که از اعماق تاریخ همراه زن بوده و هنوز همراه اوست. شاهدخت سیاه پوش ساسانی که در رویا بر شاعر ظاهر میشود، کسی نیست جز زن ایرانی در فرایند تاریخی چندهزارساله. که وضع کنونی امتداد آن است. شاهدخت ساسانی یا دختر خسرو به عشقی میگوید:
در همان دم که در این تیره و یار آمدهام
خود کفن کرده به سر، خود به مزار آمدهام ۱۳
و شاعر چون از خواب برمیخیزد در مییابد که به هر کجا که رود آسمان همان رنگ است. در همه جا زنان را چونان آن شبح میبیند.
هر چه زن دیدم آنجا همه آن سان دیدم
همه را زنده درون کفن انسان دیدم
همه را صورت آن زادهٔ ساسان دیدم
صف به صف دختر کسرا همه جا سان دیدم ۱۴
اما شاعر تنها قلم را بر سرنوشت زن ایران (بدانسان که خود میبیند) نمیگریاند. در پی راه حل است؛ معتقد است که باید نوینگی را تبلیغ کرد تا زنان به ضرورت برون رفت از وضع کنونی آگاه گردند. برای این کار گویندگانی باید تا با شاعر همآواز شوند و برای برکشیدن پایگاه زن ایرانی بنویسند و بسرایند:
با من ار یک دو سه گوینده همآواز شود
کم کم این زمزمه در جامعه آغاز شود۱۵
به عقیدهٔ عشقی تا زن پوشیده و در پی پرده است. نیمی از ملت ایران را باید مرده به شمار آورد. شاید چکیدهٔ عقاید او را بتوان در این بیت خلاصه کرد:
زنان کشور ما زندهاند و در کفنند
که این اصول سیهبختی از سیه رختی است ۱۶
این برداشت در میان اندیشمندان نوگرای عصر مشروطیت مشترک بود و جملگی بر این قول بودند که با دورماندن زن از صحنه اجتماع تمدن بشری «در نیمه راه» میماند. از این رو عارف قزوینی خطاب به زن ایرانی میگوید:
بدر این حجاب و آخر بدرآ ز ابر چون خور
که تمدن ارنیایی تو، به نیمه راه ماند۱۷
ایرج میرزا منتقد بیپروا و هتاک یکی از نتایج پوشیدگی زن را، ازدواج نادیده میداند که معلول پوشیدگی زن و پرهیز او از دیده شدن به چشم مرد نامحرم است. میگوید:
به غیر ملت ایران کدام جانوری است
که جفت خود را نادیده انتخاب کند ۱۸
او تجویز حجاب را بدانسان که هست، حکم صریح قرآن نمیداند و آن را به تفسیر فقیهان نسبت میدهد. از دید او پوشش زن «سدّ باب معرفت است» و زن را از عرصه اجتماع و آموزش و جوشش در جامعه که موجد آگاهی و دانایی است، باز میدارد، زیرا تابوی نامحرم وی را به کنج خانه میراند، و عرصه دانش و معرفت را به انحصار مرد در میآورد: وی به زنان مکه استناد میکند که گویا آنها را بدون نقاب دیده بوده است، و این نشان میدهد که او با پوشیدگی کامل چهرهٔ زن مخالف است و باز بودن چهره را کافی میداند. او نیز چون بیشتر اندیشمندان عصر خویش حجاب را امری وجدانی میداند که میتواند پاکدامنی زن را بدون توجه به نوع پوشش او محفوظ بدارد. افزون بر این، دانایی و معرفت را نیز باروی استواری برای عفت زن میداند:
اگر زن را بیاموزند ناموس
زند بیپرده بر بام فلک کوس
به مستوری اگر پی برده باشد
همان بهتر که خود بیپرده باشد
چو زن تعلیم دید و دانش آموخت
رواق جان به نور بینش افروخت
به هیچ افسون ز عصمت برنگردد
به دریا گر بیفتند تر نگردد۱۹
ایرج میرزا نیز مانند روشنفکران عصر خویش زن روستایی را نمونهٔ والایی میداند که چندان در بند حجاب نیست، اما در عین حفظ پاکی دامن در کار و کوشش همدست و انباز مرد است:
مگر نه در دهات و بین ایلات
همه رو باز باشند آن جمیلات
چرا بیعصمتی در کارشان نیست
رواج عشوه در بازارشان نیست
در اقطار دگر زن یار مرد است
درین محنت سرا سربار مرد است
به هر جا زن بود هم پیشه با مرد
در اینجا مرد باید جان کند فرد ۲۰
البته این برداشت ایرج تا حدی سادهانگارانه است: زن روستایی به ضرورت نوع زندگی چندان پوشیده نیست، اما کاملاً مقهور و زیردست مرد است و نیز در برداشت او از زن روستایی و تأثیر دانایی و دانش بر عفت زن، تناقضی هست؛ اگر دانایی موجد پاکدامنی است، زن روستایی عصر شاعر از دانایی و آگاهی بهرهای نداشت. با این حال پاکدامنیش را حفظ میکرد.
عارف قزوینی نیز به نظریه پویش تمدن و سهم زن در آن توجه دارد و معتقد است که بدون مشارکت زن در امور سیاسی و اجتماعی، تمدن بشر «سفرنیمهراه» است. از این رو به زنان توصیه میکند که چهره بنمایند تا تمدن بشر که حاصل تلاش جمعی انسانهاست. همواره ساخته دست همگان باشد. نکته دیگری که در اندیشهٔ عارف جلب توجه میکند، نقش مثبتی است که برای زنان در برقراری صلح قائل است:
پی صلح اگر تو بیپرده سخن میان گذاری
نه حریف جنگ باقی نه صف سپاه ماند ۲۱
او نیز، مانند میرزاده عشقی، پوشیدگی زن را به زیان جامعه میداند و فکر میکند که بازنگری در این امر میتواند چهره جامعه را در روشنایی تمدن جدید قرار دهد:
تو از آن زمان که پنهان رخ از ابر زلف کردی
همه روزه تیره روزم به شب سیاه ماند ۲۲
ابوالقاسم لاهوتی نیز زیرتأثیر آرمان انقلاب مشروطیت ایران بود، اما چندی بعد، دلبسته ایدئولوژی مارکسیسم شد و افکارش رنگ و بوی جنبش چپ روسی گرفت، از این رو، آنچه از سرودهها او درباره زن و مسأله زن میآوریم، مستند به اشعاری است که تا ۱۹۲۵ م گفته است. از آن پس با انقلاب مشروطیت و آرمانهای آن پیوند میبرد، و به تمامت شعارهای انقلاب روسیه را میپذیرد.
لاهوتی نیز نادانی و خرافهپرستی زن ایرانی را علت اصلی واپسماندگی او نسبت به زن غربی میداند. وی در شعر «حرف بیجواب» که در ۱۹۱۸م در استامبول سرود، این نادانی و بیخبری را در تقابل با زنان جوامع دیگر مورد پرسش قرار میدهد:
ز خجلت آب شدم چون رقیب عیب جهالت
گرفت بر تو و من دیدم این جواب ندارد
جواب او چه دهم، مدّعی اگر که بپرسد
که یارت از چه سر دانش و کتاب ندارد ۲۳
او رهایی زن را از وضع موجود، در گرو آموزش و درآمدن او به عرصه اجتماع میداند، اما به جای موییدن بر ستمدیدگی زن او را به آموختن و آنگاه گرفتن حق خویش، برمیانگیزد؛ در شعر «صنم شرق» خطاب به زنان میگوید:
برخیز از خواب ای صنم شرق
برخیز و به پاکن علم شرق
بیشخص تو در راه ترقی
هرگز نرود یک قدم شرق
منهای تو در جملهٔ عالم
صفری است به جای رقم شرق
ای دختر زحمتکش ایران
برخیز و به پاکن علم شرق۲۴
گویا وی، حل مسأله زنان را بدون خیزش جمعی خود آنان ناشدنی میداند، از این رو آنان را به مبارزه علیه «ستمگری» مردان فرا میخواند. در شعر «رایت جمهور» (مسکو ۱۹۲۵) میگوید:
با مرد همسری تو، کی این حق خویش را
ثابت به آن ستمگر مغرور میکنی
بر ضد خودپرستی مردان قیام کن
تمکین چرا به بندگی زور میکنی۲۵
بر روی هم، لاهوتی مسئول وضع فرودین زن را تنها پوشش او نمیداند بلکه محرومیت از آموزش و آداب و عادات دیرینهٔ جامعه مردسالار را نیز در این مورد دخیل میداند. توجه او به آموزش زن، بیشتر متأثر از آرمان و شعارهای انقلاب ۱۹۱۷ روسیه است.
ملك الشعرای بهار نیز دید گاهی همانند دیگر شاعران و نویسندگان عصر مشروطیت دارد؛ اما از جنبههای دیگر مساله زن غافل نمیماند. خواهان بركشیدن زن به پایگاهی برابر با مرد است، اما تند روی برنمیتابد. رسم چند زنی را مینكوهد، اما از دید سود و زیان مرد:
زن یكی بیش مبر زان كه بود فتنه و شر
فتنه آن به كه در اطراف تو كمتر باشد
زن شیرین به مذاق دل ارباب كمال
گرچه قند است نباید كه مكرر باشد
و بیدرنگ به مردان هشدار میدهد كه مبادا مجوز شرع را در مورد چند همسری دستاویز هوس خویش كنند، زیرا رفتار عادلانه چنان كه حكم قرآن است (كه شاید آن را مهرورزی برابر و عادلانه تعبیر میكند) و انصاف دادن میان دو زن مرتبهای است مخصوص پیامبر نه انسان عادی:
كی توان داد میان دو زن انصاف درست
كاین چنین مرتبه مخصوص پیامبر باشد ۲۶
و سرانجام منطق نویسنده سیاحت نامه ابراهیم بیك را به كار میبرد كه عفت امری درونی و وجدانی است نه وابسته مطلق پوشیدگی و پردهنشینی زن.
حفظ ناموس ز معجر نتوان خواست بهار
كه زن آزاد تر اندر پس معجر باشد ۲۷
البته بهار از ضرورت فرهیختگی زن غافل نمیماند، و نیز به او نگاهی عاطفی و مهربان دارد، در یكی از تصنیفهایش گوید:
بناز ای زن باهنر كه عالم
گلی از تو شكفته تر ندارد
ازین بیشتر به گل
مپوش آفتاب را ۲۸
آخرین شاعری كه عقاید وی را درباره زن و حقوق و جایگاه اجتماعی او برمیرسیم، اشرفالدین حسینی معروف به گیلانی (زادگاه وی قزوین است اما به علت اقامت زیاد در رشت، او را گیلانی گفتهاند) است، او بیش از دیگر هم عصران خویش به مساله زن توجه میكند، اما با آنان در مواردی همرای و همدل نیست. دیدگاه وی آمیزهای است از دیدگاههای متفاوت و گاهی متضاد روزگارش. حقوق و آزادی زن هنوز باطبع زمانه سازگار نبود. حتی مشروطیت پیروز، آن را نادیده گرفته بود و در قوانین انتخاباتی زن را از حق رای محروم كرده بود. احزاب و انجمنهای سیاسی نیز كه در عصر مشروطیت از هرگوشهای برآمده بودند، توجهی به زن نداشتند، و در نهایت به عبارت «تربیت نسوان» اكتفا كرده بودند، و در شرح مرامنامه یكی از آنها (جمعیت دموكرات عامیون) آمده بود: «گویا عقلا شكی ندارند كه یك سبب بزرگ بدبختی ملت و فساد اخلاق، بیتربیتی نسوان و جهالت مادران است، و مقصود از تربیت نسوان تعلیم و تربیت به طریق خانهداری و حفظ صحت و معاشرت ازدواج و عفت و تربیت اولاد و تحسین اخلاق و خلاصی از موهومات و خرافات است…»۲۹
مرامنامههای اینان، در آنجا كه از «مساوات» نام میبردند، و در حالی كه امتیازات فرقههای نژادی، مذهبی و قومی را رد میكردند، رد و انكار امتیازات جنسی را نادیده میگرفتند، و با سكوت از آن چشم میپوشیدند. در جامعه نیز تشتت عقیده وجود داشت؛ بیشتر مردم پایبند سنت بودند و شمار كمی به تجدید میاندیشیدند. برخورد سنت و نوجویی، در شعر اشرفالدین بازتابی نمایان دارد. اگر وی مشروطه را بر مشروعه رجحان مینهد و آن را معارض شرع نمیداند، وطن را در مفهوم ایرانی ـ اسلامی میپذیرد و ملت را مركب از همه مردم با تفاوتهای زبانی و مذهبی میداند، موضوع حقوق زن را نیز در دایره سنت و تجدد بر میرسد. او پایی در سنت دارد و پایی در امروزینگی. آنجا كه مساله پوشیدگی زن در میان است. پایبند دستور شرع است، نگران سست شدن بنیادهای اخلاقی و پریشانی روابط خانوادگی است. وی در مقدمه شعر «راجع به عصمت زن» مینویسد: «هر مذهبی قانون و قاعدهای مخصوص دارد كه پیروانش خود را متعهد به اجرای آنها میدانند، و در عقیده خود ثبات دارند. ما مسلمانها هم عقاید محكم و مستحكم داشتیم، زنهای با عصمت داشتیم، جوانهای با غیرت داشتیم.» در حقیقت نگران موج نوگرایی و دیگرگونی پدید آمده در هیئت ظاهر و رفتار مردم بود كه او را پریشان میساخت. این پریشانی در جای جای اشعار او بازتاب یافته است:
حیف امروز هیچ عصمت نیست
یكی نشانی زآدمیت نیست
زن بیعصمت و حجاب كه دید
گوییا در میانه غیرت نیست۳۰
اما نباید پنداشت كه شاعر مردمی و طنزپرداز ما چنان غرق عادات و آداب گذشته است كه از وضع فرودین زن غافل مانده و ضرورت بر كشیدن جایگاه او را در نیافته است. وی به همه نارواییهایی كه بر زن تحمیل میشود، از زور گویی مرد، از هوسبازی او، از رسم چند زنی و بسی كارها و رفتارهایی كه در جامعه مردسالار رایج است انتقاد میكند، در نكوهش نا سزاواریها، روشهای گوناگون دارد.
۱) ریشخند كردن مردان هوسباز
اشرفالدین مردانی را كه پیوند مهرورزی را ارج نمینهند و به پیروی هوای نفس بیش از یك همسر اختیار میكنند. در جزو پستترین و مهملترین گروههای اجتماعی قرار میدهد. از زبان ملایی به پیرمردی كه با او مشورت كرده كه آیا زن بگیرم یا نه میگوید:
ای باركالله به تو پاك اعتقاد
مومن خوش نیت نیكو نهاد
خوب خیالی به سرت اوفتاد
دختر پاكیزه به صد فن بگیر
به او توصیه میكند كه به خانه دلاله برود و فكر دختری نه ساله كند. آنگاه به ریشخند میگوید:
عمر تو هفتاد بود در جهان
ارواح بابات تو جوانی جوان
پیش حریفان بنما امتحان
دختر پاكیزه به صد فن بگیرو این اشارهای است هوشمندانه به این رسم منحط زمانه كه هوسبازی در تناسب سنی را نادیده میگیرد، و رضایت دختر را ارجی نمینهد. یكی از اشعار شیرین نسیم شمال، عنوان «یك زن بیشتر نباید گرفت» دارد. در این طنز شیرین اشرفالدین، دشواریهای چند زنه بودن را كه در میان مردان عامی، بی فكر و بلهوس رایج است نشان میدهد:
اگرچه فال بین گفته ست در فال
دوزن در طالعت دیده ست رمال
ولی امسال با این وضع و احوال
ز یك زن بیشتر بردن خلاف است.
به عهد دولت خاقان مغفور
كه میزد طعنه اقبالش به فغفور
سه زن بگرفت یك رمال شد كور
زیك زن بیشتر بردن خلاف است
شنید ستم به عهد شاه عباس
سیاهی بود نامش حاجی الماس
سه زن بگرفت شد لطف سرش تاس
زیك زن بیشتر بردن خلاف است.
در جامعه ایرانی، رسم چند زنی در میان مردان متمكن بیشتر رایج بود. بیشتر تهیدستان به یك زن بسنده میكردند، زیرا وضع معیشتی به آنان اجازه چنین كاری نمیداد.
اما اشرفالدین، آگاهانه منزلت اجتماعی مردان چند زنه را فرو میكاهید تا بی فرهنگی و بینش غلط آنها را در زندگی نشان دهد. این پیمان شكنان كه بیشتر از میان رمالان، جنگیران و ثروتمندان عامی بلهوس پیدا میشوند، نمیدانند كه پیمان شكنی، خانه را به میدان رقابت و كشاكش كینه توزانهای تبدیل میكند كه خود مرد قربانی آن میشود و در لهیب دوزخی كه خود پدید آورده میسوزد. بدترین كیفر چنین مردانی مجرد شدن از محبت و عشق است:
دو زن در خانهات بی حرف و تشویش
نمایند از سبیلت وصله بر ریش
ز تو دوری كند بیگانه و خویش
ز یك زن بیشتر بردن خلاف است
زن اول به تو حرمت گذارد
زن دوم دمار از تو بر آرد
زن سوم به خاكت میسپارد
زیك زن بیشتر بردن خلاف است
۲) دفاع از حقوق زن
اشرفالدین خود را مدافع حقوق زن میداند، و مانند بسیاری از روشنفكران عصر خویش در این باره احساس مسئولیت میكند، و بدین سبب نشانه تیر ملامت سنتگرایان است:
گدای لات لوته باش، قال و مقالش را ببین
تحفه زرشت آمده، نسیم شمالش را ببین
حامی دختران شده فكر و خیالش را ببین
مژده علم میدهد بر ورقات موقنه
یا
تو را كه گفت كه بر خلق ترجمان باشی
به فكر شیعه در این آخرالزمان باشی
همیشه حامی زنها و دختران باشی
به روزنامه نمایی به دختران امداد
در شعر اشرفالدین، شعار حمایت از زن و نگرانی برای وضع اجتماعی فرودین او و بر كنار ماندنش از تحصیل دانش و فروماندگیش در نادانی و خرافات هزاران ساله، موج میزند. وی خواهان برابری زن و مرد در همهی عرصههاست. درست است كه دانش و معرفت را برای زنان لازم میداند تا كه با علم و ادب بر شوهران خدمت كنند اما خانهداری را نیز وظیفه زن میداند. این تقسیم كار ساده و دیر باز كه بر آمده از ضرورتی اجتماعی است و توجیه جامعه شناختی دارد، در دیدهی او امری طبیعی و درست است، اما دلیلی نمیبیند كه در آموختن دانش، در میان زن و مرد نا برابری باشد: فرهیختهگی زن آرمان بزرگ اوست.
من بعد دختران همه صاحب هنر شوند
در مكتب علوم همه بهرهور شوند
اندر حقوق علم شریك پسر شوند
بر دختران مرا شب عرفان مبارك است.
نكته در اینجاست كه دستیابی زن به معرفت، به طور منطقی سطح مطالبات او را بالا میبرد، و دیگر الزامی نمیبیند كه گوشیپند نیوش برای در خانه ماندن و خدمت مرد كردن داشته باشد. در آمدن زن به عرضه اجتماع و مطالبات روز افزون او توجیه جامعه شناختی دارد و پیامد آگاهی و سنجشی است كه به آن میرسد. اشرفالدین كه در میان آرمان ترقی و پایبندی به سنت نمیتواند توازن برقرار كند، دچار تناقضگویی میشود. رای وی این است كه دختر نخست باید صاحب و دانای صفت شود، آنگاه شوی گزیند و سرانجام در عفت و عصمت غرقه شود اما صاحب صفت شدن و دانش آموختن با پویا شدن در عرصه اجتماع و در آویختن با زندگی اجتماعی توام است و مقید ماندن در چهارچوب خانه را بر نمیتابد.
۳) آموزش زن
سركوب زن از سوی مرد، و نادانی و خرافهپرستی و واپسماندگی او در درازنای تاریخ، نمیتوانست از نگاه جنبشی كه میخواست تجدد را به همه شئون زندگی اجتماعی سرایت دهد دور بماند؛ از این رو، شاعران و نویسندگان عصر مشروطه (و حتی بیش از آن) در برخورد با وضع زن ایرانی، متوجه آموزش او بودند. و همگی كمابیش به این موضوع اشاره كردهاند. اشرفالدین آموزش زن را، از این دیدگاه كه او را به زن خانهدار آرمانی تبدیل میكند، بسیار با اهمیت میداند:
دختران باید ز علم و معرفت زینت كنند
تا كه با علم و ادب بر شوهران خدمت كنند
با سلیقه جمله اهل خانه را راحت كنند
نه كه روز و شب همین آرایش صورت كنند
زن آرمانی اشرفالدین، زنی عالم و فاضل است كه در عین زیبایی و دلربایی در پی كسب معرفت است، و عفت و عصمت خویش را نیز پاس میدارد. زنی كه:
خیمه عفتش از اطلس و دیبا و زری است
از قد و قامت و رفتار و روش رشك بری است
چادر پاكش از آلایش هر عیب بری است
چنین زنی، شرعیات را از بر دارد، قرآن را به صوت حجاز میخواند، چنان محجوب است كه مرغ هوا را نامحرم میداند، در همان حال درسخوانده و فرهیخته است، ادبیات و هندسه و حساب و عربی آموخته و نقاشی میداند. زبان فرانسوی را چنان نیك آموخته كه گویی در فرنگ تحصیل كرده است. با این همه آزرمگین است و ((میشود عارضش از فرط حیا رنگ به رنگ)). شعر اشرفالدین آیینه تمامنمای روزگار او با تمام تضادهای فكری و عقیدتی رایج درآن است.
نویسندگان عصر مشروطیت، كمتر از شاعران آن عصر به مساله زن نپرداختهاند. علیاكبر دهخدا در مقالات ((چرند پرند)) خود كه در روزنامه صوراسرافیل چاپ میشد، وضع زنان نادان و خرافهپرست روزگار خویش را با طنزی شیرین نمایش میدهد؛ ((علیا مخدره اسیر الجوال)) عنوانی است گویای موقعیت اجتماعی زن ایرانی. دهخدا بیش از هر چیز به خرافهپرستی و نادانی دیرینه زن ایرانی میپردازد.
در گفتار او، زن ایرانی موجودی است خرافی، نادان، امل و ناآگاه به ابتداییترین دستاوردهای دانش و فرهنگنو و كهن. ناآگاهی او از حقوق خویش نیز ناشی از جهل تاریخی و عمومی اوست. نوشتههای دهخدا درباره زن سایر مقالات او در صوراسرافیل خنده آور مینماید، اما او در زیر پوسته طنز، به گفته بیهقی، قلم را بر احوال زن ایرانی میگریاند. گاهی نیز واپسماندگی و نادانی مرد و زن را به یكسان باز میگوید: ((اگر خانم ها و آقایان مملكت ما واقعا طالب اصلاحند. باید به هر زوری كه ممكن است، اول آقایان هر قدر در این مملكت، ریش، جنبه، قطر شكم، اروسهای دستكدار و هر چه كه از این قبیل نشانه و علامت استخوان باشد. همه را در روز روشن با یك غیرت و فداكاری فوقالطاقه بار یك الاغ كرده از دروازههای شهر بیندازند و بعد هم خانمها هر چه دیزی از كار آمده در مطبخها دارند، همه را برداشته بیارند. پشت سر این مسافر محترم بشكنند. اگر این كار را بكنند، من قول صریح میدهم كه در یك مدت كمی تمام خرابیها اصلاح شود.۳۱))، گاهی هم به رسم زمانه، نادانی زن ایرانی را در قیاس با زن غربی دست میاندازد تا وضع ناخوشایند او را بهتر مجسم سازد. در حالی كه زن انگلیسی ((در باب تحصیل حقوق سیاسیه خود اقدامات مجدانه به عمل آورده اجتماعات بزرگ تشكیل داده... زن ملامحمد در قزوین چون دید كه بچههایش گریه میكنند، شام میخواهند و مهمان هم قصد رفتن ندارد، سر یكی از بچهها را روی زانوش گذاشته یك شپش به قدر یك لپه پیدا كرده و پاورچین پاورچین آمد دم اتاق مردانه و انداخت توی كفش مهمان، مهمان مثل اسپندی كه روی آتش بریزد، همان وقت از جا جسته و هر چه ملامحمد اصرار كرد صبر كنید یك قلیان بكشید. مهمان رفت و ضعیفه به فاصلهی دو دقیقه دیزی را خالی كرد.۳۲))
از عبدالحسین صنعتیزاده كرمانی و رمان آرمانشهری او، ((مجمع دیوانگان))، هم یاد باید كرد. در سرزمین آرمانی ((كشور خرد))، زن و مرد كاملا برابرند. حتی پوشاكشان یكسان است. هیچ امتیاز طبقاتی، اجتماعی، سیاسی و جنسی در میان نیست و زناشویی بیكابین و بیتشریفات صورت میگیرد. كتاب ((مجمع دیوانگان)) از آرمانشهری میگوید كه باید دو هزار سال دیگر تحقق یابد، و بنابراین مثل اعلای تجدد و نوی است. و پیداست كه وضع زن و نیز بدانسان كه نویسنده تصور كرده بسیار پیشرفته و فارغ ز هر گونه محرومیت و محدودیت روز در نویسنده است.۳۳
میماند تاجالسلطنه، دختر نوجوی، روشناندیش و رمانتیك ناصرالدین شاه. این شاهدخت شوریده بر سنتهای دربار و آداب حرمسرا، توانست پیله ذهنیت سنتی را بشكند و درصف نواندیشان روزگار خویش درآید. او كه انقلاب مشروطیت را درك كرده بود، و اندیشهاش در معرض نسیم آزادیخواهی قرار گرفته بود با مسالهی زن با دیده بشردوستانه و رمانتیك برخورد كرد. شرایط زندگانی زن را موجب دورماندن وی از فعالیت تولیدی و اقتصادی و به زیان كشور میداند. دربارهی وضع موجود زنان ایران مینویسد: ((افسوس كه زنهای ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند، و صبح تا شام در یك مجلس نا امیدانه زندگانی میكنند و دچار یك فشارهای سخت و بدبختیهای ناگواری عمر میگذرانند.۳۴)) و آنگاه به روش متداول روشنفكران و درسخواندگان روز به قیاس وضع زن در ایران و غرب میپردازد: ((زنهای حقوقطلب در اروپا چه قسم از خود دفاع كرده و حقوق خود را با چه جدیتی میطلبند؛ به حق انتخاب میخواهند، حق رای در مجلس میخواهند، و دخالت در امور سیاسی و مملكتی میخواهند...۳۵)) مینویسد: ((دلم میخواهد به اروپا سفر كنم و به زنان اروپایی بگویم: ((در وقتی كه شما غرق سعادت و شرافت، از حقوق خود دفاع میكنید. و فاتحانه به مقصود موفق شدهاید، یك نظری به قطعهی آسیا افكنده و تفحص كنید و در خانههایی كه دیوارهایش سه ذرع یا پنج ذرع ارتفاع دارد، و تمام منفذ این خانه منحصرا به یك درب است، و آن هم به توسط دربان محفوظ است، در زیر یك زنجیر اسارت و یك فشار غیرقابل محكومیت، اغلبی سر و دست شكسته، بعضیها رنگهای زرد پریده برخی گرسنه {و} برهنه قسمی در تمام شبان روز منتظر و گریه كننده...۳۶))
وی در پاسخ به پرسش یكی از آزادیخواهان جنبش مشروطیت (باغه آنوف ارمنی) میگوید: ((تكلیف زنهای ایرانی استرداد حقوق خود مانند زنهای اروپایی، تربیت اطفال، كمك كردن با مردها مانند زنهای اروپایی، پاكی، عفت، وطندوستی، خدمت به نوع، طرد كردن تنبلی و خانه نشینی...)) است.۳۷ انتفادی هم به رسم ازدواج نادیده دارد. از دید او ((اگر زن روی باز كرده باشد و مانند تمام مردان متمدن كره، زن و شوهر همدیگر را دیده بخواهند، و به طور عشق، آن اتحاد ابدی را در حضور معبود خود ببندند. و تا آخر عمر در یك استراحت معنوی روحانی زندگانی كنند، بهتر نیست؟۳۸)) او نیز مانند دیگر شاعران و نویسندگان، معصومیت و آزادگی زن روستایی را میستاید و آن را مثال بارز زندگی طبیعی زن میداند:
((در مسافرت تبریز در تمام عرض راه و دهات، زن و مرد را با یكدیگر بدون حجاب مشغول كار میدیدم... تمام این دهاتین و زارعین، مردمان با شرف و افتخاری هستند، یك نفر زن فاحشه در تمام دهات وجود ندارد، زیرا كه زن و شوهر تا مقابل (= برابر) یكدیگر ثروت نداشته باشند، همدیگر را نمیگیرند، و پس از آن چون روی ایشان باز است، همدیگر را خودشان انتخاب میكنند، و بعد از عروسی هم بالمشاركه در تمام روز و شب با هم مشغول زراعت و رعیتی هستند.۳۹))
در پایان این گفتار یادآوری چند نكته، را ضروری میداند: یكی این كه نویسندگان و سرایندگان عصر مشروطه از حجاب، با توجه به محدودیت زن و پوشیدگی افراطی او نقاب، پوششی بود كه شاعران در برخورد با زن و مساله زن به ضرورت شعر و ساختار عاطفی ذهن خود، بیشتر از موضوع برداشتی احساسی داشتهاند نه عقلی و برهانی و در رویكرد به حقوق زن به آشكارترین و عینیترین جنبه كه پوشش او باشد، توجه كردهاند، و در این مورد نیز به پوشیدگی كامل روی زن اعتراض داشتهاند و ((نقاب)) زن را عامل محدود كننده و نماد واپسماندگی تلقی كردهاند.
و دیگر اینكه اگر آنان به جای تكیهی بیش از حد بر حجاب زن، بر ضرورت آموزش او و شركت وی در فعالیت سیاسی و اجتماعی تاكید میكردند، بسی بهتر بود، زیرا مشكل بنیادی، نادانی و بیسوادی زنان و بر كنار ماندنشان از صحنهی پر جوش و خروش زندگی اجتماعی و سیاسی بود كه در صورت حل این مشكل، مساله پوشش اهمیت كمتری مییافت.
حجت الله اصیل
منابع
۱. خواجه نظامالملك، ابوعلیحسن طوسی، سیرالملوك، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، چ ۳ / ۱۳۵۵، ص ۲۴۲
۲. بوستان سعدی، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۶۸ / ص ۱۶۳
۳. همان
۴. میرزافتحعلی آخوندزاده، مقالات، گرد آوردهی باقر مومنی، تهران، ۱۳۵۱، ص ۹۷
۵. حاج زینالعابدین مراغهای، سیاحتنامهی ابراهیم بیك، به كوشش محمدعلی سپانلو، تهران، ۱۳۶۴، ص ۱۰۵
۶. همان، ص ۲۶۳
۷. همان، ص ۵۸۱
۸. در مورد این رساله نك: فریدون آدمیت و هما ناطق، افكار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشدهی دوران قاجار، تهران، ۱۳۵۶، ص ۲۶
۹. ناظمالاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاكبر سعیدی سیرجانی، بخش اول / ص ۳۶۱
۱۰. همان، ص ۵۳۹
۱۱. همان، بخش ۲، ص ۹۱-۹۲
۱۲. محمدرضا میرزادهی عشقی، كلیات میرزاده عشقی، به كوشش علیاكبر شیرسلیمی، تهران، ۱۳۵۷، ص ۱۸۱
۱۳. همان، ص ۲۱۵
۱۴. همان، ص ۲۱۸
۱۵. همان، ص ۲۱۹
۱۶. همان، ص ۳۷۳
۱۷. دیوان ابوالقاسم عارفقزوینی، به كوشش ولیالله درودیان، تهران، ۱۳۸۴، ص ۲۳۸
۱۸. دیوان ایرج میرزا، تهران (بی تا)، ص ۲۷
۱۹. همان، ص ۱۳۶
۲۰. همان، ص ۱۳۸
۲۱. دیوان عارف، ص ۲۳۸
۲۲. همان
۲۳. دیوان كامل ابوالقاسم لاهوتی، با مقدمه و تصحیح مجتبی برزآبادی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۹۲
۲۴. همان، ص ۱۹۰
۲۵. همان،ص ۱۹۹
۲۶. محمدتقی بهار (ملكالشعراء)، دیوان اشعار، ۱۳۵۸، ج۱، ص ۴۵۲
۲۷. همان
۲۸. همان، ج۲، ص ۵۷۳
۲۹. مرامنامهها و نظامنامههای احزاب سیاسی ایران در دومین دوره مجلس شورای ملی، به كوشش منصورهی اتحادیه، تهران، نشر تاریخ ایران، (بی تا)، ص ۴۶
۳۰. اشعاری كه از سیداشرفالدین در این گفتار نقل میشود، از نسخهی دستنویسی است كه نویسنده در اختیار دارد، بنابراین، به نبود مشخصات كتابشناسی از ارجاع به ماخذ آنها خودداری شد.
۳۱. صوراسرافیل، ش ۳۱، ۱۱ جمادی الاولی ۱۳۲۶ ق، ص ۷
۳۲. همان، ش ۲۶، ۲۱، ربیعالثانی ۱۳۲۶ ق، ص ۷
۳۳. در مورد این آرمانشهر نك: حجتالله اصیل، آرمانشهر در اندیشه ایرانی، چ۲، تهران، ۱۳۸۱، ص ۱۸۰-۱۸۷
۳۴. خاطرات تاجالسلطنه، به كوشش منصورهی اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱، ص ۹۸
۳۵. همان
۳۶. همان، ص ۹۹
۳۷. همان، ص ۱۰۰
۳۸. همان، ص ۱۰۱
۳۹. همان.
منابع
۱. خواجه نظامالملك، ابوعلیحسن طوسی، سیرالملوك، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، چ ۳ / ۱۳۵۵، ص ۲۴۲
۲. بوستان سعدی، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۶۸ / ص ۱۶۳
۳. همان
۴. میرزافتحعلی آخوندزاده، مقالات، گرد آوردهی باقر مومنی، تهران، ۱۳۵۱، ص ۹۷
۵. حاج زینالعابدین مراغهای، سیاحتنامهی ابراهیم بیك، به كوشش محمدعلی سپانلو، تهران، ۱۳۶۴، ص ۱۰۵
۶. همان، ص ۲۶۳
۷. همان، ص ۵۸۱
۸. در مورد این رساله نك: فریدون آدمیت و هما ناطق، افكار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشدهی دوران قاجار، تهران، ۱۳۵۶، ص ۲۶
۹. ناظمالاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاكبر سعیدی سیرجانی، بخش اول / ص ۳۶۱
۱۰. همان، ص ۵۳۹
۱۱. همان، بخش ۲، ص ۹۱-۹۲
۱۲. محمدرضا میرزادهی عشقی، كلیات میرزاده عشقی، به كوشش علیاكبر شیرسلیمی، تهران، ۱۳۵۷، ص ۱۸۱
۱۳. همان، ص ۲۱۵
۱۴. همان، ص ۲۱۸
۱۵. همان، ص ۲۱۹
۱۶. همان، ص ۳۷۳
۱۷. دیوان ابوالقاسم عارفقزوینی، به كوشش ولیالله درودیان، تهران، ۱۳۸۴، ص ۲۳۸
۱۸. دیوان ایرج میرزا، تهران (بی تا)، ص ۲۷
۱۹. همان، ص ۱۳۶
۲۰. همان، ص ۱۳۸
۲۱. دیوان عارف، ص ۲۳۸
۲۲. همان
۲۳. دیوان كامل ابوالقاسم لاهوتی، با مقدمه و تصحیح مجتبی برزآبادی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۹۲
۲۴. همان، ص ۱۹۰
۲۵. همان،ص ۱۹۹
۲۶. محمدتقی بهار (ملكالشعراء)، دیوان اشعار، ۱۳۵۸، ج۱، ص ۴۵۲
۲۷. همان
۲۸. همان، ج۲، ص ۵۷۳
۲۹. مرامنامهها و نظامنامههای احزاب سیاسی ایران در دومین دوره مجلس شورای ملی، به كوشش منصورهی اتحادیه، تهران، نشر تاریخ ایران، (بی تا)، ص ۴۶
۳۰. اشعاری كه از سیداشرفالدین در این گفتار نقل میشود، از نسخهی دستنویسی است كه نویسنده در اختیار دارد، بنابراین، به نبود مشخصات كتابشناسی از ارجاع به ماخذ آنها خودداری شد.
۳۱. صوراسرافیل، ش ۳۱، ۱۱ جمادی الاولی ۱۳۲۶ ق، ص ۷
۳۲. همان، ش ۲۶، ۲۱، ربیعالثانی ۱۳۲۶ ق، ص ۷
۳۳. در مورد این آرمانشهر نك: حجتالله اصیل، آرمانشهر در اندیشه ایرانی، چ۲، تهران، ۱۳۸۱، ص ۱۸۰-۱۸۷
۳۴. خاطرات تاجالسلطنه، به كوشش منصورهی اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱، ص ۹۸
۳۵. همان
۳۶. همان، ص ۹۹
۳۷. همان، ص ۱۰۰
۳۸. همان، ص ۱۰۱
۳۹. همان.
منبع : ماهنامه تلاش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست